- شنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۲۹ ق.ظ
1 -ناله مرغ اسیر این همه بهر وطن است مسلک مرغ گرفتار قفس همچو من است
قلمرو زبانی: وطن: میهن )نکته : واژه »وطن« پیش از دوره مشروطه به معنای زادگاه به کار می رفت( /
مسلک: روش، طریق
قلمرو ادبی: ناله: مجاز از خواندن و شعر گفتن / مرغ: استعاره از شاعر / مصراع دوم تشبیه دارد. / مرغ:
واژه آرایی)تکرار( / مرغ، گرفتار، قفس، اسیر: مراعات نظیر / واج آرایی: مصوت کوتاه » ِ «
قلمرو فکری : نالهی و اشعار حزین منِ شاعر همه برای وطن است. پرندهی اسیر در قفس هم مثل من به
خاطر محروم شدن از آزادی می نالد.
۲ -همّت از باد سحر میطلبم گر ببرد خبر از من به رفیقی که به طرف چمن است
قلمرو زبانی: طرف: کنار، کناره / به ) به طرف چمن..(: در
قلمرو ادبی: باد سحر: نماد پیام رسانی / واج آرایی »ب« / چمن، من: جناس افزایشی / چمن: مجاز از باغ و
بوستان / به طرف چمن است: کنایه از این که آزاد است/ بیت آرایه تشخیص دارد.
قلمرو فکری : از باد سحر درخواست میکنم که خبری از من به دوستان مبارزم که آزادند، برساند.
درس سوم: آزادی
14 جزوه فارسی3 / تهیه کننده: نصراله احمدی مهر
3 -فکری ای هموطنان در ره آزادی خویش بنمایید که هر کس نکند مثل من است
قلمرو زبانی: حذف به قرینه لفظی: هرکس ]فکری[نکند
قلمرو ادبی: فکری بنمایید: کنایه از کاری انجام دهید / مصراع دوم : تشبیه
قلمرو فکری : هموطنان! برای آزادی خود و وطن تان چارهای بیندیشید؛ زیرا هرکس چنین نکند، همچون
من گرفتار میشود.) معنی دیگر مصراع دوم: زیرا هر کس چنین نکند، با منِ زندانی و گرفتار تفاوتی ندارد.(
4 -خانهای کاو شود از دست اجانب آباد ز اشک ویران کنش آن خانه که بیت الحزن است
قلمرو زبانی: کاو: که او، مرجع ضمیر آن »خانه« / از: با / بیت الحزن: خانه اندوه ، ماتمکده / حذف به قرینه
لفظی: ]آن خانه[ بیت الحزن است.
قلمرو ادبی: خانه: استعاره از کشور و میهن / دست: مجاز از توان و نیرو / با اشک ویران کردن: اغراق /
تلمیح: اشاره به داستان حضرت یعقوب ع / آباد، ویران: تضاد / واژه آرایی)تکرار(: خانه
قلمرو فکری : کشوری که به دست بیگانگان آباد شود، باید به حالش گریست و آن را با اشک ویران کرد ؛
زیرا آنجا، خانهی اندوه و غم است.
۵ -جامهای کاو نشود غرقه به خون بهر وطن بِدَر آن جامه که ننگ تن و کم از کفن است
قلمرو زبانی: بدر: پاره کن )بن ماضی: درید، بن مضارع: در( / که: زیراکه / کم: کمتر، کم ارزش تر
قلمرو ادبی: جامه: مجاز از تن / غرقه به خون: آغشته به خون، استعاره، کنایه از جان فشانی / تن: مجاز از
انسان / واج آرایی »ن«، »ک«/ واژه آرایی: جامه
قلمرو فکری : لباسی را که در راه وطنخونآلود نگردد؛ باید پارهکرد. چون مایهی رسوایی است وبیارزشتر
ازکفن میباشد.)مفهوم:کسی که در راه وطن جان خود را فدا نکند، شایسته بی توجهی و طرد شدن است.(
۶ -آن کسی را که در این ملک سلیمان کردیم ملت امروز یقین کرد که او اهرمن است
قلمرو زبانی: مُلک: پادشاهی، فرمانروایی، کشور / اهرمن: شیطان
قلمرو ادبی: تلمیح به داستان ربوده شدن انگشتر حضرت سلیمان ع توسط شیطان / واج آرایی »ک« /
سلیمان: استعاره از محمد علی شاه / او اهرمن است: تشبیه/ سلیمان : نماد قدرت و ثروت.
قلمرو فکری : مردم امروز یقین پیدا کردهاند که آن کسی را) محمدعلی شاه( که به پادشاهی رساندهایم، در
حقیقت شیطانی پلید است.
1 -هرگز دلـم برای کـم و بیش غـم نداشـت آری نداشت غم که غم بیش و کم نداشت
قلمرو زبانی: آری: قید
قلمرو ادبی: دل : مجاز از وجود / کم، بیش: تضاد / واژه آرایی)تکرار(: کم، بیش، غم، نداشت / غم کم و بیش
درس سوم: دفتر زمانه
15 جزوه فارسی3 / تهیه کننده: نصراله احمدی مهر
نداشتن: کنایه از در بند مادیات نبودن / کم، غم: جناس
قلمرو فکری: هرگز در فکر و غصه کم و زیادیِ مال نبوده ام. به خاطر همین بی توجهی به مادیات، غم و
اندوه نداشتهام .
۲ -در دفـتر زمـانه فـتـد نامـش از قلم هر ملّتی که مردم صاحب قلم نداشت
قلمرو زبانی: فتد: میافتد)بن ماضی: افتاد، بن مضارع: افت(
قلمرو ادبی: دفتر زمانه: اضافه تشبیهی / نامش از قلم فتد: کنایه از فراموش شدن / صاحب قلم: کنایه از
نویسنده، اندیشمند / واژه آرایی: قلم / دفتر، قلم، صاحب قلم : مراعات نظیر/ واج آرایی »م«.
قلمرو فکری:کشوری که انسانهای متفکر و صاحب قلم نداشته باشد،به مرور زمان از صفحه روزگار حذف
می شود.) نابود می شود.(
3 -در پیشگاه اهل خرد نیست محترم هر کس که فکر جامعه را محترم نداشت
قلمرو زبانی: پیشگاه: بارگاه
قلمرو ادبی: پیشگاه: مجاز از نظر و اندیشه / جامعه: مجاز از مردم جامعه / واژه آرایی: محترم
قلمرو فکری : هر کس به فکر مردمِ جامعه احترام نگذارد، خردمندان نیز او را شایسته احترام نمی دانند.
4-با آنکه جیب و جام من از مال و می تهی ست ما را فراغتی ست که جمشید جم نداشت
قلمرو زبانی: را: به معنای دارندگی و مالکیت ) دارای فراغتی هستم...(/ حذف به قرینه لفظی : جمشید جم
]آن فراغت را[ نداشت.
قلمرو ادبی: واج آرایی »ج«، »م« / تلمیح به داستان جمشید؛ پادشاه پیشدادی ایران/ جام، جم:جناس/ لف
و نشر: جیب← مال؛ جام← می/ تهی بودن جیب از مال: کنایه از تهیدستی / تهی بودن جام از می: کنایه
از نداشتن رفاه و خوشی / مال، ما: جناس
قلمرو فکری: با اینکه زندگی ساده و فقیرانهای دارم و مُرّفه نیستم ولی آرامشی دارم که جمشید) از پادشاهان
اساطیری ایران( هم نداشت.
۵ -انصاف و عدل داشت موافق بسی ولی چون فرّخی موافق ثابت قدم نداشت
قلمرو زبانی: بسی: بسیار )قید(
قلمرو ادبی: ثابت قدم:کنایه از مصمم بودن ، دارای اراده نیرومند / چون فرّخی: تشبیه / موافق: واژه آرایی
/ داشت، نداشت: تضاد
قلمرو فکری:بسیاری با عدالت موافق بودند، ولی هیچ کس مانند من)فرخی( در راه تحقق آن، بااراده و ثابت
قدم نبود.