- يكشنبه, ۴ مهر ۱۴۰۰، ۰۹:۵۴ ق.ظ
چهل شب و چهل روز
چهل تا شمع پر نور
داغ شهادت او
از دل ما نشد دور
شاعر : شکوه قاسم نیا
******
صدای طبل و زنجیر
می آید از خیابان
غمی نشسته امشب
به قلب پیر و جوان
صدای واحسینا
پیچیده در هر کجا
زنده شده دوباره
خاطره ی کربلا
گردیده یک عالمی
در سوگ او سیه پوش
مردم همه عزادار
با اشک و غم هم آغوش
آمد محرمُ باز
صدای اشک و ناله
روئیده در کربلا
گل های سرخ لاله
شاعر : اکرم خیبری
******
باز هم در کوچه
یک صف طولانی ست
توی این صف اصلا
حرفی از نوبت نیست
نه صف نانوایی
نه صف سرویس است
توی این صف گاهی
چشم مردم خیس است
یک طرف پر بچه
یک طرف پر بابا
می رود آهسته
دسته عاشورا
زهرا موسوی
بازگشت دوباره
بچه ها! می خوام براتون یه قصه بگم، خوب گوش کنید. مدت ها از واقعه عاشورا می گذشت و یزید، که دشمن دین خدا بود، دستور داد تا اسرای کربلا رو به مدینه ببرن.
برای همین یکی از سربازانش رو مامور کرد تا اسرا رو به مدینه برسونه.
حضرت زینب علیهاالسلام که در میون اسرا بود، از اون مامور درخواست کرد تا اون ها رو به کربلا ببره تا حضرت زینب و بقیه اهل بیت، بتونن مرقد پاک امام حسین علیه السلام و یارانش رو زیارت کنن.
اون مامور هم قبول کرد و اون ها روز چهلم، یعنی اربعین به کربلارسیدن.
پس بچه ها، اربعین روزیه که حضرت زینب و دیگر اسیران بعد از چهل روز که از عاشورا می گذشت، دوباره به کربلا اومدن و مرقد امام حسین علیه السلام و یارانش رو زیارت کردن.
خواهر داغ دیده
خیلی از شما بچه های عزیزم، حتما چیزهای زیادی درباره واقعه عاشورا و شهادت امام حسین شنیدید، ولی ببینم درباره اربعین حسینی هم کسی براتون حرفی زده؟
همون روزی که حضرت زینب و دیگر اسرا به میون کشتگان کربلا اومدن.
در اون روز، حضرت زینب وقتی به مزار برادرش امام حسین علیه السلام رسید، به یاد روز عاشورا افتاد و اشک از چشمانش جاری شد و با برادرش از رنج هایی که کشیده بود حرف زد و از دست دشمن شکایت کرد.
بچه های عزیز! ما هم برای زنده موندنِ نام امام حسین علیه السلام ، هر سال عاشورا و اربعین رو با شکوه بیش تری عزاداری می کنیم