اسم نوشته مجله سرگرمی و تفریحی

عکس نوشته،عکس پروفایل،تعبیر خواب،طراحی اسم

زیباترین انشای شب یلدا برای کلاس هفتم

زیباترین انشای شب یلدا برای کلاس هفتم

سلام

شب یلدا یکی از زیباترین و شادترین شب‌های سال است. من و خانواده‌ام هر ساله منتظر این شب هستیم تا با هم جشن بگیریم و از تعطیلات آخر هفته لذت ببریم.

صبح زود بیدار می‌شوم و هیجان زده‌ام که امشب شب یلداست. مامانم کلی آجیل و میوه خشک آماده کرده تا شب کنار سفره هفت سین بخوریم. بعدازظهر مشغول پاک کردن و تمیز کردن خانه می‌شویم و بعد هم با خانواده بیرون می‌رویم تا هدایای یلدا را بخریم.

شب وقتی سفره یلدا را می‌چینیم، همه شاد و خوشحال هستیم. کنار سفره می‌نشینیم و از غذاهای مخصوص یلدا می‌خوریم. بعد هدایا را قرعه می‌کشیم و برای هم آرزوی سالی سرشار از سلامتی و موفقیت می‌کنیم.

شب یلدا برای من و خانواده‌ام شبی پر از خاطره و شادی است که همیشه به یاد می‌ماند. امیدوارم همه مردم در سراسر دنیا این شب را در کنار عزیزانشان با خوشحالی و نشاط بگذرانند.

انشا درباره فداکاری همراه با مقدمه، بدنه اصلی انشا و نتیجه گیری

انشا فداکاری همراه با مقدمه، بدنه اصلی انشا و نتیجه گیری

مقدمه

فداکاری یکی از زیباترین و ارزشمندترین ویژگی های انسانی است. فداکاری یعنی از خودگذشتگی، ایثار و از جان گذشتن برای دیگران. فداکاری می تواند در اشکال مختلف ظاهر شود، از فدا کردن جان و مال گرفته تا فدا کردن وقت، انرژی و احساسات.

بدنه اصلی

فداکاری می تواند در زندگی فردی و اجتماعی ما تأثیرات مثبت زیادی داشته باشد. در زندگی فردی، فداکاری باعث می شود که روابط ما با دیگران مستحکم تر شود. وقتی ما برای دیگران فداکاری می کنیم، نشان می دهیم که برای آنها ارزش قائل هستیم و به آنها اهمیت می دهیم. این امر باعث می شود که دیگران نیز به ما احترام بگذارند و روابط ما با آنها عمیق تر شود.

در زندگی اجتماعی نیز، فداکاری می تواند باعث پیشرفت و بهبود جامعه شود. وقتی افراد جامعه برای یکدیگر فداکاری می کنند، جامعه ای صمیمی تر، همدل تر و مهربان تر خواهیم داشت. این امر باعث می شود که جامعه ما به مکانی بهتر برای زندگی تبدیل شود.

انشا طنز در مورد ترس از سوسک

انشا طنز در مورد ترس از سوسک

من از بچگی از سوسک می ترسیدم. نمی دانم چرا، اما همین که یکی از آن ها را می دیدم، قلبم شروع به تپیدن می کرد و عرق سرد روی پیشانی ام می نشست.

یک بار، وقتی بچه بودم، داشتم در اتاقم بازی می کردم که ناگهان یک سوسک بزرگ را دیدم. آنقدر ترسیدم که جیغ زدم و از جا پریدم. سوسک هم از ترس فرار کرد و من هم به دنبالش دویدم. تا اینکه سوسک زیر تختم رفت و من دیگر نتوانستم پیدایش کنم.

از آن روز به بعد، هر وقت می خواستم در اتاقم تنها باشم، قبلش همه جا را به دقت بررسی می کردم تا مبادا سوسک مخفی شده باشد. حتی یک بار، وقتی در حال خواب بودم، سوسک روی صورتم افتاد و من از خواب پریدم و جیغ زدم. آنقدر ترسیده بودم که تا چند روز نمی توانستم راحت بخوابم.

البته، ترس من از سوسک تنها به خانه محدود نمی شد. حتی وقتی بیرون از خانه بودم هم، اگر سوسک می دیدم، می ترسیدم. یک بار، وقتی داشتم در پارک قدم می زدم، یک سوسک بزرگ را روی درخت دیدم. آنقدر ترسیدم که پاهایم سست شد و نزدیک بود زمین بخورم.

انشا از زبان قطره باران

انشا از زبان قطره باران

انشا از زبان قطره باران

من یک قطره باران کوچولو هستم. امروز صبح وقتی آفتاب از پشت ابرها بیرون آمد، نسیم صبحگاهی مرا بالا برد و به ابرها پرتاب کرد. 

وقتی به ابرها رسیدم، میلیون‌ها قطره دیگر را دیدم که دست به دست هم می‌دادند و می‌رقصیدند. من هم به جمع آن‌ها پیوستم. 

کم‌کم ابر سنگین و سیاه شد. صدای رعد و برق به گوش رسید. ناگهان احساس کردم با سرعت از ابر به پایین کشیده شدم. 

می‌دیدم که میلیون‌ها قطره دیگر همراه من با سرعت به سمت زمین در حرکتند. با شادی و سرخوشی به پایین می‌رقصیدیم و آواز می‌خواندیم.

سرانجام بر سطح زمین فرود آمدم. برگ‌ها و گل‌ها را شستم. روی خاک غلتیدم و در نهایت به یک رودخانه پیوستم. حالا منتظرم تا بار دیگر باد مرا ببرد و ماجراجویی بعدی‌ام شروع شود.

3 انشا از زبان صندلی اتوبوس

3 انشا از زبان صندلی اتوبوس

انشا از زبان صندلی اتوبوس 

سلام! 

من یک صندلی اتوبوس هستم. روزانه صدها نفر روی من می‌نشینند و به مقصدشان سفر می‌کنند. 

صبح‌ها وقتی راننده اتوبوس می‌آید و اتوبوس را روشن می‌کند، من هیجان‌زده می‌شوم. چون می‌دانم امروز هم مسافران زیادی با من همراه خواهند بود.

وقتی مسافران سوار می‌شوند، بچه‌ها روی من می‌پرند و با شادی رویم می‌نشینند. بعضی وقت‌ها هم آدم‌های خسته و پیر روی من می‌نشینند و به پشتی من تکیه می‌دهند تا استراحت کنند. 

سعی می‌کنم همیشه راحت و نرم باشم تا مسافران از سفرشان لذت ببرند. البته گاهی اوقات بر اثر کثیفی، لک و کثیف می‌شوم اما خوشبختانه راننده‌های خوبی دارم که مرتب مرا تمیز و مرتب نگه می‌دارند.

دوست دارم هر روز صدها نفر روی من بنشینند و به مقصد برسانم. این شغل من است و دوستش دارم! امیدوارم همیشه سالم و ایمن باشم تا بتوانم مسافران زیادی را جابجا کنم.