اسم نوشته مجله سرگرمی و تفریحی

عکس نوشته،عکس پروفایل،تعبیر خواب،طراحی اسم

شعر نان و دندان مولوی

شعر نان و دندان مولوی

شعر نان و دندان مولوی

شهر ما از روز آغازش سر و سامان نداشت
هیچ آغازى براى شهر ما پایان نداشت

شعر شام شهادت حضرت زهرا

شعر شام شهادت حضرت زهرا

شعر شام شهادت حضرت زهرا

 

خصم بر کف چو تازیانه گرفت

تـن پــاک تـو را نشانه گرفت

قالب شعر پرتو امید

قالب شعر پرتو امید

قالب شعر پرتو امید چیست؟

قالب: غزل

معنی کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست که دون همتانند بی مغز و پوست

معنی کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست که دون همتانند بی مغز و پوست

معنی کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست که دون همتانند بی مغز و پوست

 کسی که در سر مغز و عقل دارد به دیگران کرم و نیکی می کند، زیرا آنان که جاهل و بی مغز هستند بدون همّت و تلاشند.

معنی متمکن در فارسی یازدهم

معنی متمکن در فارسی یازدهم

معنی متمکن در فارسی یازدهم

مترادف: توانگر- ثروتمند- دولتمند- غنی- متمول - ثابت- جای گزین- جای گیر- مقیم- دارای امکان- توانا- قادر
متضاد: مفلس- ندار
معنی: توانگر- توانا- توانمند