مثال کنایه دور و نزدیک
پشت دست داغ کردن:
معنی نزدیک:با شیء داغ دست راداغ کردن وسوزاندن
معنی دور:پشیمان شدن وتوبه کردن.
گندم نما جوفروش:
معنی نزدیک:کسی که جومی فروشد وانمود می کند که گندم می فروشد
معنی دور:آدم مکار وحیله گر.
*****************
دنبال نخود سیاه فرستادن:
معنی نزدیک:کسی را برای خرید نخودسیاه به بازارفرستادن
معنی دور:کسی را به دنبال چیزی نایاب وغیرقابل دسترس فرستادن که موفق به پیدا کردن آن نخواهد شد.
پیرسگ:
معنی نزدیک:سگ پیر
معنی دور:به شخص سالخورده ی مکاروفریبکار می گویند.
*****************
جگر کسی را کباب کردن:
معنی نزدیک:ازجگر کسی کباب درست کردن
معنی دور:کسی رابسیار عذاب دادن.
گردن کلفت:
معنی نزدیک:کسی که گردن کلفت دارد
معنی دور:شخص ثروتمند وپولدار،به شخص قدرتمند وپر زور می گویند.
چشم وگوش را باز کردن:
معنی نزدیک:چشم وگوش خود را باز بگذار
معنی دور:هوشیار وآگاه باش .
*****************
بی سر وپا:
معنی نزدیک :کسی که سر وپا نداشته باشد
معنی دور:فرومایه وپست،کسی که شخصیت اجتماعی کمی دارد
اجاقش کور است:
معنی نزدیک:کسی که اجاق گازش روشن نباشد
معنی دور:کسی که فرزند نداشته باشد.
*****************
بی بخار:
معنی نزدیک :کسی که بخار ندارد
معنی دور:آدم بی غیرت.
تیر کسی به سنگ خوردن:
معنی نزدیک:کسی که تیرش به سنگ می خورد
معنی دور:به آرزوی خود نرسیدن درکاری موفق نشدن.
*****************
ازجان خودسیرشدن:
معنی نزدیک:کسی که از جان خود سیر شده باشد
معنی دور:ناامیدشدن واززندگی بیزار شدن.
*****************
کنایه های رایج که استفاده می شود.
_ زهرترک شدن:بسیارترسیدن
_هوای کسی را داشتن :مراقب کسی بودن
_دست شیطان را ازپشت بستن:بسیار مکار وفریبکار بودن
_دست بی نمک دارد:محبت وخدمت کسی نزد دیگران مورد بی اعتنایی قرار گرفتن
_نان کسی را بریدن : مانع از به دست آوردن رزق وروزی کسی شدن
_رنگ عوض کردن:تغییر عقیده دادن
_دستش به دهانش می رسد:درآمد کافی برای مخارج زندگی دارد
_به پای کسی نشستن :منتظر کسی ماندن
_سگ جان:بسیارمقاوم وسخت جان بودن
_پای کسی را از جایی بریدن:مانع رفت وآمد او به جایی شدن
مبالغه چیست؟
مبالغه واغراق آن است که در صفت کردن وستایش ونکوهش کسی یاچیزی افراط وزیاده روی کنند،چندانکه از حدّعادت معمول بگذرد وبرای شنونده شگفت انگیز باشد.
هرگاه اغراق ومبالغه را به درجه ای رسانده باشند که در عقل وعادت،ممکن وباورکردنی نباشد،آن را« غلو »می گویند.
اغراق در لغت به معنی سخت کشیدن کمان است.اغراق ومبالغه درجاتی دارد که بعضی به عقل وعادت نزدیکتر وبعضی دورتر است.مثال:
شود کوه آهن چودریای آب
اگر بشنود نام افراسیاب
ز سمّ ستوران درآن پهن دشت
زمین شد شش و آسمان گشت هشت
که من از گشاد کمان روز کین بدوزم همی آسمان بر زمین (فردوسی)
سعدی به طور نقد ادبی وتعریض گونه ای گفته است:
چه حاجت که نه کرسی آسمان
نهی زیر پای قزل ارسلان
مگر پای عزّت برافلاک نه
بگو روی اخلاص بر خاک نه
حافظ گوید :
هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است
دردا که این معما شرح وبیان ندارد
نمونه ی دیگر ازسعدی:
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد وقت وداع یاران
دوچشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران دوخواب آلوده بربودندعقل از دست یاران
بعضی ها بین مبالغه واغراق وغلو فرق می گذارند ومبالغه راادعای وصف چیزی می دانند که این ادّعا عقلاً وعادتاً ممکن باشد:
به دندان رخنه در پولاد کردن
به ناخن راه در خارا بریدن
بسی برجامی آسان تر نماید
زیارمنّت دونان کشیدن
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است