- يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۶:۳۰ ب.ظ
جدا شد یکی چشمه از کوهسار /// به ره گشت، ناگه به سنگی دچار
چشمه ای از کوهستان جدا شد. در راه ناگهان به سنگی برخورد.
به نرمی، چنین گفت با سنگ سخت: /// «کرم کرده، راهی ده، ای نیک بخت!»
به آرامی به سنگ محکم گفت: «ای نیک بخت، لطف کن و راهی برای عبور به من بده.»
گران سنگ تیره دل سخت سر /// زدش سیلی و گفت: « دور ای پسر
سنگ بزرگ و بد دل سیلی محکمی به چشمه زد و گفت: « دورشو ای پسر
نجنبیدم از سیل زورآزمای /// که ای تو، که پیش تو جنبم ز جای؟»
من با آمدن سیل پر زور و خروشان از جا تکان نخوردم. تو کی هستی که در مقابل تو از جایم تکان بخورم؟»
نشد چشمه از پاسخ سنگ، سرد /// به کندن در استاد و ابرام کرد.
چشمه از جواب سنگ ناامید و دلسرد نشد و با پافشاری و اصرار به کندن مشغول شد
بسی کند و کاوید و کوشش نمود /// کز آن سنگ خارا رهی برگشود ...
بسیار تلاش و کوشش کرد و به کندن ادامه داد تا از میان سنگ سخت راهی باز کرد
برو کارگر باش و امیدوار /// که از یأس، جز مرگ، ناید به بار
برو تلاش کن و کار کن و امیدوار باش زیرا از ناامیدی و یاس چیزی جز مرگ به دست نمی آید.
گرت پایداری است در کارها /// شود سهل، پیش تو دشوارها
اگر در کارهایت پایداری و پافشاری داشته باشی تمام کارهای سخت برای تو آسان می شود.