- چهارشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۵۵ ق.ظ
طرز صحیح نوشتن کلمات فارسی
حاضر یا حاظر:
چون کلمه حاضر از کلمه حضور است نه ظهور
توجیه درست است یا توجیح:
از اونجایی که همه با املا اینچنین واژگان مشکل دارن، خواستم به این موضوع پرداخته باشم که در دسترس باشه ..
قطعا همه ی ما جایی به این دوراهی برخوردیم که خب (توجیه یا توجیح؟) ممکن است در عین حال که احساس میکنیم توجیه درسته، اما نوشتنش با ح خیلی آشنا تر بنظر بیاد!
و یا ذهن ما گاه به شکل ناخودآگاه این واژه را با دیگر کلمات هم آوا مقایسه میکنه.
برای مثال: ترجیح . و اینجاست که ما دچار اشتباه شده و "ح" ای که نباید به کار میبردیم رو به کار میبریم و املاش اشتباه از آب در میاد.
توجیه از وجه میآید. ینی موجه نشان دادن.
با -ه- نه -ح-.
*(البته: گاه در زبان، توجیه کردن، بهانه آوردن و بهانه تراشی نیز معنی معنا میشود.)
علاقه مند یا علاقمند: علاقهمند
ذیق وقت یا ضیق وقت یا زیق وقت یا ضیغ وقت یا ذیغ وقت (به فرض که یکی از آن ها درست باشد، اصلا ضیق وقت یعنی چه؟)
انضباط یا انظباط
اجالتا یا عجالتا
عرضه داشتن یا ارزه داشتن یا حتی اورزه
تهدید یا تحدید
ارجحیت یا ارجعیت
هوله یا حوله
قر زدن یا غر زدن
هول دادن یا هل دادن
فراغ یا فراق
منسوب یا منصوب
مزنه یا مظنه
غرض از مزاحمت یا قرض از مزاحمت
ماسک یا ماکس
علاف یا الاف
پلمب درست است (تلفظ کلمه انگلیسی Plombe) و پلمپ هیچ معنی ندارد.
اپلیکیشن خدمات منزل – وانت بار – قالیشویی
[خدمات پر استفاده: نظافت منزل ، نقاشی ساختمان ، لوله بازکنی ، اسباب کشی ، تعمیر مبل ، تعمیر پکیج ]
املای صحیح کلمات و طرز صحیح نوشتن
مصدع اوقات: مزاحم وقت کسی شدن (اینها غلط هستند: مسدع اوقات، مسطح اوقات)
غرض از مزاحمت: هدف از مزاحمت (املای نادرست: قرض از مزاحمت)
ضیق: تنگ، محدود (ضیق وقت)
ضیق وقت: محدود بودن وقت، کمبود وقت (اینها غلط هستند: ذیق وقت، ذیغ وقت)
ماسک: روبند، نقاب (کاربرد و املای نادرست: ماکس)
عُرضه داشتن: لیاقت داشتن، سزاوار بودن (املای نادرست: ارزه داشتن)
انضباط: سامان گرفتن، نظم داشتن (املای نادرست: انظباط)
عجالتاً: اکنون، فعلا، فورا
علاف: از کار و زندگی افتادن – بیکار (الاف غلط است)
عرض ادب (املای نادرست: ارز ادب)
انحطاط: فرو افتادن، پست شدن
مقهور: شکست خورده
قریحه : ذوق
مستاصل: درمانده
التفات: توجه کردن
اوان: زمان، هنگام
عنفُوان: اول هر چیز
زَفت: درشت – زُفت : تند و بی ارزش
آن مدیر به آن مقام منصوب (به شغل و مقامی گماشته شده) شد.
این جمله منسوب (نسبت داده شده) به سعدی است.
ستبر: بزرگ، فربه
مَرهون: مدیون، بدهکار
مُصّر بودن: اصرار کننده، سمج
مُبرهن: آشکار
مُحرز: مسلم، قطعی
فسق و فجور: بدکاری، عیاشی
سور و سات: تدارکات، ملزومات
متاع: کالا، مال
مُطاع: فرمانروا
مذاق: طعم، مزه
مُتقَن: محکم، استوار
خاسته: دستاورد
هزاردستان: بلبل
تَشَتّت: پراکنده ساختن
حِضانت: پرستاری، نگهداری
زجر: سختی ، آزار
ضجر: دلتنگی، بی قراری
کنج عزلت: گوشه نشینی، خانه نشینی
حاذق: ماهر
فراغبال: آسوده خاطر
فراغ: آسودگی
فراق: جدایی – دوری
فی البداهه: در آن واحد
مزمن: دیرینه و کهنه
هول شدن: تهدید کردن – ترسانیدن – خوف – بیم – هراس – رعب – وحشت
هل دادن: با فشاری دفعی چیزی را یا کسی را افکندن – به سویی راندن – تنه زدن .
تساهل و تسامح: ساده گرفتن و مدارا کردن، به آسانی و نرمی با کسی برخورد کردن. تساهل: بخشش و بزرگواری. تسامح: نوعی کنارآمدن همراه با بزرگواری
محجور: بازداشته شده – منع کرده شده
مذموم: نکوهیده، سرزنش شده
طی کردن: پیمودن
تی زدن: منظور همان وسایل تنظیف است.
لفافه: پوشش – محفظه
در لفافه صحبت کردن یعنی صحبت با ملاحظات یعنی رُک صحبت نکردن
بغل: آغوش – بغل دست نشستن (بقل به این شکل اشتباه است)
بزن بغل پیاده میشم
تبحر داشتن: تسلط داشتن، احاطه داشتن
طمأنینه: آزام گرفتن ، آرامش
تلق: جنس شفاف قابل تورق
برهه: روزگار، مرحله (مثال: برهه حساس کنونی)
علی الخصوص: خصوصا، به ویژه
مصر بودن: پا فشاری کردن
مسری: سرایت کننده، واگیر دار
علی رغم: برخلاف میل و خواهش، به ناخواست
مقال: گفتگو، گفتار، سخن
تخطئه: خطاگیری، نادرست دانستن، خطا شمردن، نادرست شمردن
املای یکسری کلمات:
ماسک یا ماکس؟ ماسک ریشه فرانسوی دارد و به معنای نقاب و روبند است که روی دهان و بینی میگذاریم. ماکس به اشتباه به جای ماسک استفاده میشود.
فرقون یا فرغون هر دو درست هستند (آن واژه ای را که Bold می کنم یعنی بیشتر از آن استفاده می شود – خیلی جالب است که یک شرکت آمریکایی در آن سر دنیا به ما از هر کسی بهتر می تواند بگوید، که ما ایرانیان از کدام نوع املای کلمات بیشتر استفاده می کنیم)
بدانید که فرغان غلط است، مثل ماکارونی که بعضی فکر می کنند کتابیش می شود ماکارانی!
قر و غمزه یا غر و غمزه هر دو درست هستند
منضبط – انضباط – نظم (ریشه انضباط، ضبط به معنای قانون است نه نظم)
زغال (مورد تایید لغتنامه معین) – ذغال (مورد تایید لغتنامه دهخدا) – اما افرادی که می نویسند زغال، حدود ۴ برابر افرادی هستند که ذغال می نویسند.
شیوههای رایج برای گفتن مصدع اوقات شدن: مصدع اوقات شریف شدن – عذر میخوام مصدع اوقات شدم – ببخشید مصدع اوقات شدم
جواب مصدع اوقات شدم: اگر کسی میداند خوشحال میشوم در بخش نظرات با دیگران و من هم در میان بگذارد.
مصدع اوقات شدن به انگلیسی: head off
علی الحساب
چشم قرنه
لاشه متعفن
وضعیت مشمئز کننده
عاطل و باطل
حوله (معین) – هوله (دهخدا) – نوشتن حوله در فارسی حدودا ۱۶ برابر نوشتن هوله است.
سیاس
ارجحیت
مغلطه کردن
ترک مراوده
صحت و سقم
حاد
خزعبلات
ناهار – نهار (هر دو درست است) – میزان استفاده ناهار حدودا ۴ برابر نهار است
ضایعه اسف بار
ضد و نقیض
اتراق – اطراق
تراز – طراز (میشود گفت دیگه از کسی از املای طراز استفاده نمیکند)
ابهت
حی و حاضر
جربزه
تا کردن (کاغذ را از وسط تا کردم)
غر زدن – غرولند
فارسی سلیس
اذهان عمومی
جمله قصار
حد و حصر
بالفطره
طفره
اقصی نقاط جهان
غرور جریحه دار
مصدع اوقات
رتق و فتق امور
بیماری مسری
قسر در رفتن
ذله شدن
مظنه
غلتیدن
غرض از مزاحمت
علی الخصوص
فلاسک
هال خانه
معذب
وهله
اولویت
راجع به (راجب به غلط است)
توجیه
ترجیح
مشکل – پشکل – خوشگل
جرات (جرئت غلط است)
نکته: این را میدانم که معنی هِنگفت با هَنگفت با هم تفاوت دارند، اما هرچه جستجو کردم به نتیجهای نرسیدم.
(وسایل – وسایط ، اعلام – اعلان ، تصادم – تصادف) معانی اینها هم با هم تفاوت دارند، که سر فرصت در کامنت مینویسم.