اسم نوشته مجله سرگرمی و تفریحی

عکس نوشته،عکس پروفایل،تعبیر خواب،طراحی اسم

جواب درس چهاردهم حمله ی حیدری فارسی یازدهم

 

 

1-دلیران میدان گشوده نظر که بر کینه اوّل که بندد کمر
قلمرو زبانی: »که«در مصراع دوم اولی حرف ربط و دومی ضمیر پرسشی )چه کسی( است.
قلمرو ادبی:گشوده نظر: کنایه از منتظر ماندن و با دقت نگاه کردن/ کمر بستن: کنایه از اقدام کردن ، آمادگی
برای انجام کاری/ واج آرایی » ک«،» ن « / که ، که: جناس همسان )تام(
قلمرو فکری: دالورانِ میدان به دقت نگاه میکردند که چه کسی نخست جنگ را آغاز خواهد کرد .
2-که ناگاه عمرو
1
آن سپهر نبرد بر انگیخت ابرَش برافشاند گرد
قلمرو زبانی: عمرو : عمرو بن عبدود از سوارکاران و شجاعان مشهور قریش بود که در جنگ خندق به دست
حضرت علی) ع (کشته شد. / آن سپهر نبرد : بدل از عمرو
قلمرو ادبی: اسب برانگیختن و گرد برافشاندن کنایه: از تاختن و وارد میدان شدن / واج آرایی » ن «
قلمرو فکری: ناگهان عمرو آن پهلوانِ باابهت، اسبش را به حرکت درآورد و به قصد قدرتنمایی گَرد و خاکی
بلند کرد.
3-چو آن آهنین کوه آمد به دشت همه رزم گه کوه فوالد گشت
قلمرو زبانی: آهنین کوه : ترکیب وصفی مقلوب )کوه آهنین(
قلمرو ادبی: آهنین کوه: استعاره از عمرو / همه رزمگه کوه فوالد گشت : تشبیه / دشت، گشت: جناس / بیت
اغراق دارد./ واج آرایی » آ «
قلمرو فکری: وقتی عمرو به دشت نبرد آمد، آنقدر بزرگ بود که مانند کوهِ آهن دیده می شد.
4-بیامد به دشت و نفس کرد راست پس آن گه باستاد ، همرزم خواست
قلمرو زبانی: آن گه : قید
قلمرو ادبی: دشت: مجاز از میدان جنگ / نفس راست کردن: کنایه از نفس تازه کردن و تجدید نیرو / واج
آرایی » س «
قلمرو فکری: عمرو به میدان آمد و نَفَسی تازه کرد. سپس ایستاد و مبارز طلبید .
۵-حبیبِ خدایِ جهانِ آفرین نگه کرد بر روی مردان دین
قلمرو ادبی: حبیب خدای جهان آفرین: کنایه از پیامبر )ص (/ واج آرایی: تکرار مصوت کوتاه » -ِ « در مصراع
اول / واج آرایی » ن« « / مردان دین : کنایه از سپاه اسالم

1
- نکته : »واو« در »عمرو « تلفظ نمی شود و به این جهت همراه این اسم است که با اسم »عُمَر« اشتباه نشود.
درس چهاردهم : حملهی حیدری
46 جزوه فارسی2 / تهیهکننده: نصراله احمدیمهر
قلمرو فکری: پیامبر اسالم )ص( به چهرهی مردان سپاهاسالم نگاه کرد]تا ببیند آیا کسی داوطلب نبرد با عمرو
می شود؟[
۶-همه برده سر در گریبان فرو نشد هیچ کس را هوس ، رزم او
قلمرو زبانی: حذف فعلِ »بودند«به قرینه معنوی در آخر مصراع اول / » را «: فک اضافه )هوس هیچ کس رزم
او نشد( / هوس : آرزو ، میل
قلمرو ادبی: سر در گریبان فرو بردن : کنایه از شرم و اظهار ناتوانی و عجز
قلمرو فکری: همه از ترس و شرم، سرها را پایین انداخته بودند. هیچ کس تمایلی به جنگ با عمرو نداشت.
۷-به جز بازوی دین و شیر خدا که شد طالب رزم آن اژدها
قلمرو زبانی: به جز : حرف اضافه
قلمرو ادبی: بازوی دین ، شیر خدا : استعاره از حضرت علی )ع( / اژدها : استعاره از عمرو/ بازوی دین : اضافه
استعاری
قلمرو فکری: تنها حضرت علی )ع( که یاری دهندهی دین و مبارزی شجاع بود، داوطلب مبارزه با عمرو شد.
۸ -بر مصطفی بهر رخصت دوید از و خواست دستوری اما ندید
قلمرو ادبی: بر ، بهر: جناس / دستوری را ندید: حس آمیزی/ واج آرایی: » س «.
قلمرو فکری: حضرت علی )ع( برای کسب اجازه به نزد پیامبر )ص( آمد ولی پیامبر با رفتن ایشان به میدان
جنگ مخالفت نمود.
9 -به سوی هژبر ژیان کرد رو به پیشش بر آمد شه جنگ جو
قلمرو زبانی: هژبر : شیر / ژیان : عصبانی
قلمرو ادبی: هژبر ژیان ، شه جنگجو : استعاره از حضرت علی ) ع (/ واج آرایی : » ش «
قلمرو فکری: عمرو به سوی شیر خشمگین ) حضرت علی ع ( رو کرد و آن شاهِ جنگجو ) حضرت علی ع( نیز
به سوی او رفت .
10-دویدند از کین دل سوی هم درِ صلح بستند بر روی هم
قلمرو ادبی: درِ صلح : اضافه تشبیهی / جناس: سوی ، روی / در صلح را بستن: کنایه از: باقی نگذاشتن راهی
برای صلح و آشتی / در ، بر: جناس
قلمرو فکری: هر دو با خشم و دشمنی به سوی هم حمله ور شدند و هیچ روزنهای برای صلح باقی نگذاشتند.
11 -فلک باخت از سهم آن جنگ رنگ بوَد سهمگین جنگ شیر و پلنگ
قلمرو ادبی: رنگ باختن کنایه از: ترسیدن / ترسیدن فلک : تشخیص / جنگ ، رنگ: جناس/ شیر و پلنگ :
استعاره از دو جنگجو / واج آرایی : » گ ، ن « / بیت اغراق دارد.
47 جزوه فارسی2 / تهیهکننده: نصراله احمدیمهر
قلمرو فکری: چنان نبردی روی داد که آسمان نیز وحشت کرد؛ زیرا جنگِ دو مبارزِ قدرتمند، همیشه ترسناک
و وحشت آفرین است.
12 -نخست آن سیه روز برگشته بخت برافراخت بازو چو شاخ درخت
قلمرو زبانی: شاخ : شاخه / برافراخت : بلند کرد .
قلمرو ادبی: سیه روز و برگشته بخت : کنایه از بدبخت / برافراخت بازو چو شاخ درخت :تشبیه / بازو: مجاز از
دست / واج آرایی »خ «.
قلمرو فکری: ابتدا آن عمرو سیهروز و بدبخت، بازویش را مثل شاخه درخت بلند کرد.
13 -سپـر بر سر آورد شیر اله علم کرد شمشیر آن اژدها
قلمرو زبانی: عَلَم کرد : بلند کرد .
قلمرو ادبی: شیر اله : استعاره از حضرت علی) ع (/اژدها : استعاره از عمرو / سپر بر سر آوردن: کنایه از دفاع
کردن
* نکته: قافیه این بیت نادرست است و »اله« و »اژدها« هم قافیه نیستند.
قلمرو فکری: عمرو شمشیرش را باال برد و حضرت علی )ع ( در مقابل، سپر را روی سر گرفت .
14 -بیفشرد چون کوه پا بر زمین بخایید دندان به دندان کین
قلمرو زبانی: بخایید : از مصدر خاییدن به معنی » جویدن «
قلمرو ادبی: پا بر زمین فشردن : کنایه از مقاومت و استواری/ دندان به دندان خاییدن: کنایه از عصبانیت /
بیفشرد چون کوه پا بر زمین : تشبیه / واج آرایی» ن « ،» د« .
قلمرو فکری: عمرو پاهایش را محکم روی زمین جایگیرکرد و از عصبانیّت دندانهایش را به هم میفشرد.
1۵ -چو ننمود رخ شاهد آرزو به هم حمله کردند باز از دو سو
قلمرو زبانی: شاهد : زیبارو
قلمرو ادبی: شاهد آرزو : اضافه تشبیهی/ رخ ننمودن شاهد آرزو : کنایه از به هدف و خواسته نرسیدن
قلمرو فکری:وقتی دو مبارز نتوانستند بر هم پیروز شوند دو باره به هم حمله کردند.
1۶-نهادند آورد گاهی چنان که کم دیده باشد زمین و زمان
قلمرو زبانی: نهادند : به وجود آوردند
قلمرو ادبی: زمین ، زمان: جناس / مصراع دوم : تشخیص / بیت اغراق دارد. / زمین و زمان: مجاز از مردم و
کل آفریده ها / واج آرایی » ا ، ن «
قلمرو فکری: چنان میدان جنگی به وجود آوردند که هیچکس تا آن زمان مانند آن ندیده بود.
48 جزوه فارسی2 / تهیهکننده: نصراله احمدیمهر
1۷ -ز بس گَرد از آن رزمگه بر دمید تن هر دو شد از نظر ناپدید
قلمرو زبانی: بردمید: بلند شد
قلمرو فکری: در میدان نبرد چنان گرد و خاکی برخاست که هر دو پهلوان ناپدید شدند .
1۸-زره لخت لخت و قبـا چاک چاک سر و روی مردان پر از گرد و خاک
قلمرو زبانی: حذف فعل در پایان جمله ها به قرینه معنوی: زره لخت لخت ]شد[و قبا چاک چاک]شد[... سر و
روی مردان پر از گرد و خاک]شد[.
قلمرو ادبی: سر و روی : مجاز از تمام بدن دو مبارز / خاک ، چاک :جناس
قلمرو فکری:زره ها تکهتکه و لباسها پارهپاره شد و سر و صورت آن دو، پر از گرد و خاک شده بود
19-چنین آن دو ماهر در آداب ضرب ز هم رد نمودند هفتاد حرب
قلمرو ادبی: جناس: حرب، ضرب / حرب: مجاز از جنگ
قلمرو فکری: این گونه آن دو جنگجوی ماهر با آداب جنگاوری توانستند ضربات زیاد حریف را از یکدیگر دفع
کنند .
20 -شجاع غصنفـر، وصی نبی نهنگ یم قدرت حق ، علی
قلمرو زبانی: غضنفر: شیر / یم : دریا/ این بیت و بیت بعدی موقوف المعانی اند
قلمرو ادبی: تشبیه حضرت علی ع به شیر شجاع و نهنگ دریای حق/ واج آرایی : مصوت کوتاه » ِ «
قلمرو فکری: آن شیر شجاع، آن جانشین پیامبر)ص(، او که در دریای قدرت الهی مانند نهنگی بزرگ بود. ...
21-چنان دید بر روی دشمـن ز خشم که شد ساخته کارش از زهر چشم
قلمرو ادبی: چشم: مجاز از نگاه / کارش ساخته شد: کنایه از اینکه کارش به پایان رسید. / زهر چشم: کنایه
از نگاه تند / خشم ، چشم : جناس / واج آرایی » ش «
قلمرو فکری: چنان نگاهی به عمرو انداخت که در اثر همان نگاهِ خشمگینانه کار عمرو ساخته شد.
22 -بر افراخت پس دست ِ خیبر گشا پی سر بریدن بیفشرد پا
قلمرو زبانی: خیبر : نام قلعه ای است که حضرت علی ع آن را گشود.
قلمرو ادبی: دست خیبرگشا: تلمیح به ماجرای فتح قلعه خیبر و کَندن درِ آن توسط حضرت علی )ع( / بیفشرد
پا :کنایه از اقدام کردن و اصرار / سر بریدن: کنایه از کُشتن / خیبرگشا :کنایه از نیرومند / دست ، پا ، سر:
مراعات نظیر
قلمرو فکری: سپس دستان قدرتمند و خیبرگشایِ خود را بلند کرد و تصمیم گرفت سر او را از تن جدا کند.
23-به نام خدای جهان آفرین بینداخت شمشیر را شاه دین
قلمرو زبانی: بینداخت : زد
49 جزوه فارسی2 / تهیهکننده: نصراله احمدیمهر
قلمرو ادبی: شاه دین: استعاره از حضرت علی ع / واج آرایی » آ «
قلمرو فکری: حضرت علی) ع (با ذکر نامِ خدا ، شمشیر را بر گردن عمرو فرود آورد.
24 -چو شیر خدا راند بر خصـم تیغ به سر کوفت شیطان دو دست دریغ
قلمرو زبانی: چو: حرف ربط ) وقتی(
قلمرو ادبی: شیرخدا استعاره از حضرت علی )ع (/ به سرکوفت : کنایه از اظهار درماندگی و ناراحتی
قلمرو فکری: در آن هنگام که علی) ع ( شمشیر را بر گردن عمر فرود آورد، شیطان بر سر خود زد و افسوس
خورد.
2۵ -پرید از رخ کفر در هند رنگ تپیدند بت خانه ها در فرنگ
قلمرو ادبی: رخ کفر: اضافه استعاری/ تپیدند بت خانه ها در فرنگ : تشخیص / هند: مجاز از سرزمین کفر در
مشرق زمین/ فرنگ : مجاز از سرزمین کفر درمغرب زمین / فرنگ، رنگ: جناس/ رنگ از رخ پریدن: کنایه
از ترسیدن.
قلمرو فکری: با ضربه علی )ع( کافران به شدت ترسیدند و بتخانهها به لرزه درآمدند.
2۶ -غصنفر بزد تیغ بر گردنش در آورد از پای ، بی سر تنش
قلمرو زبانی: مرجع ضمیر »ش« : عمرو
قلمرو ادبی: از پای در آوردن: کنایه از کشتن ، نابود کردن/ گردن ، پا ، تن، سر: مراعات نظیر
قلمرو فکری: حضرت علی )ع( با شمشیر بر گردن او زد و سرش را از تن جدا کرد و او را کُشت.
2۷-دم تیغ بر گردنش چون رسید سر عمرو صد گام از تن پرید
قلمرو زبانی: دم تیغ: لبه شمشیر / چون: وقتی که
قلمرو ادبی: بیت اغراق دارد / گردن ، سر ، تن: مراعات نظیر/ صد : نمادکثرت
قلمرو فکری:وقتی لبهی شمشیر به گردن عمرو رسید، سرش صد متر دورتر پرتاب شد.
2۸ -چو غلتید در خاک آن ژنده فیل بزد بوسه بر دست او جبرئیل
قلمرو زبانی:ژنده : بزرگ ، عظیم
قلمرو ادبی: ژنده فیل: استعاره از عمرو / در خاک غلتیدن : کنایه از کشته شدن / دست بوسیدن : کنایه از
تشکر و تقدیر ، بزرگ داشتن
قلمرو فکری:وقتی عمرو کشته شد، جبرئیل به نشانهی تقدیر و تشکر بر دستان علی )ع( بوسه زد.
50 جزوه فارسی2 / تهیهکننده: نصراله احمدیمهر
1-منم پور ِ ایران و نام آورم ز نیروی شیران بود گوهرم
قلمرو زبانی: گوهر : نژاد
قلمرو ادبی: شیران: استعاره از مردان بزرگ و سرشناس
قلمرو فکری : من ایرانی و پرآوازهام. اصل و نژاد من ریشه در پهلوانان نیرومند این کشور دارد.
2-کنم جان خود را فدای وطن که با او چنین است پیمان من
قلمرو زبانی : او: وطن
قلمرو ادبی : پیمان بستن با وطن : تشخیص/ جان: مجاز از وجود / / واج آرایی » ن «
قلمرو فکری : با وطنم پیمان بستهام که جانم را فدای آن کنم.
3-دفاع از وطن ، کیشِ فرزانگی ست گذشتن ز جان ، رسم مردانگی ست
قلمرو زبانی: فرزانگی : خردمندی
قلمرو ادبی : جان : مجاز از وجود / از جان گذشتن :کنایه از ایثار و جافشانی
قلمرو فکری : دفاع از وطن از اصولِ دانایی و خردمندی است و فدا کردنِ جان برای وطن از نشانههای جوانمردی
است.
4 -کسی کز بدی ، دشمن میهن است به یزدان ، که بدتر ز اهریمن است
قلمرو زبانی: حذف فعل به قرینه معنوی : به یزدان]سوگند می خورم[.
قلمرو ادبی: یزدان ، اهریمن: تضاد
قلمرو فکری : هر کس از روی بد ذاتی با وطن دشمنی می کند، به خدا قسم از شیطان بدتر است.
۵ -مرا اوج عزّت در افالک توست به چشمان من کیمیا خاک توست
قلمرو زبانی: را : فک اضافه ) اوج عزتِ من (
قلمرو ادبی: خاک تو مانند کیمیا است : تشبیه / چشمان: مجاز از نگاه
قلمرو فکری : اوج شکوه و سربلندی من در زیر آسمان تو به دست می آید و در نزد من خاکِ تو بسیار ارزشمند
است.
۶ -رَود ذرّه ای گر ز خاکت به باد به خون من آن ذرّه آغشته باد
قلمرو ادبی: باد) هوا ( - باد )فعل دعایی( : جناس همسان )تام(/ به باد رفتن چیزی: کنایه از نابودی و از دست
رفتن آن / به خون من آغشته باد: کنایه از جان فشاندن / ذره: مجاز از مقدار اندک
قلمرو فکری : ای وطن! اگر کسی بخواهد یک وجب از خاک تو را بِبَرد، بدان که من در برابر او می ایستم و با
خونم از تو محافظت می کنم.

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی