- شنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۲۰ ق.ظ
نمادهای درس:
۱-سیمرغ: نماد حضرت حق 4 -هدهد: نماد راهنما ، انسان کامل
۲-طاوس: نماد زاهد و عابدی که تنها به فکر بهشت است. 5-باز: نماد انسان های مقام دوست و دنیاپرست
۳-بلبل : نماد افرادی که گرفتار عشق ظاهری شده اند.
1-مجمعی کردند مرغان جهان آنچه بودند آشکارا و نهان
قلمرو زبانی: مجمعی کردند: در جایی تجمع کردند / مرغ: پرنده/ بودند: وجود داشتند) فعل اسنادی نیست(
/ آشکارا: شناخته شده / نهان: ناشناخته
قلمرو ادبی: آشکارا، نهان: تضاد / آشکارا و نهان: کنایه از همه / مرغ: نماد رهرو و سالک / جهان، نهان:
جناس / واج آرایی: آ
قلمرو فکری: همهی پرندگان جهان همگی یک جا جمع شدند و مجمعی تشکیل دادند.
۲-جمله گفتند این زمان در روزگار نیست خالی هیچ شهر از شهریار
قلمرو زبانی: جمله: همگی / روزگار: دو تلفّظی
قلمرو ادبی: شهر: مجاز از سرزمین / جمله، هیچ: تضاد
قلمرو فکری: همگی گفتند که در این زمان و در این روزگار، هیچ سرزمینی بدون پادشاه نیست.
)مفهوم بیت:تاکید بر لزوم وجود راهنما در طریق عرفان(
3-چون بود کاقلیم ما را شاه نیست بیش از این بی شاه بودن راه نیست
قلمرو زبانی: چون بود: چگونه است؟ / راه نیست: مصلحت نیست / را: حرف اضافه ) برای(
قلمرو ادبی: شاه، راه: جناس / واژه آرایی: شاه، نیست
قلمرو فکری: چگونه است که سرزمین ما شاه ندارد؟ درست نیست که بیشتر از این، بدون پادشاه بمانیم.
ــــــــــــ
درس چهاردهم : سی مرغ و سیمرغ
52 جزوه فارسی3 / تهیه کننده: نصراله احمدی مهر
4-شیرمردی باید این ره را شگرف زان که ره دور است و دریا ژَرف ژرف
قلمرو زبانی: شگرف: قوی، نیرومند/ را: حرف اضافه)برای(/ حذف فعل»است« به قرینه لفظی در آخر بیت.
قلمرو ادبی: دریا: نماد راه دشوار و سخت. / شیرمرد: تشبیه درون واژه ای/ واج آرایی: صامت »ر« / واژه
آرایی : ژرف، ره
قلمرو فکری: برای پیمودن این راه، فردی شجاع وبااراده الزم است؛زیرا این راه،راهی طوالنیومانند دریایی
عمیق،پُر از خطر است.)مفهوم بیت: سختی راه عشق)سیروسلوک( ولزوم دارا بودن شایستگی و شجاعت(
ــــــــــــ
۵-گل اگر چه هست بس صاحب جمال حُسن او در هفته ای گیرد زوال
قلمرو زبانی: بس: بسیار) قید(
قلمرو ادبی: گُل: نماد معشوق مادی و دنیوی /هفته: مجاز از مدت اندک
قلمرو فکری: اگر چه گُل بسیار زیباست ولی زیبایی او زودگذر و ناپایدار است.
)مفهوم بیت: گذرا بودن زیبایی ها و تعلقات دنیوی(
ــــــــــــ
۶-هر که داند گفت با خورشید راز کی تواند ماند از یک ذرّه باز
قلمرو زبانی: داند: بتواند / کی تواند؟: پرسش انکاری
قلمرو ادبی: خورشید: استعاره از خداوند / راز گفتن: کنایه از به قرب رسیدن ، نزدیک شدن / بازماندن از
کسی : کنایه از نرسیدن به مقصود/ ذرّه: استعاره از خواسته های کوچک ) در اینجا : بهشت منظور است(
ذره : نماد کوچکی * خورشید : نماد عظمت / خورشید، ذره: تضاد / راز، باز: جناس / داند، تواند: جناس
قلمرو فکری: کسی که میتواند به معشوق ازلی)خدا(برسد و به او تقرب جوید، چگونه میتواند به چیزهای
کوچک و پَست عشق بورزد؟ )مفهوم بیت: تاکید بر داشتن همت باال در سیر و سلوک(
ــــــــــــ
۷-بعد از آن مرغان دیگر سر به سر عذرها گفتند مشتی بی خبر
قلمرو زبانی: سر به سر: همگی / مشتی: گروهی / بی خبر: ناآگاه
قلمرو ادبی: سربه سر: کنایه از همگی/ واج آرایی: صامت ر / مرغ: نماد سالکان طریقت
قلمرو فکری: بعد از آن پرندگان دیگر، همگی از روی بیخبری برای ادامه ندادن راه ،عذرهایی ذکر کردند.
ــــــــــــ
۸-هفت ما را هفت وادی در ره است چون گذشتی هفت وادی، درگه است
قلمرو زبانی:را: فکّ اضافه)در راهِ ما(/»است«در مصراع اول اسنادی نیست و به معنای»وجود داشتن«است.
قلمرو ادبی:وادی: مجاز از بیابان / واژه آرایی: هفت وادی، است.
قلمرو فکری: هدهد گفت: در راه ما هفت بیابان )هفت مرحله( وجود دارد، وقتی از این هفت مرحله گذشتیم
، به درگاه سیمرغ خواهیم رسید.
53 جزوه فارسی3 / تهیه کننده: نصراله احمدی مهر
9-وانیامد در جهان زین راه کس نیست از فرسنگ آن آگاه کس
قلمرو زبانی: فرسنگ : واحد مسافت، حدود شش کیلومتر
قلمرو ادبی: فرسنگ: مجاز ازمسافت/راه: استعاره از عشق به سیمرغ) عشق الهی( / واج آرایی: »س«، »ن«
قلمرو فکری:از کسانی که این راه را پیموده اند تا کنون کسی برنگشته است تا از آن راه برای ما بگوید. هیچ
کس از مسافت آن آگاه نیست.)مفهوم بیت : بی پایانی و برگشت ناپذیر بودن راه عشق(
وادی نخست: طلب
10-چون فروآیی به وادی طلب پیشت آید هر زمانی صد تعب
قلمرو زبانی: چون : وقتی که / فرو آمدن: وارد شدن / طلب: اولین قدم در تصوّف است و آن حالتی است که
در دل سالک پیدا می شود و او را به جستجوی معرفت و حقیقت وامی دارد.
قلمرو ادبی:وادی طلب: اضافه تشبیهی / صد : نماد کثرت
قلمرو فکری:وقتی که به مرحلهی طلب برسی، هر لحظه با رنج و سختیهای فراوانی روبهرو میشوی.
) مفهوم بیت : سختی راه طلب(
11-مال اینجا بایدت انداختن مِلک اینجا بایدت درباختن
قلمرو ادبی: انداختن : کنایه از رها کردن / ملک درباختن : از داست دادن امکانات دنیوی
قلمرو فکری: دروادی طلب باید همهی تعلّقات و دلبستگیها را از جمله قدرت و ثروت را فداکنی واز دست
بدهی )مفهوم بیت : رها کردن وابستگی ها و تعلقات در راه عشق(
وادی دوم: عشق
1۲-بعد از این وادی عشق آید پدید غرق آتش شد کسی کانجا رسید
قلمرو زبانی: این: وادی طلب
قلمرو ادبی: وادی عشق: تشبیه / غرق آتش: اضافه استعاری/ غرق شدن: تمام وجود را فراگرفتن/ غرق
آتش شد: متناقض نما / آتش: استعاره از عشق / واج آرایی صامت »د«
قلمرو فکری: پسازمرحلهی طلب، وادی عشق پدیدارمیشود. هر کسکه به آنجاراهیافت، همهی وجودش
سوز و گداز میشود.)مفهوم بیت : پر سوز و گداز بودن وادی عشق(
13-عاشق آن باشد که چون آتش بود گرم رو سوزنده و سرکش بود
قلمرو ادبی: چون آتش بود: تشبیه /گرم رو: کنایه از چاالک و سریع بودن/ سرکشی عشق: تشخیص
قلمرو فکری: عاشق واقعی آن کسی است که همانند آتش، تندرو ، سوزنده و سرکش باشد. )عاشق، آرام و
قرار ندارد.( ) مفهوم بیت: پرشور بودن عاشق راه حقیقت(
54 جزوه فارسی3 / تهیه کننده: نصراله احمدی مهر
وادی سوم: معرفت
14-بعد از آن بنمایدت پیش نظر معرفت را وادی ای بی پا و سر
قلمرو زبانی: » را« : فک اضافه : وادی معرفت
قلمرو ادبی: بی پا و سر : کنایه از بی انتها بودن / وادی معرفت: اضافه تشبیهی
قلمرو فکری: پس ازمرحلهی عشق، وادی بیحد و مرز معرفت، در نظر تو جلوه میکند.
) مفهوم بیت : بی انتهایی وادی معرفت و شناخت(
1۵-چون بتابد آفتاب معرفت از سپهر این ره عالی صفت
قلمرو زبانی: این بیت با بیت بعدی موقوف المعانی است چون: وقتیکه / سپهر: آسمان / عالیصفت: ارجمند،
بلندمرتبه
قلمرو ادبی: آفتاب معرفت: اضافه تشبیهی / آفتاب، سپهر، تابیدن: مراعات نظیر
قلمرو فکری:وقتی آفتاب معرفت و شناخت از آسمانِ این راه عالی و واال بتابد ...
1۶-هر یکی بینا شود بر قدر خویش باز یابد در حقیقت صدر خویش
قلمرو ادبی: بینا شدن: کنایه از آگاهی و شناخت داشتن/در حقیقت: ایهام: ۱) در مسیرحقیقت ۲ )قید
)حقیقتاً ( / صدر: مجاز از مقام/ قدر ، صدر : جناس / واج آرایی »ن« و »د«
قلمرو فکری: هرکسی به اندازهی استعداد و شایستگیِ خود بینا و اهل بصیرت میشود و در واقع از مقام و
مرتبهی خود آگاه میگردد.) مفهوم بیت : خودشناسی سالک در مرحله معرفت(
وادی چهارم: استغنا
1۷-بعد از این وادی استغنا بود نه درو دعویّ و نه معنا بود
قلمرو زبانی: استغنا : بی نیازی؛ در اصطالح بی نیازی سالک از هر چیز جز خدا/ دعوی: ادعای خواستن یا
داشتن چیزی
قلمرو ادبی:وادی استغنا: اضافه تشبیهی
قلمرو فکری: پس از مرحلهی معرفت، وادی استغنا و بینیازی است که در آن هیچ ادعا و کالم و مقصودی
وجود ندارد.
1۸-هشت جنّت نیز این جا مُرده ای است هفت دوزخ همچو یخ افسرده ای است
قلمرو زبانی: افسرده: سرمازده، منجمد
قلمرو ادبی: جنّت، دوزخ: تضاد / مصراع اول: تشبیه / مرده بودن: کنایه از بی ارزش بودن / مصراع دوم :
تشبیه / دوزخ چون یخ است: متناقض نما / یخ بودن دوزخ: کنایه از بی ارزشی
55 جزوه فارسی3 / تهیه کننده: نصراله احمدی مهر
قلمرو فکری: در اینجا، هشت درجه بهشت بیارزش است و هفت طبقهی جهنم نیز چون یخ سرد و منجمد
است و جلوه ای ندارد. )مفهوم بیت: عدم تعلق خاطر داشتن به بهشت و بی پروایی از دوزخ در راه رسیدن
به قرب الهی(
وادی پنجم: توحید
19-بعد از این وادی توحید آیدت منزل تفرید و تجرید آیدت
قلمرو زبانی: توحید: یگانه دانستن خداوند / تفرید: فرد شمردن و یگانه دانستن خدا؛ کناره گرفتن از خلق
و تنها شدن، در اصطالح تصوف تعلق بنده است به حق به طوری که حق عین قوای بنده باشد. / تجرید: در
لغت به معنای تنهایی گزیدن ؛ ترک گناهان و اعراض از امور دنیوی و تقرب به خداوند؛ در اصطالح تصوف
خالی شدن قلب سالک از آنچه جز خداست / ضمیر»ت«: در هر دو »آیدت« متمم است.
قلمرو ادبی: وادی توحید: اضافه تشبیهی / منزل تفرید: اضافه تشبیهی / واج آرایی»ت« ، »ر«/ تفرید و
تجرید: جناس
قلمرو فکری: پس از وادی استغنا،وادی توحید است.در این مرحله سالک باید از هرچه غیرحق است، خالی
شود و با حق یکی گردد.)مفهوم بیت: فقط به خداوند توجه داشتن و فراموش کردن خویشتنِ خویش(
۲0-روی ها چون زین بیابان در کنند جمله سر از یک گریبان بر کنند
قلمرو زبانی: در کردن: بیرون کردن / گریبان: یقه
قلمرو ادبی: رو در کردن : کنایه از عبور کردن / روی : مجاز از وجود/ بیابان: استعاره از وادی توحید / سر
از یک گریبان بر کردن: کنایه از به وحدت رسیدن / روی، سر، گریبان: مراعات نظیر / بر، سر، در : جناس
قلمرو فکری: اگر سالکان از این بیابان )توحید( بگذرند همگی به وحدت و یگانگی میرسند.
)مفهوم بیت: رسیدن به مقام اتحاد و یکانگی(
وادی ششم: حیرت
۲1-بعد از این وادی حیرت آیدت کار دائم درد و حسرت آیدت
قلمرو زبانی: حیرت : در لغت به معنی سرگردانی و در اصطالح صوفیه امری است که هنگام تأمّل و حضور و
تفکّر بر قلب عارفان وارد می شود. / » ت « در مصراع اول متمم است ) برای تو (/ » ت « در مصراع دوم
مضاف الیه است ) کارِ تو ...( / آید: در مصرع دوم: فعل اسنادی) است(.
قلمرو ادبی: تفرید، تجرید: جناس/ وادی توحید: اضافه تشبیهی / منزل تفرید و تجرید: اضافه تشبیهی/
واج آرایی: صامت» ت «
قلمرو فکری: پس از وادی توحید، وادی حیرت شروع می شود. کار سالک در این مرحله پیوسته تحملِ
مشقّت و حسرت است. ) مفهوم بیت : رنج و سختی کشیدن سالک در مرحله حیرت(
56 جزوه فارسی3 / تهیه کننده: نصراله احمدی مهر
۲۲-مرد حیران چون رسد این جایگاه در تحیّر مانده و گم کرده راه
قلمرو زبانی: این جایگاه: منظور وادی حیرت است.
قلمرو ادبی:مرد: مجاز از انسان / واج آرایی: تکرار صامت»ر« /گم کرده راه: کنایه از اوج حیرت و سرگردانی
قلمرو فکری:وقتی سالک به مقام حیرت می رسد، دچار سرگردانی و سردرگمی می شود وراه راگم میکند.
) مفهوم بیت: خطر گمراهی در کمین سالک است.(
وادی هفتم: فقر و فنا
۲3-بعد از این وادی فقر است و فنا کی بود اینجا سخن گفتن روا؟
قلمرو زبانی: فقر: درویشی و در اصطالح سالکان فنای فی اهلل و نیستی سالکان و بیرون آمدن از صفات خود
است و این نهایت سیر سالکان است / فنا: نیست شدن و در اصطالح سقوط اوصاف ناپسند است / مصراع
دوم : پرسش انکاری.
قلمرو ادبی:وادی فقر: اضافه تشبیهی / وادی فنا: اضافه تشبیهی
قلمرو فکری: پس از وادی حیرت، مرحلهی فقر و فناست )یعنی؛ نیستیِ سالک در خداوند و بیرون آمدن از
صفات خود(؛ دراین مرحله سخن گفتن،رواو شایسته نیست. ) مفهوم بیت: غیر قابل توصیف بودن مرحله
فنا و خاموشی سالک (
۲4-صد هزاران سایه جاوید، تو گم شده بینی ز یک خورشید، تو
قلمرو ادبی: سایه جاوید: استعاره از موجودات که سایه حق تعالی هستند. / خورشید: استعاره از ذات الهی
/ صد هزاران: نماد کثرت
قلمرو فکری: در این مرحله سایههای جاویدی)موجودات( را میبینی که بهسبب خورشید وجود حق، گم و
ناپیدا هستند. )سالک در این مرحله همه چیز را فراموش می کند و به مرحله بیخبری مطلق می رسد.(
) مفهوم بیت : محو شدن موجودات در ذات حق تعالی. محوکثرت در وحدت(
۲۵-چون نگه کردند آن سی مرغ زود بی شک این سی مرغ آن سیمرغ بود
قلمرو ادبی: سیمرغ: نماد خداوند / تلمیح به حدیث “ من عَرفَ نفسَه فقد عَرفَ ربّه“ / سیمرغ، سی مرغ:
جناس / زود، بود: جناس
قلمرو فکری: وقتی سالکان راه حق بعد از سپری کردن راه سخت، به خودشان توجه کردند، دیدند که بی
شک سیمرغ در وجود خود آنهاست. ) مفهوم بیت: اتحاد سالک با حق در پایان راه سلوک(
۲۶-خویش را دیدند سیمرغ تمام بود خود سیمرغ سی مرغ تمام
قلمرو ادبی: سیمرغ: نماد حق و خداوند / واژه آرایی: تمام، سیمرغ / سیمرغ، سی مرغ: جناس همسان
57 جزوه فارسی3 / تهیه کننده: نصراله احمدی مهر
قلمرو فکری:وقتی آن سی پرندهبه یکدیگر نگاه کردند، دیدند که بیتردید خودشان )سی مرغ( همان وجود
واحدی )سیمرغ( هستند که به دنبال آن بودند. )مفهوم بیت: یکی شدن عاشق و معشوق(
۲۷-محو او گشتند آخر بر دوام سایه در خورشید گم شد والسّالم
قلمرو زبانی: محو: پاک، در اصطالح از بین بردن صفات و عادات بشری برای رسیدن به ذات خداوند / بر
دوام: همیشه
قلمرو ادبی: سایه: استعاره از موجودات / خورشید: استعاره از خداوند / سایه، خورشید: تضاد
قلمرو فکری: آنها در خود محو و نابود شدند تا به مقام سیمرغ )وحدانیت ( رسیدند و همچون سایه در برابر
خورشید ناپدید شدند.)مفهوم بیت: یکی شدن عاشق و معشوق(