- سه شنبه, ۲۶ دی ۱۴۰۲، ۱۱:۵۰ ق.ظ
هم خانوادههای این واژه عبارتند از:
- اقامتی (صفت، به معنای مربوط به اقامت)
- اقامه (فعل، به معنای برپا کردن، انجام دادن)
- مقیم (صفت، به معنای ساکن)
- مقام (اسم، به معنای محل اقامت، مرتبه، مقام)
- اقامتگاه (اسم، به معنای محل اقامت)
- استقامت (صفت، به معنای پایداری، ثبات)
مترادفهای کلمه «اقامت» عبارتند از:
- ماندن
- اتراق
- سکونت
- توقف
- سکنا
معانی کلمه «اقامت» عبارتند از:
- ماندگاری
- ماندن
- ماندگار شدن
- زیستن
با توجه به این توضیحات، میتوان گفت که واژه «اقامت» به معنای «سکونت داشتن در جایی به طور موقت یا دائم» است و با مفاهیم «ماندگاری»، «ماندن»، «ماندگار شدن»، و «زیستن» مرتبط است.
در اینجا چند مثال از کاربرد واژه «اقامت» در جمله آورده شده است:
- اقامت او در تهران دو سال بود. (صفت)
- او مراسم ازدواج خود را در اقامتگاهش برگزار کرد. (اسم)
- در سفر به شهرهای مختلف، اقامه می کنیم. (فعل)
- او در تهران مقیم است. (صفت)
- او در مقام معاونت وزیر مشغول به کار است. (اسم)
- او در اقامتگاه جدیدش بسیار خوشحال است. (اسم)
- او در برابر مشکلات، استقامت نشان داد. (صفت)