- سه شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۴۶ ق.ظ
کانت مجموعة من الغزلان فی غابة بین الجبال و الانهار
گله ای از آهوها در جنگلی بین کوه ها و رودها بودند .
فی یوم من الأیام هجمت خمسة ذئاب حمله الغزلان..
علی در روزی از روزها ، پنج گرگ به آهوها کردند .
الغزال الأول : إلهی، ماذا نفعل ؟ آهوی اول گفت : خدایا ، چه کنیم ؟ الغزال الثانی : لا یقدر على شئ. و آهوی دوم گفت : هیچ ( کاری ) نمی توانیم بکنیم قالت غزالة صغیرة فی نفسها : « ما هو الحل ؟ آهوی کوچکی با خودش گفت : « چاره چیست ؟ » على بالتفکر . انج.
باید فکر کنم . پیروز خواهم شد. «أتعرفون أن خلف الجبال عالقا آخر؟» «آیا می دانید که بالای کوه ها جهان دیگری است ؟ وقالت لأمهات الغزلان : «أتعرفین أن خلف و به مادران آهوها گفت : « آیا می دانید که بالای الجبال عالما آخر ؟!
کوه ها جهان دیگری است ؟ فقال الغزال الأول بغضب : «کیف تقولین پس آهوی اول با خشم گفت : « چگونه این حرف را هذا الکلام ؟! »
می زنی؟ * وقال الغزال الثانی : کأنک مجنونة . و قال و آهوی دومی گفت : «گویا تو دیوانه ای.» و الغزال الثالث : هی تجذب. آهوی سومی گفت : «او دروغ می گوید . وقالت الغزالة الرابعة : أنت تکذبین . و آهوی چهارمی گفت : «تو دروغ می گویی . ه قطع رئیس الغزلان کلامهم وقال: رئیس آهوان سخنشان را قطع کرد و گفت : وهی لا تکذب ؛ عندما کنت صغیرا ؛ قال «او دروغ نمی گوید؛ وقتی کوچک بودم ؛ پرنده لی طائر عاقل :
ی دانایی به من گفت : خلف الجبال عالم آخر و قلت ذلک لرئیسنا پشت کوه ها جهان دیگری است و آن را به لکنه ماقبل کلامی و ضحک . کما تعرفون ریسمان گفتم ولی او سخنم را نپذیرفت و خندید . انا اطلب لاکم دائما؛ فعلینا و چنان که می دانید من همیشه خیر و صلاح شما را
لکن ما قبل کلابی و ضجعلت
بالمهاجرة »
چنان اهم؛ پس باید کوچ کنیم
عد الجمیع الجبل و وجدوا عالما جدیدا وفرحوا کثیرا
همگی بالای کوه صعود کردند و جهان جدید و تازه ای یافتند و بسیار شاد شدند .
برچسب ها: عربی هشتم,