- شنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۲۵ ق.ظ
- از بیم عقرب چرا به مار غاشیه پناه بردن: این مثل برای کسانی به کار میرود که دچار سختی و دشواری شدهاند؛
به طوری که سختی و دشواری کمتر از آن مصیبت اولیّه را زود قبول میکنند و آن را نعمت می دانند.
درس هشتم: از پاریز تا پاریس
29 جزوه فارسی3 / تهیه کننده: نصراله احمدی مهر
-دنیا به یک رو نمی ماند: اوضاع تغییر می کند.
-آخرین چراغ امپراطوری روم را موسولینی روشن کرد که تا چند صباحی تا حبشه قلب آفریقا نیز پیش راند اما همه می دانیم که
دولت مستعجل بود:
-آخرین کسی که تواست به امپراتوری روم، شکوه و عظمت ببخشد، موسولینی بود که توانست بخشهایی
از اروپا و آفریقا را مستعمره ی ایتالیا کند،ولی زیاد دوام نداشت و با شکست آلمان در جنگ جهانی دوم
کار ایتالیا نیز تمام شد و این امپراتوری از هم پاشید.
-امپراتوری های بزرگ هم مانند انسان های ثروتمند، معموال از سوءهاضمه می میرند:
-آدمهای ثروتمند به دلیل پرداختن همیشگی به ثروت خود و غافل شدن از سالمتیشان، معموالً به بیماری
سوءهاضمه دچار می شوند. امپراتوری های بزرگ هم به دلیل غفلت از اوضاع داخلی کشور خود عاقبت از
درون ضربه می خورند و از هم می پاشند.
* ابیات درس:
1-کاووس کیانی که کی اش نام نهادند کی بود و کجا بود و کی اش نام نهادند؟
قلمرو زبانی: کیانی: منسوب به کی؛ هر یک از پادشاهان داستانی ایران از کی قباد تا دارا / کی: پادشاه
قلمرو ادبی: واج آرایی »ک« / تلمیح به دوره پادشاهی کی کاووس/ کی) پادشاه( – کی ) چه زمانی؟(: جناس
قلمرو فکری: معلوم نیست که کاووس کیانی را چه کسانی پادشاه نامیدهاند، چه زمانی و در کجا زندگی
میکرد و چه زمانی او را پادشاه نامیدند!
۲-خاکی است که رنگین شده از خون ضعیفان این ملک که بغداد و ری اش نام نهادند
قلمرو زبانی: مُلک: سرزمین
قلمرو ادبی: رنگین شده از خون: کنایه از جان باختن
قلمرو فکری: جهان که هر بخش از آن با نامی خوانده میشود، در حقیقت زمینی است که جایجای آن،
مردم قربانی حکومت ظالمان واقع شدهاند
3-صد تیغ جفا بر سر و تن دید یکی چوب تا شد تهی از خویش و نی اش نام نهادند
قلمرو زبانی: صد: مجاز از بسیار / جفا: ستم
قلمرو ادبی: تیغ جفا: اضافه تشبیهی / چوب: مجاز از نی / تشخیص
قلمرو فکری: چوب، تراشیده شدن با تیغ و چاقو را تحمل میکند تا از اضافهها و بیثمریها خالی شود و
30 جزوه فارسی3 / تهیه کننده: نصراله احمدی مهر
آنگاه به » نی«تبدیل شود.
4-دل گرمی و دم سردی ما بود که گاهی مردادمه و گاه دی اش نام نهادند
قلمرو زبانی: مردادمه: مرداد ماه
قلمرو ادبی: واج آرایی »م« / دل گرمی: کنایه از امیدواری / دم سردی: کنایه از غمگینی و ناخوشی / اغراق
/ حُسن تعلیل
قلمرو فکری: امیدواری و خوشی یا ناامیدی و ناخوشی انسان است که روزگار و ایام را شکل میدهد و آنها
را نامگذاری می کند.
۵-آیین طریق از نفس پیر مغان یافت آن خضر که فرخنده پی اش نام نهادند
قلمرو زبانی: مغان: موبدان زرتشتی؛ در ادبیات عرفانی، عارف کامل و مرشد / فرخنده پی: خوش قدم
قلمرو ادبی: نفس: مجاز از سخن / تلمیح به داستان خضر
قلمرو فکری:حضرت خضر)ع( که نیکبخت و خوش قدم بود، این سعادت را از توجه مُرشد و انسان کامل به
دست آورد.