اسم نوشته مجله سرگرمی و تفریحی

عکس نوشته،عکس پروفایل،تعبیر خواب،طراحی اسم

جواب درس هفتم باران محبت فارسی یازدهم

*بخش اول : حق تعالی چون اصناف موجودات .... قربت را خطر بسیار است.
قلمرو زبانی: برکار کرد : استفاده کرد. / تعبیه خواهم کرد : آماده خواهم کرد. / ذوالجاللی : صاحب بزرگی /
قُرب: نزدیکی / بُعد : دوری /» قربت را خطر بسیار است.« : »را« فک اضافه است )خطرِ قربت(
قلمرو ادبی: » اِنی خالِقٌ بَشَراً مِن طینٍ«: آرایه تضمین / خانه آدم: استعاره از جسم /تشبیه : گنج معرفت
قلمرو فکری: خداوند متعال آن زمان که انواع موجودات را میآفرید، برای آفرینش هر یک، از وسیلههای
گوناگونی استفاده کرد. وقتی زمان آفرینش آدم رسید، گفت: »من بشری از گِل می آفرینم« جسم آدم را من
می سازم؛ عدهای به اشتباه افتادند. گفتند : » مگر همه را تو نساخته ای؟ «
خداوند فرمود: خلقت آدم ویژگیِ خاصی دارد که باعث شده آن را بیهیچ واسطهای بسازم. قصد دارم گنج
معرفت و شناخت را در وجود او قرار بدهم.
درس هفتم : باران محبت
23 جزوه فارسی2 / تهیهکننده: نصراله احمدیمهر
پس خداوند به جبرئیل دستور داد که برو از روی زمین یک مشت خاک بردار و بیاور. جبرئیل - علیه السّالم
- رفت؛ خواست که یک مشت خاک از روی زمین بردارد. خاک گفت: ای جبرئیل چه میکنی؟
جبرئیل گفت : تو را به نزد می برم تا از تو جانشینی بیافریند.
خاک جبرئیل را سوگند داد که به عظمت و بزرگواری خداوند ، مرا نَبَر؛ زیرا، من طاقت نزدیکی به خداوند را
ندارم . من نهایتِ دوری را برگزیدهام چون میدانم در نزدیکی به حق، خطراتِ بسیاری است.
*بخش دوم : جبرئیل چون ذکر سوگند شنید، به حضرت ... اِکراه و اجبار برگیر و بیاور.«
قلمرو زبانی: »میکائیل را بفرمود.« و »عزرائیل را بفرمود«: »را« : حرف اضافه)به(
قلمرو ادبی: تن دردادن: کنایه از پذیرفتن
قلمرو فکری: جبرئیل وقتی ذکر سوگند را شنید به درگاه حق بازگشت و گفت: خداوندا، تو داناتری و میدانی
که چه روی داده است، خاک راضی نمی شود و قبول نمی کند که بیاید. خداوند به میکائیل دستور داد: تو
برو. میکائیل رفت و خاک او را نیز همانگونه سوگند داد. خداوند به اسرافیل دستور داد: تو برو. اسرافیل
رفت؛ و خاک او را نیز همانگونه سوگنـد داد؛ اسرافیل بازگشت.
خداوند بلندمرتبه به عزرائیل دستور داد: تو برو؛ اگر خاک، با میل و ارادهی خود نمیآید،او را بهزور و اجبار
بگیر و بیاور!
* بخش سوم : عزرائیل بیامد و به قهر ... دو اسبه می آمد.
قلمرو زبانی: به قهر: به زور / جمله: همه / فروکردن: ریختن، نهادن
قلمرو ادبی: دو اسبه: کنایه از شتابان / عشق حالی دو اسبه میآمد: تشخیص
قلمرو فکری: عزرائیل آمد و با خشم یک مشت خاک از روی زمین برگرفت و آورد. آن خاک را بین مکه و
طائف ریخت. در این زمان عشق به سرعت میآمد.
*بخش چهارم: جملگی مالیکه را در آن حالت... سرّ با دیگری در میان ننهاد.
قلمرو زبانی: جملگی: همه / سرّ: راز/ در میان نهادن: کنایه از مطرح کردن
قلمرو ادبی: انگشت در دندان ماندن: کنایه از متعجب شدن / حضرت: مجاز از خداوند / خاک ناز میکند:
تشخیص / مذلت، عزّت: تضاد
قلمرو فکری: همهی فرشتگان درآن حالت، متحیّر و متعجّب شدند که این چه رازی است که خاکِ پَست را
ایـنگونه بااحترام فرامیخوانند و خاک، در نهایت پَستی و خواری در برابر خداوند ناز میکند، و با وجود این،
خداوندِ بی نیاز، دیگری را جایگزین آن نکرد و این راز با کسی در میان ننهاد.
*بخش پنجم: الطاف الوهیّت و حکمت ربوبیّت ... سر و کار با عشق نبوده است.
قلمرو زبانی : الوهیت: خدایی، خداوندی / ازل: گذشته بسیار دور و بی آغاز / ابد: آینده بسیار دور و بی پایان
/ »شما را سر و کار« : »را « فک اضافه) سر و کارِ شما(
قلمرو ادبی: »إنّی أعلم ما ال تَعلمون«: آرایه تضمین / ازل، ابد: تضاد
24 جزوه فارسی2 / تهیهکننده: نصراله احمدیمهر
قلمرو فکری: لطف الهی و حکمت خداوندی به باطن و قلب فرشتگان میگفت: »من چیزی می دانم که شما
نمی دانید.« شما نمیدانید که ما با این یک مشتْ خاک، از ازل تا ابد چه کارهایی داریم. البته معذورید؛ زیرا
با عشق سر و کار نداشتهاید.
*بخش ششم : روزکی چند صبر کنید تا ... را سجده او باید کرد.
قلمرو زبانی: روزک: چند روز اندک ) ک تصغیر(
قلمرو ادبی: خاک: مجاز از جسم انسان / آینه: استعاره از وجود انسان /نقش های بوقلمون: تشبیه
قلمرو فکری: چند روزی صبر کنید تا من بر این یک مشت خاک از روی قدرت،تصرّف و دستکاری کنم، تا
شما جلوه های گوناگونی در آفرینش این جسم انسان ببینید. اولین جلوه ، آن است که همه باید او را سجده
کنید.
*بخش هفتم: پس از ابر کرم ... نتیجه محبت حق است.
قلمرو زبانی: ید: دست /دل کرد: دل ساخت
قلمرو ادبی: ابر کرم: اضافه تشبیهی / باران محبّت: اضافه تشبیهی / خاک آدم: مجاز از جسم آدم / جناس:
گل، دل
قلمرو فکری: پس خداوند از ابر کرم و بخشش خود، باران عشق و محبّت بر خاک آدم بارید و خاک را تبدیل
به گِل کرد و با دست قدرت خویش، در آن گِل دلی از گِل آفرید. عشق نتیجهی محبت و لطف خداست.
* از شبنم عشق خاک آدم گل شد صد فتنه و شور در جهان حاصل شد
قلمرو زبانی: فتنه: بال و گرفتاری / شور: هیجان و شوق
قلمرو ادبی: شبنم عشق: اضافه تشبیهی / صد: نماد کثرت
قلمرو فکری :در آغاز آفرینش، سرشت انسان با عشق آمیخته شد و این همه آشوب و شور عاشقانه از آن
عشق ازلی پدید آمد .
* سرنشتر عشق بر رگ روح زدند یک قطره فرو چکید و نامش دل شد
قلمرو زبانی: نشتر: نوعی تیغ
قلمرو ادبی: رگ روح: اضافه استعاری / نشتر عشق : اضافه تشبیهی
قلمرو فکری: عشق را همچون نیشتری بر رگ روح آدم زدند و آن را شکافتند. در نتیجه، یک قطره خون از
آن فروچکید و آن قطره خون را » دل « نامیدند.) دل، نتیجه ی آمیزش و پیوند عشق با روح است.(
*بخش هشتم: جمله در آن حالت متعجّب وار ... در گل منگرید در دل نگرید.
قلمرو زبانی: جمله: همه / تعبیه کردن: قرار دادن، جاسازی کردن
قلمرو ادبی: حضرت: مجاز از خداوند / منگرید: کنایه از توجه نکنید.
قلمرو فکری: همهی موجودات عالم باال درآن حالت با شگفتی می نگریستند و خداوند بزرگ با قدرت خویش،
25 جزوه فارسی2 / تهیهکننده: نصراله احمدیمهر
در آب و گِل آدم چهل شبانهروز دستکاری و تصرّف میکرد . در هر ذره ای از وجود انسان دلی قرار می داد
و آن دل را با لطف و محبت پرورش می داد و به فرشتهها می گفت: شما به وجود جسمانی آدم که از گِل
آفریده شده، نگاه نکنید؛ بلکه به دلی که در این گِل قرار دارد، نگاه کنید.
*گر من نظری به سنگ بر، بگمارم از سنگ دلی سوخته بیرون آرم
قلمرو زبانی: به سنگ بر: دو حرف اضافه برای یک متمم / گماردن: مشغول کردن
قلمرو ادبی: سوخته: کنایه از عاشق
قلمرو فکری: اگر من به سنگ توجه کنم، از آن سنگ، دلی عاشق می سازم.
*بخش نهم : اینجا عشق معکوس ... امروز درمیآویزی؟
قلمرو ادبی: هزار دست: کنایه از با همۀ توان / دست در دامن کسی آویختن: کنایه از توسل به او / بگریزد،
آویزد: سجع
قلمرو فکری: اینجا رابطه عشق برعکس می شود. اگر معشوق بخواهد که از او بگریزد، عاشق با همه وجود به
او متوسل می شود و او را به دست می آورد.]ای خاک[ آن چیست که ابتدا میگریختی و این چیست که
امروز متوسل می شوی؟
*بخش دهم :آن روز گل بودم... درمیآویزم.
قلمرو ادبی: دل، گل: جناس
قلمرو فکری: آن زمان که میگریختم فقط جسم بودم، اما امروز که همه وجودم تحتالشعاع نورانیّت دل است،
عاشقانه به حق روی آوردهام.
*بخش یازدهم : همچنین هر لحظه از خزاین ... سرشتند و به آفتاب نظر بپروردند.
قلمرو زبانی: خزاین: ج خزینه، گنجینهها / تعبیه کردن: قرار دادن، جاسازی کردن / نفایس: جمعِ نفیسه،
چیزهای نفیس و گران بها / دفین کردن: دفن کردن
قلمرو زبانی: گوهر: استعاره از هر چیز ارزشمند / آب و گل: مجاز از جسم / آفتاب نظر: اضافه تشبیهی
قلمرو فکری: همچنین هر لحظه از گنجینههای غیب خداوند، استعدادی در ذات انسان قرار میدادند، تااینکه
هرچه استعداد و توانایی است در ذات و جسم انسان قرار دادند.چون نوبت به ساختِ دل رسید ، برای ساخت
دل از بهشت گِل آوردند و با زندگی جاوید آن را ساختند و با لطف و توجّه، آن را پرورش دادند.
*بخش دوازدهم : چون کار دل به این ... حضرت ما یا دل آدم.
قلمرو زبانی: خازن: نگهبان / »آن را هیچ خزانه الیق نیست«: »را«: فک اضافه)الیقِ آن( / اال: مگر
قلمرو ادبی: گوهر : استعاره از عشق
قلمرو فکری:وقتی کار دل به کمال رسید، گوهری در خزانۀ غیب وجود داشت که خداوند آن را از فرشتگان
26 جزوه فارسی2 / تهیهکننده: نصراله احمدیمهر
پنهان داشته و خزانهداری آن را خود به عهده گرفته بود. فرمود که هیچ خزانه ای جز درگاه ما یا دل آدم،
شایستهی آن گوهر نیست.
*بخش سیزدهم : آن چه بود؟ گوهر ... آدم شایسته بود.
قلمرو زبانی: محبت: عشق / تعبیه کردن: قرار دادن/ »آن را دل آدم الیق بود« »را«: فک اضافه) الیقِ آن (
قلمرو ادبی: گوهر محبت: اضافه تشبیهی / صدف امانت : اضافه تشبیهی / مُلک و ملکوت: اشتقاق، مجازاً همه
آفرینش./ گوهر دوم: استعاره از عشق / آفتاب نظر: اضافه تشبیهی / تلمیح به آیه »إِنَّا عَرَضْنَا الْأمَانه عَلىَ
السَّمَاوَاتِ...«
قلمرو فکری: آن گوهر چه بود؟ گوهر عشق و محبت بود که آن را در صدفِ امانتِ معرفت قرار داده و بر مُلک
و ملکوت )ظاهـر و باطن جهان( عرضه کرده بودند اما هیچ کس شایستگی نگهبانی و خزانه داری آن گوهر
را نیافت. دلِ آدم شایسته نگهبانی آن بود و برای خزانه داری آن، جان آدم شایسته این کار بود.
*بخش چهاردهم: مالیکه مقرب، هیچ کس آدم را ... یک به یک برشمارم.
قلمرو زبانی: نگاشتن: نقاشی کردن. باشید: صبر کنید.
قلمرو ادبی: زیر لب: کنایه از آهسته و آرام / سر از خواب برداشتن: کنایه از بیدار شدن / تلمیح به آیه »وعَلمَّ
آدمَ االسَماء کُلهَّا«
قلمرو فکری: فرشتگان مُقرّبِ درگاه، هیچ کدام آدم را نمی شناختند. یکی یکی به جسم آدم نگاه می کردند
و می گفتند : » این چه موجود عجیبی است که خداوند آفریده است.«
آدم آهسته با خود می گفت: اگر شما )فرشته ها( من را نمی شناسید، من همه شما را می شناسم. صبر کنید
تا من نام شما را یکی یکی بگویم.
*بخش پانزدهم : هر چند که مالیکه در او نظر ... در درون دل در رود هیچ راه نیافت.
قلمرو زبانی: پرتلبیس: پرفریب / طواف کردن: گشتن پیرامون چیزی / بر مثال: همانند / در رَوَد: داخل شود
قلمرو ادبی: دل را بر مثال کوشکی یافت: تشبیه
قلمرو فکری: هر چه فرشتگان در انسان نگاه میکردند، نمیدانستند کـه این چه مجموعهای است. تـا اینکه
شیطانِ نیرنگباز، یکبار به دورِآدم می گردید . پس وقتی گردِ همهی جسم آدم گشت، هر چیزی را که دید،
دانست که چیست. اما وقتی به دل رسید، دل را همانند قصری یافت . شیطان هر چه تالش کرد که وارد این
قصر شود، هیچ راهی نیافت.
*بخش شانزدهم : ابلیس با خود گفت ... مردود همه جهان گشت.
قلمرو زبانی: » ما را وقتی آفتی رسد« »را«: حرف اضافه) به(/ تعبیه: جاسازی
قلمرو ادبی: هزار: نماد کثرت / درِ دل: اضافه استعاری
قلمرو فکری: شیطان با خود گفت: هر چه دیدم ساده بود؛ مشکلِ کار این جاست. اگر زمانی به ما از این شخص
27 جزوه فارسی2 / تهیهکننده: نصراله احمدیمهر
آسیبی برسد، از این جایگاه )دل( خواهد بود و اگر خداوند متعال با این جسم سر و کاری داشته باشد یا
بخواهد چیزی در آن قرار دهد، در این جایگاه )دل( قرار خواهد داد. با اندیشههای فراوان و ناامید از دل
بازگشت. چون به شیطان اجازهی ورود به دل آدم ندادند، نزد همهی جهانیان مردود و مطرود شد.
1 -بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست بگشای لب که قند فراوانم آرزوسـت
قلمرو زبانی: که: زیرا
قلمرو ادبی: باغ، گلستان: استعاره از چهره یار / لب گشودن: کنایه از خندیدن و سخن گفتن / قند: استعاره
از خنده و سخن شیرین
قلمرو فکری: چهرهات را نشان بده که آرزوی دیدن باغ و گلستان را دارم. سخن بگوی زیرا آرزوی شنیدن
سخنان شیرین را دارم.
2 -ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر کان چهره مشعشع تابانم آرزوسـت
قلمرو زبانی: مشعشع: درخشان، تابان / تابان: تابنده
قلمرو ادبی: آفتاب حسن: تشبیه / ابر: استعاره از حجاب / ای آفتاب حسن: استعاره از یار ) شمس تبریزی(
/ دم: مجاز از لحظه / از پشت ابر بیرون بیا: کنایه از اینکه خودت را آشکار کن.
قلمرو فکری: ای آفتاب خوبی ها! ) شمس تبریزی( لحظه ای از پشت ابر بیرون بیا و خود را نشان بده که آرزوی
دیدن چهرهی تابان تو را دارم
3 -گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
قلمرو زبانی: مرنجان: رنج نده
قلمرو ادبی: واج آرایی»ن«
قلمرو فکری: تو با ناز و عشوه گفتی که؛» بیشتر از این مرا رنج نده و برو«، من آرزو دارم باز هم این سخن را
از دهانت بشنوم.
4 -زین همرهان سستعناصر دلم گرفت شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
قلمرو ادبی: دلم گرفت : کنایه از ناراحت شدم / شیرخدا و رستم دستان : نماد و استعاره از همراهان بی اراده
/ شیرخدا: استعاره از حضرت علی) ع( / سست عناصر: کنایه از بی اراده / واج آرایی » س«
شعرخوانی : آفتاب حُسن
28 جزوه فارسی2 / تهیهکننده: نصراله احمدیمهر
قلمرو فکری: از این یاران ضعیف و ناتوان اندوهگین و ناراحتم .آرزوی دیدن بزرگانی چون شیرخدا)علی ع( (
و رستم دستان را دارم.
۵ -دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم وانسانم آرزوسـت
قلمرو زبانی: دیو: اهریمن، شیطان / دد: حیوان وحشی
قلمرو ادبی: دیو: استعاره از انسان پلید / دد: استعاره از انسان پست/ بیت تلمیح دارد به زندگی دیوژن یا دیو
جانس؛ فیلسوف یونانی که پابرهنه و ملبس به ردایی - که از زندگی دنیایی تنها داراییاش بود - زندگی
سادهای را میجست و چنان بیقید و نسبت به تعلقات دنیوی بیتفاوت بود که آزادانه، در خمره ای میزیست.
نقل است که یک روزی او را دیدندکه با فانوس روشن می گردید، سبب را پرسیدند، گفت :» انسان می جویم«
قلمرو فکری: دیروز شیخ )دیوژن حکیم(در اطراف شهر میگشت و میگفت: از انسانهای دیوصفت آزردهام و
مالقات با انسان کامل را آرزومندم.
۶ -گفتند یافت مینشود جستهایم ما گفت آنکه یافت مینشود آنم آرزوست
قلمرو ادبی: واج آرای: »ت«
قلمرو فکری: گفتند : جستجو کردهایم و نیافتیم . گفت: آن کسی)انسان کامل( را می طلبم که یافته نمی شود.
۷ -پنهان ز دیدهها و همه دیدهها از اوست آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست
قلمرو زبانی: دیده: چشم / صنعت: هنر، ساختن
قلمرو ادبی : مصرع اول تلمیح دارد به آیه : »ال تدرک االبصار و هو یدرک االبصار* معنی: چشم ها او را در
نمی یابد ولی او چشم ها را در می یابد« / آشکارِ پنهان : متناقض نما / »دیده« دوم در مصرع اول : ایهام :
1-چشم 2-آنچه دیده می شود / پنهان و آَشکار : تضاد
قلمرو فکری: در حالی که همهی چشم ها و بینشها از خداست، اما از دید همه پنهان است. من همان کسی را
آرزو دارم که هنرش آشکار و خودش پنهان است.

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی