اسم نوشته مجله سرگرمی و تفریحی

عکس نوشته،عکس پروفایل،تعبیر خواب،طراحی اسم

انشا درباره دیدن شکارچی از دریچه چشم آهو

انشا صفحه ۴۲ نگارش هشتم

 

دیدن شکارچی از دریچه چشم آهو

مقدمه

دیدن با نگاه کردن متفاوت است، یکی را سطحی می بینیم و دیگری را عمیق نگاه می کنیم. برای دیدن عمیق باید زاویه دیدمان را تغییر دهیم. در این انشا می خواهیم از زاویه دید یک آهو به شکارچی نگاه کنیم.

بدنه

آهو حیوانی است که در جنگل زندگی می کند. او برای بقای خود باید از شکارچی ها دوری کند. شکارچی ها با تفنگ و سگ به دنبال آهوها می روند تا آنها را شکار کنند.

آهو با چشمان تیزبین خود می تواند شکارچی را از دور ببیند. او با دیدن شکارچی ابتدا سعی می کند که از دید او پنهان شود. اگر نتواند از دید او پنهان شود، باید فرار کند.

آهو با سرعت زیادی می تواند بدود. او می تواند به راحتی از میان درختان و بوته ها بگذرد. اما شکارچی ها هم با سگ های خود به دنبال آهوها می دوند.

اگر آهو نتواند از شکارچی ها فرار کند، شکارچی او را با تفنگ می زند. آهو با صدای بلند فریاد می زند و می میرد.

دیدن شکارچی از دریچه چشم آهو تجربه ای ترسناک است. آهو می داند که اگر شکارچی او را ببیند، جانش در خطر است. او با تمام توان تلاش می کند که از شکارچی فرار کند.

نتیجه

 

شکار بی رحمانه حیوانات یکی از مشکلاتی است که محیط زیست را تهدید می کند. باید با فرهنگ سازی و آموزش مردم، از این کار جلوگیری کرد.

انشا با موضوع دیدن شکارچی از دریچه چشم آهو

مقدمه

دیدن با نگاه کردن متفاوت است، یکی را سطحی می بینیم و دیگری را عمیق نگاه می کنیم. دیدن شکارچی از دریچه چشم آهو، دیدنی است که از عمق جانت می تپد.

بدنه

آهو حیوانی است که در جنگل زندگی می کند. او موجودی باهوش و چابک است که برای بقای خود باید از شکارچی ها پنهان بماند.

روزی یک آهو در جنگل مشغول چرا بود که ناگهان چشمش به یک شکارچی افتاد. شکارچی با تفنگش به سمت آهو نشانه رفته بود. آهو که وحشت زده شده بود، سریع به سمتی دیگر فرار کرد.

شکارچی نیز به تعقیب آهو پرداخت. آهو هر چه سریع تر می دوید، اما شکارچی هر لحظه به او نزدیک تر می شد.

آهو که دیگر راهی برای فرار نداشت، تصمیم گرفت با شکارچی روبرو شود. او ایستاد و با چشمانی پر از نفرت به شکارچی خیره شد.

شکارچی که از دیدن آهو ترسیده بود، تفنگش را پایین انداخت و به آهو گفت: "چرا فرار می کردی؟ من قصد آزارت را نداشتم."

آهو با صدایی گرفته گفت: "تو شکارچی هستی و وظیفه ات کشتن ماست. من از تو می ترسم."

شکارچی گفت: "من فقط برای گذراندن زندگی ام به شکار می روم. من نمی خواهم کسی را آزار دهم."

آهو با تردید گفت: "اگر راست می گویی، پس چرا تفنگت را پایین نیاوردی؟"

شکارچی گفت: "من ترسیده بودم. من می ترسیدم که تو را زخمی کنم."

آهو با لبخندی گفت: "من هم از تو می ترسیدم، اما حالا می فهمم که تو هم موجودی ضعیف هستی. تو هم از مرگ می ترسی."

شکارچی و آهو مدتی به یکدیگر خیره شدند. سپس شکارچی تفنگش را برداشت و به راه خود رفت.

نتیجه

دیدن شکارچی از دریچه چشم آهو، دیدنی بود که از عمق جانت می تپد. این دیدنی به ما می آموزد که همه موجودات، چه انسان و چه حیوان، موجوداتی ضعیف و ترسو هستند. ما باید با یکدیگر مهربان باشیم و به یکدیگر آسیب نرسانیم.

انشا هشتم دیدن شکارچی از دریچه چشم آهو

    مقدمه:

    در دشت وسیع و سرسبز، آهویی با چشمان تیزش در حال چرا بود. ناگهان، در گوشه‌ای از دشت، چیزی را دید که قلبش را به تپش انداخت. چیزی سیاه و بلند که با سرعت به سمت او می‌آمد. آهو با وحشت پا به فرار گذاشت.

    بدنه:

    شکارچی بود. آهو با هر قدمی که برمی‌داشت، شکارچی به او نزدیک‌تر می‌شد. آهو نفس نفس می‌زد و قلبش به شدت می‌تپید. می‌دانست که اگر شکارچی او را بگیرد، دیگر زنده نخواهد ماند.

    آهو با تمام توان می‌دوید، اما شکارچی هم با سرعت به تعقیب او ادامه می‌داد. آهو دیگر ناامید شده بود و فکر می‌کرد که به زودی شکارچی او را خواهد گرفت.

    ناگهان، آهو به یک درخت بزرگ رسید. با سرعت به سمت درخت دوید و خود را پشت آن پنهان کرد. شکارچی هم به درخت رسید و شروع به جستجو در اطراف آن کرد.

    آهو با نگرانی به شکارچی نگاه می‌کرد. می‌ترسید که شکارچی او را پیدا کند. اما شکارچی بعد از مدتی جستجو، ناامید شد و به راهش ادامه داد.

    آهو با دیدن این صحنه، نفس راحتی کشید. او از اینکه جان سالم به در برده بود، بسیار خوشحال بود.

    نتیجه:

    آهو از این حادثه درس مهمی گرفت. او فهمید که باید همیشه مراقب باشد و از خطرات احتمالی دوری کند. او همچنین فهمید که امید همیشه وجود دارد و حتی در بدترین شرایط هم می‌توان نجات پیدا کرد.

    انشا کوتاه در مورد شخصیتی که هرگز فراموش نخواهم کرد

    انشا برای جهادگران سلامت

    انشا دوست داشتید در چه دورانی زندگی می کردید

    انشا صفحه 76 کتاب مهارت های نوشتاری پایه هشتم

     

     

     

    نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی