به منظور مادربزرگ از این که به نوه اش می گفت: تو دست منی، تو پای منی، تو گوش منی ... چه بود؟ منظورش این بود که بدون بودن نوه، نمی تواند کاری انجام دهد و مانند چشم، گوش، دست و ... کارهای بادر بزرگ را انجام میدهد.
به منظور او از این دعا چه بود؟ یعنی خداوند همیشه در زندگی یار و یاور او باشد. - چرا خداوند به مادربزرگ، نوه ی خوب و مهربانی هدیه داده بود به خاطر جبران محبت های مادر بزرگ در دوران کودکی به مادربزرگش.
شب، اعضای خانواده درباره ی اینه - به نظر شما آنها در این باره چه تصم از اعضای خانواده است و نمی تواند
پنج شنبه شب است. فردا حمید و خانواده اش می خواهند به یک جای خوش آب و هوا در اطراف شهر بروند. همه رفتن به سفر خوشحال هستند. آنها لباس ها و وسایلشان را در ساک می گذارند. حمید با برادر و خواهرهایش
دیدنی های بین راه صحبت می کند. مادر بزرگ در خانه ی آنها زندگی می کند. او پاهایش درد می کند خیلی به راه می رود و به سختی ماشین سوار میشود و از آن پیاده میشود.
و درباره ی این که مادربزرگ همراه آنها به سفر برود یا نه گفتگو کردند. آنها در این باره چه تصمیمی بگیرند؟ چرا؟ او را با خود به مسافرت ببرند؛ چون مادربزرگ یکی
است و نمی تواند تنها در منزل بماند و از طرفی اعضای خانواده نیز به مسافرت نیاز دارند. کا حمید بودید چه می گفتید؟ خوشحالم که مادر بزرگ همراه ما میاید.
پدربزرگها و مادربزرگها و افراد سالمند احترام بگذاریم واز آنها قدردانی کنیم؟ ایمان زحمات زیادی کشید دانید بین ما احترام به آنان سفارش شده است.
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است