- شنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۴۷ ق.ظ
1-وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم دل بر عبور از سدِّ خار و خاره بندیم
قلمرو ادبی: برگ سفر بستن: کنایه از آماده حرکت شدن / سدّ خار و خاره: اضافه تشبیهی / خار، خاره: جناس
/ دل بر عبور چیزی بستن: کنایه از قصد عبور از چیزی/ واج آرایی »ب«.
قلمرو فکری:وقت آن فرا رسیده که توشهی راه برداریم و آمادهی سفر شویم. باید عزم خود استوار کنیم و از
موانع و مشکالت راه بگذریم.
درس دهم : بانگ جرس
31 جزوه فارسی2 / تهیهکننده: نصراله احمدیمهر
2 -از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم بانگ از جرس برخاست وایِ من خموشم
قلمرو زبانی:کران: طرف، جهت / بانگ: فریاد / وای من : شبه جمله
قلمرو ادبی: بانگ از جرس برخاست: کنایه از کاروان آماده سفر شد ./ خموش بودن : کنایه از غفلت
قلمرو فکری: صدای حرکت کاروان از هر طرف به گوش می رسد. وای بر من که در این زمان غافل نشسته ام
و خود را برای سفر مهیا نکرده ام.
3 -دریادالن راه سفر در پیش دارند پا در رکاب راهوارِ خویش دارند
قلمرو ادبی: راه سفر در پیش داشتن: کنایه از آماده حرکت و هجوم شدن/ دریادل: تشبیه درون واژه ای / پا
در رکاب داشتن: کنایه از آماده حرکت و هجوم شدن / دریادالن : کنایه از رزمندگان شجاع
قلمرو فکری :رزمندگان آمادهی سفر هستند و سوار بر اسب تندروی خود، آماده ی هجوم و تاختن می باشند.
4 -گاه سفر آمد برادر، ره دراز است پروا مکن، بشتاب، همّت چاره ساز است
قلمرو زبانی:گاه: زمان / پروا کردن: ترسیدن / همّت: اراده و عزم نیرومند
قلمرو ادبی: است: واج آرایی »آ«/ ره دراز است: کنایه از سختی و دشواری مسیر
قلمرو فکری: ای برادر! راهِ سخت و درازی در پیش داریم. نترس، شتاب کن. همت و اراده چارهی کار است .
۵ -گاه سفر شد باره بر دامن برانیم تا بوسه گاهِ وادی ایمَن برانیم
قلمرو زبانی: دامن: دامنه کوه / بوسه گاه: قابل احترام ، شایسته زیارت / وادی: سرزمین / وادی ایمَن: جایی
در فلسطین که به حضرت موسی )ع (وحی رسید.
قلمرو ادبی: باره بر دامن برانیم: کنایه از حرکت و سفر/ بوسه گاه وادی ایمن: مجاز از سرزمین فلسطین /
واج آرایی » ر«/ وادی ایمن: مجاز از فلسطین * تلمیح به سرزمینی که ندای حق به حضرت موسی ع رسید.
قلمرو فکری: هنگام سفر فرا رسید، باید در دشت ها بتازیم و تا سرزمین مقدس فلسطین پیش برویم.
۶ -وادی پر از فرعونیان و قِبطیان است موسی جلودار است و نیل اندر میان است
قلمرو زبانی: : فرعون: لقب پادشاهان مصر / قبطیان : جِ قبطی، منسوب به قبط، ساکنان قدیم کشور مصر
قلمرو ادبی: تلمیح به داستان حضرت موسی )ع ( و عبور او از رود نیل/ نیل: استعاره از دشواری ها/ قبطیان
و فرعونیان استعاره از اسرائیل/ موسی استعاره از : امام خمینی / وادی ، فرعونیان ، موسی : مراعات نظیر
قلمرو فکری: صحرا پُر از فرعونیان و قبطیان ) اسرائیل ( است. حضرت موسی ) ع ( ) امام خمینی ( پیشروِ
لشکر است و باید از رود نیل ) حوادث و سختی ها و مشکالت راه ( عبور کنیم.
۷ -تنگ است ما را خانه تنگ است ای برادر بر جای ما بیگانه ننگ است ای برادر
قلمرو زبانی: را: حرف اضافه به معنای )برای( ) می توان آن را فک اضافه هم دانست: خانه ما(
قلمرو ادبی: واژه آرایی: است / خانه: استعاره از کشور / تنگ، ننگ: جناس / واج آرایی: »گ«
32 جزوه فارسی2 / تهیهکننده: نصراله احمدیمهر
قلمرو فکری: ای برادر! دشمن، خانه و کاشانه ما ) فلسطین ( را اشغال کرده و این برای ما، ننگ بزرگی است.
۸ -فرمان رسید این خانه از دشمن بگیرید تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید
قلمرو زبانی: اهریمن: شیطان
قلمرو ادبی: خانه: استعاره از فلسطین / تخت و نگین: مجاز از فرمانروایی / نگین: مجاز از انگشتر / تلمیح به
داستان ربوده شدن انگشتر حضرت سلیمان ع توسط شیطان / دست: مجاز از سلطه
قلمرو فکری: دستور رسیده که این خانه ) فلسطین ( را از دست دشمن ) اسرائیلیان ( پس بگیریم و تخت و
نگین ) فلسطین ( را از دست اهریمن ) اسرائیل ( آزاد سازیم.
9 -یعنی کلیم آهنگ جان سامری کرد ای یاوران باید ولی را یاوری کرد
قلمرو زبانی: کلیم: لقب حضرت موسی) ع( / آهنگ کردن: قصد کردن / سامری: مردی که در غیبت حضرت
موسی )ع (مردم را گمراه کرد. وی گوساله ای ساخت و مردم را به پرستش آن ترغیب کرد.
قلمرو ادبی: بیت تلمیح دارد به داستان حضرت موسی ع و سامری/ کلیم: استعاره از امام خمینی / سامری :
استعاره از اسرائیل / آهنگ جان کسی کردن: کنایه از تصمیم به کشتن کسی/ واج آرایی » ی «
قلمرو فکری: یعنی حضرت موسی ) امام خمینی ( قصد نابودی سامری ) اسرائیل ( را نموده است، ای دوستان
باید رهبر خود را کمک کنیم.
10 -حُکمِ جلودار است بر هامون بتازید هامون اگر دریا شود از خون، بتازید
قلمرو زبانی: حکم: فرمان / هامون: دشت / تاختن بر: حمله کردن
قلمرو ادبی: هامون دریایی از خون شود: اغراق / جلودار: مجاز از رهبر )امام(
قلمرو فکری: طبق حکم و فرمان رهبر ) امام خمینی ( باید بر دشمن هجوم بیاوریم. اگر صحرا، دریایی از خون
گردد، باز هم باید پیش برویم.
11 -فرض است فرمان بردن از حکمِ جلودار گر تیغ بارد، گو ببارد، نیست دشوار
قلمرو زبانی: فرض: واجب / تیغ: شمشیر
قلمرو ادبی: تیغ باریدن: استعاره مکنیه/ گر تیغ بارد : کنایه از جنگ دشوار / واج آرایی: »د«
قلمرو فکری: اطاعت از فرمان رهبر واجب است. حتی اگر از آسمان شمشیر نیز ببارد، کارِ سخت و دشواری
نیست. ) نباید از دشواری ها ترسید.(
12 -جانان من برخیز و آهنگ سفر کن گر تیغ بارد، گو ببارد، جان سپر کن
قلمرو زبانی: آهنگ کردن: قصد کردن
قلمرو ادبی:جان سپر کردن: کنایه از جان فشانی، مقاومت سخت /تیغ باریدن: استعاره مکنیه/ گر تیغ بارد :
کنایه از جنگ سخت و دشوار
قلمرو فکری: ای دوست عزیز! برخیز و آماده هجوم به سوی دشمن باش. اگر شمشیر هم از آسمان ببارد،وجود
33 جزوه فارسی2 / تهیهکننده: نصراله احمدیمهر
خود را در مقابل شمشیر قرار بده و شجاعانه مقاومت کن.
13 -جانان من برخیز بر جوالن برانیم زان جا به جوالن تا خط لبنان برانیم
قلمرو زبانی: جوالن: فالت و منطقهای کوهستانی که در جنوب غربیترین بخش خاک سوریه است.این
بلندیها هم اکنون در اشغال اسرائیل قرار دارد.
قلمرو ادبی: جوالن ) سرزمینی در سوریه(- جوالن ) تاخت و تاز( : جناس همسان)تام(/ واج آرایی »ج«، »آ«.
قلمرو فکری: ای دوست عزیز من! بپا خیز تا به سوی منطقهی جوالن پیش برویم و آنجا را آزاد کنیم . سپس
شتابان تا مرز کشور لبنان بتازیم.
14 -آنجا که هر سو صد شهید خفته دارد آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد
قلمرو زبانی: کوی: محله
قلمرو ادبی: صد: نماد کثرت / کوی: مجاز از مردم کوی
قلمرو فکری: آن سرزمینی که در هر گوشه و کنارش، شهدای بسیاری آرمیدهاند و در هر کوچه و محلهاش،
مردم در ماتم شهیدانشان غمگین و ناراحت هستند.
1۵ -جانان من اندوه لبنان کُشت ما را بشکست داغ دیرِ یاسین پشت ما را
قلمرو زبانی:دیر یاسین: نام روستایی در فلسطین است.وقتی ساکنان آن از زمینهای کشاورزی بر میگشتند،
اسرائیلیان 142نفر از روستاییان بدون دفاع را به گلوله بستند و کشتند.
قلمرو ادبی: تلمیح به کشتار دیر یاسین / دیر یاسین و لبنان: مجاز از مردم
قلمرو فکری: جانان من، غم و اندوه مردم لبنان، ما را بسیار دردمند ساخته و مصیبت قتل عامِ مردم »دیر
یاسین«، ما را سخت اندوهگین و غصهدارکرده است.
1۶ -باید به مژگان رُفت گَرد از طُور سینین باید به سینه رَفت زین جا تا فلسطین
قلمرو زبانی: طور سینین) کوه سینا( : نام کوهی که حضرت موسی )ع (برای راز و نیاز با خدا به آنجا رفت.
قلمرو ادبی: به مژگان رُفتن : کنایه از با شور و عشق کاری سخت را انجام دادن / گَرد : استعاره از اسرائیل /
طور سینین : مجاز از فلسطین / به سنیه رفتن :کنایه از تالش بسیار/ رَفت و رُفت : جناس ناهمسان حرکتی/
بیت آرایه اغراق دارد.
قلمرو فکری:باید مشتاقانه و با تمام وجود تا فلسطین پیش رفت و غبار ستم را از سرزمین مقدس»طور سینا«
پاک نمود و ازآن محافظت کرد.
1۷ -جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش آنَک امام ما عَلم بگرفته بر دوش
قلمرو ادبی: بانگ چاووش را شنیدن: کنایه از آماده حرکت شدن / علم بر دوش گرفتن: آماده حرکت شدن /
چاووش : استعاره از امام خمینی
34 جزوه فارسی2 / تهیهکننده: نصراله احمدیمهر
قلمرو فکری: ای دوست عزیز من،برخیز و ببین امام ما که رهبر این قیام می باشد آماده حرکت و مبارزه است.
1۸ -تکبیرزن، لبّیک گو بنشین به رهوار مقصد دیار قدس همپای جلودار
قلمرو زبانی: تکبیر: اهلل اکبر گفتن
قلمرو ادبی: بنشین به رهوار: کنایه از آماده حرکت شدن
قلمرو فکری: تکبیرگویان بر اسب تندرو بنشین و دعوت رهبر را لبیک بگو ) اجابت کن (، مقصد و هدف بیت
المقدس است که پا به پا و همراه رهبر باید حرکت کرد.
رباعی ص91
ای کعبه به داغ غمـــت نیلـــی پوش و ز تشنگی ات فرات در جوش و خروش
جز تــو که فرات رشحه ای از یم توست دریا نشنیـــــدم که کشـــد مشک به دوش
قلمرو زبانی : نیلی : به رنگ نیل ، کبود رنگ / منادا حضرت عباس )ع (است ./ فعل »است« در آخر
هر دو مصراع ، به قرینه ی معنوی حذف شده است.
قلمرو ادبی : کعبه به داغت نیلی پوش: تشخیص / جوش و خروش : کنایه از بی قراری / حُسن تعلیل:
آوردن دلیلی ادبی و غیر واقعی برای پوشش سیاه کعبه. / تلمیح به واقعه کربال و شهادت حضرت
ابوالفضل)ع(/ دریا : استعاره از حضرت عباس )ع( / مصراع دوم : متناقض نما )دریا به دنبال آب
است. ( / یم : استعاره از معرفت / تشبیه : فرات مانند قطره ای است./ رشحه )قطره(، یم)دریا( :
تضاد / تشبیه : فرات مانند قطره ای است * تو مانند دریایی هستی.
قلمرو فکری: ایکسی که خانه خدا)کعبه(در غم مصیبت و عزای تو سیاهپوش شد ورود فرات به سبب
تشنگیات در جوشوخروش است./ هرگز نشنیدهام که دریایی غیر از تو- که فرات در برابر دریای
وجودت مانند قطره ای است- مَشک به دوش کشد.