اگر پرسند که آداب حکایت گویان چند است،
اگر از تو پرسیدند که قصّه گویان چه گونه حکایتی را بیان میکنند؟
بگوی: اول آمکه قصه ای که ادا خواهد کرد، باید که بر استاد خوانده باشد و با خود تکرار کرده باشد تا فرو نماند. دویم آنکه چست و چالاک به سخن در آید و خام نباشد.
بگو اول این که فرد قصّهای را که میخواهد باز گو کند برای یک استاد بخواند و هچنین با خود تمرین کرده باشد تا در هنگام قصّه گویی چیزی را از یاد نبرد. دوم این که در فن سخن گفتن چابک و زرنگ باشد و بیتجربه نباشد.
سیم باید که داند که جاعت، لایق چه نوع سخن است، بیشتر، از آن گوید که مردم، راغب آن باشند.
سوم این که باید بداند چه سخنی برای شنوندگان مناسب است و بیشتر در مورد مطالبی حرف بزند که مردن میپسندند،
چهارم، نثر را وقت وقت به نظم آراسته گرداند که بزرگان گفته اند: نظم در قصّه خوانی چون نمک است در دیگ؛ اگر کم باشد، طعام بی مزه و اگر بسیار گردد شور شود؛ پس اعتدال، نگاه باید داشت.
چهارم این که باید در زمانهای مناسب در بین قصّه ساده خود از شعر نیز استفاده کند زیرا بزرگان گفته اند شعر در میان قصه خواندن مانند نمک زدن به غذا است اگر کم بزنی غذا بیمزه میشود و اگر زیاد بزنی غذا شور میشود پس باید میانه روی کرد.
پنجم، سخنان محال و گزاف نگوید که در چشم مردم، سبک شود.
پنجم این که سخنان غیر ممکن و بیهوده نگوید زیرا در چشم مردم، ارزش و شان خود را از دست میدهد.
اگر پرسند که آداب نظم خوانی چند است،
اگر بپرسند که آداب شعر خوانی چگونه است؟
بگوی: اول آنکه به آهنگ خواند.
بگو اول این که آهنگ و وزن شعر را درست رعایت کند.
دویم، سخن را در دل مردم بنشاند.
دوم این که شعر را طوری بخواند که در مردم تاثیر گذار باشد.
سیم، اگر بیتی مشکل پیش آید، شرح آن با حاضران بگوید.
سوم این که اگر در میان شعر بیتی بود که فهم آن برای دیگران مشکل بود آن بیت را توضیح بدهد.
چهارم، چنان نکند که مستمع، ملول گردد.
چهارم این که به شکلی سخن نگویید که شنوده خسته شود
پنجم، صاحب آن نظم را در اول یا آخر، یاد کند و فاتحه و تکبیر گوید.
پنجم در اول یا آخر شعر از نام شاعر آن شعر یاد کند و برای او فاتحه ای بخواند
کمال الدّین حسین واعظ کاشفی، فُتوّت نامهی سلطانی
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است