اسم نوشته مجله سرگرمی و تفریحی

عکس نوشته،عکس پروفایل،تعبیر خواب،طراحی اسم

اسم دختر با شین

شیبا آشفته، شیفته - دیوانه
2 شهیندخت دخترِ شاهزاده؛ (به مجاز) دخترِ بلند مرتبه و عالی مقام
3 شورآفرین شور(هیجان، شادی)+ آفرین،(آفریننده) ایجاد کننده هیجان و شوق
4 شورانگیز پرشور، شوق زا، شوق آمیز، مهیج، نشاط آور، نشاط انگیز، هیجان انگیز
5 شوکا کوچک ترین گوزن ایران از راستة جفت سمان دارای کفل سفید و دم کوتاه، آهو، غزال
6 شهپر بال بزرگ شهبال . قسمتی از بال هواپیما
7 شهدخت شه = شاه + دخت = دختر )، دختر شاه، (به مجاز) عالی قدر و ارزشمند - شاهدخت
8 شهدیس شاهزاده خاتم،
9 شیدا عاشق، دلداده،شیفته. آشفته . پریشان
10 شیدرخ آفتاب رو، درخشان رو، (به مجاز) زیبا - خورشید رخ، زیبا رو، بانویی که چهره اش چون خوشید درخشان است
11 شیده بمعنی شید است حلیج. مندوف. منفوش. حلاجی شده. واخیده.
12 شیدخت دختر خورشید
13 شیرین شکرین، دلکش. معشوقه ارمنی و زوجه خسرو پرویز. هر چیز مطبوع و لطیف و دلپذیر
14 شیرین دخت دختر زیبا
15 شهرآرا آرایش کنندۀ شهرکسی که زیباییش شهره شهر است.
16 شهربانو شهبانو، ملکه. بانوی شهر. همسر پادشاه. نام یکی از سه دختر یزدگرد
17 شهرخ مخفف شاهرخ- کیش دادن شاه و زدن رخ. نام روستایی در نزدیکی شیراز. نام یکی از سرداران طبرستان
18 شهرزاد زاده ٔ شهر. اهل. وطنی. بومی. چهرآزاد. شیرزاد. دختری زیبا که داستانهای الف لیلة و لیلة (هزار و یکشب ) از زبان او نقل شده است.
19 شهرگل کسی که زیباییش مثال زدنیست. گلی در شهر. دختر جذاب شهر
20 شهرناز از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر جمشید پادشاه پیشدادی و مادر سلم و تور فرزندان فریدون پادشاه پیشدادی
21 شهرنوش [ گویش مازنی ] پسر هزار اسب.زیبای شهر - مرکب از شهر+ نوش (عسل) یا نوش از مصدر نوشیدن (نیوشیدن
22 شهرو حکومت کننده.نام زنی زیبا در منظومه ویس و رامین، از شخصیتهای شاهنامه
23 شیوه عشوه، ناز،، روال، روش، روند، طریقه
24 شیوا بلیغ، رسا، فصیح، بلیغ.ویژگی سخنی که به زیبای و با فصاحت بیان شده باشد
25 شیناز شی (شبنم) + ناز
26 شینا شنا و سباحت وشناوری. سعی و کوشش . لطیف و نازنین،
27 شیلان دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان سنندج. آب از چشمه. سفره امرا و بزرگان سفرۀ بزرگی که انواع خوراک ها برآن چیده می شود.
28 شیفته

حیران، خاطرخواه، دلباخته، دلداده، شیدا، عاشق، مجذوب، مجنون، مفتون، واله، وامق

29 شیرین گل گل زیبا. مانند گل زیبا و مانند شیرینی دلچسب
30 شهین منسوب به شاه. تپش، لرزش. دارای ارزش و مقامِ شاهانه
31 شهنوش هرچه ملایم و ایجاد کننده خوشی - دارای زیبائی شاهانه
32 شهناز نام نوائی از موسیقیموجب فخر و نازش شاه، نام خواهر جمشید پادشاه پیشدادی
33 شهگل شاهگل
34 شهزاد شاهزاده، فرزند شاه یا از نسل شاه، ، عنوانی برای امام زاده ها
35 شناسا شناسنده . دریافت کننده. ادراک کننده.
36 شناز شی (شبنم) +ناز (نازنین)
37 شکیبا باحوصله، بردبار، حلیم، خویشتن دار، رزین، صابر، صبور، متحمل
38

شکوه

بزرگی، تجمل، جاه، جبروت، جلال، جلوه، حشمت، سرفرازی، شان، شوکت، عظمت، کبریا
39 شکوفا درحال شکفتن، میوه شکی که بخودی خودبشکافد. شکفنده، شکوفه - دهنده
40 شکوفه غنچه، نوگل، استفراغ، تهوع، قی، غنچه، گل درخت میوه دارکه پیش ازبرگ شکفته میشود
41 شکفته باز، شکوفا، وا، خندان، متبسم
42 شکرین شکربار، شکرینه، شهد، شهدآلود، شهدآمیز، شیرین، قندآمیز
43 شکرناز دارای ناز و غمزه دلپذیر
44 شرین در گویش سمنان همان شیرین است
45 شرمینه منسوب به شرمین، شرمین خجالتی
46

شبگون

شبرنگ، سیاه، تیره
47 شبدیس مانند شب، تیره و تار
48

شباهنگ

بلبل، سحرخوان، مرغ سحر، ستاره صبح، شعری، کاروان کش
49 شب ناز زیبایی شب، ناز در شب، ناز شب
50 شب پره خفاش، شبکور، مرغ مسیحا، وطواط
51 شبنم قطره ای شبیه دانة باران که شب روی برگ گل و گیاه می نشیند
52 شبب بو گیاهی زینتی باساقۀ بلند و گل هایی به رنگ های مختلف، شب انبوی، خیرو، خیری، هیری، زراوشان.
53 شاینا شاهدانه ،شاینا به معنی مروارید درشت است،یکی یکدانه پادشاه، نورانی
54 شایسته ارجمند، باقدر، باکفایت، برازنده، بسزا، پسندیده، درخور، روا، زیبنده، سزاوار، شایگان، صالح، صلاحیت دار، عزیز، فراخور، قابل، لایق، مدیر، مستحق، مستلزم، مستوجب، مقبول، مناسب، موافق، نسیب، نیکو، والا
55 شایان دخت دختر شایسته، دختر لایق
56

شاهدخت

شاه دختر، دختر شاه، شاهزاده خانم
57 شاهگل زیباترین گل در میان گلها، گل زیبا، زیبایی گل
58 شاهنده خیر، صالح، محسن، نکوکار، هرچیز خوب و مبارک
59 شاهنگ ملکه زنبور عسل
60 شاهجان لقبی است که بشهر [ مرو ] داده اند
61 شاهبانو زن شاه، ملکه. شهبانو.دخت شاهنشاه فخرالدوله دیلمی بود
62 شاه ناز نام لحنی است در موسیقی.
63 شاهده مونث شاهد، شاهدات وشواهدجمع
64 شاه صنم نام بیابان خشکی است در حوالی خوارزم. شاه (فارسی) + صنم (عربی )، شاه زیبارویان، نام همسر فتحعلی شاه قاجار
65 شاه پسند گیاهی زینتی با گل های رنگارنگ چتری و برگ های بیضی شکل
66 شاهپری دهی است از بخش دره شهر شهرستان ایلام، شاه پریها، عنبر
67 شاه پرند نوه یزگرد پادشاه ساسانی
68 شاه آفرید آفریده شاه، نام دختر فیروز پسر یزدگرد پادشاه ساسانی
69 شاه آذر شاه آتش، شاه باهوش و قوی
70 شانو نمایش، خودنمایی، نشان دادن، تئاتر خیابانی ریشه این اسم کردی میباشد
71 شاندیز یکی از دهستانهای بخش طرقبه شهرستان مشهد. شأن = شکوه، جلال و عظمت + دیز = دیس (پسوند شباهت) ]، شکوهمند و دارای عظمت و جلال، شاهان دژ
72 شارین منسوب به شارین، شارین - متمدن، شهرنشین، مرکب از شار به معنای شهر + ین (پسوند نسبت) + الف تانیث
73 شادیه شاد بودن. کسی که مدام شاد و خندان است
74 شادیانه ساز و دهل که به شادی فتح یاعروسی زنندنقاره شادیانه (صفت ) شاد شادمانعیش طرب .
75 شادیان از روی شادیآهنگ و نوای شادی آور
76 شادیا بانوی شاد، دختر شاد و سرخوش، شاد و خوشحال
78 شادی ابتهاج، انبساط، بهجت، خرمی، خوشحالی، سرور، شادمانی، فرح، مسرت، نزهت، نشاط، جشن، طرب، عشرت، عیش
79 شادکامه کامروا، خوشحال، شادمان
80 شادک کامروا، خوشحال، شادمان کامیاب،نام برادر فریدون پادشاه پیشدادی بنا به روایتی
81 شادور خوشحالی و شادی کردن
82 شادنوش (شاد + نوش = انوشه، جاوید )، روی هم شادی و شادمانی همیشگی و جاوید - نوشنده شادی، شاد و خوشحال
83 شادناز (تلفظ: šād nāz) ویژگی آن که شاد است و با عشوه و ناز است - مرکب از شاد (خوشحال) + مهر (محبت یا خورشید )، نام شهر یا مکانی در نیشابور
84 شادمانه شاد. خوشحال. (فرهنگ نظام ). راضی. خشنود. شادان
85 شادلین (شاد + لین = نرمی و ملایمت )، شاد رویِ نرمخو و آرام - نرمی و ملایمت، شاد روی نرمخو، آرام و خوش چهره
86 شادلی نرمی و ملایمت، آرام و خوش چهره
87 شادگون شاد و خوشحال، بشاش
88 شادگل آن که چون گل شاداب است، گل زیبا روی و شاداب
89 شادفر شکوه شادی، از نام های دوره ی هخامنشیان - آن که دارای شکوه و شادی است
90 شادروز نیکروز. خوشبخت. کسی که روزش شاد است
91 شادرو آن که روی و چهره اش شاد است، شاداب، شادمان و مسرور
92 شادرخ آن که چهره ای شاد و متبسم دارد
93 شاپرک نوعی پروانه بزرگ که معمولاً شب پرواز می کند.
94 شاپری زیبای قصه ها، شاه پری زیبارو
95 شاخ شمشاد کنایه از قدبلند و رعنا
96 شاخ نبات آنچه بصورت شاخ در کوزه های نبات بر رشته ها بسته شود. نام افسانه معشوقه خواجه شیراز
97 شاخسار جایی از درخت که شاخهای بسیار رسته باشد. قسمت بالای درخت که پرشاخ وبال باشد، شاخساره. شاخه درخت
98 شاداب با طراوت، تازه، شاد، شادان، مسرور
99 شادان شاد، مسرور؛ (در حالت قیدی) باحال شاد، شادمانه
100 شادانه شاهدانه. شهدانه.
101 شادبهر آن که از شادی بهره دارد، خوشحال
102 شادبانو بانوی شاد. دختر همیشه شاد و خندان
103 شاد آفرید آن که شاد آفریده شد، آفریده شاد
104 شادپری پری شاد، دختر ناز وشاد،دختریکه مانند پری دریایی زیبا و جذاب و شاد است.

 

www.delgarm.com

 
نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی