جملات لاتی درباره پدر
دخـتــَــر کـه بــاشی
میـدونـی اَوّلــــیـن عِشــق زنـدگیـتــ پـــِدرتـه
دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مُحکــَم تــَریـن پَنــآهگــاه دنیــآ
آغــوش گــَرم پـــِدرتـه
دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مــَردانــه تـَریـن دستــی
کـه مـیتونی تو دستـِـت بگیـــری و
دیگـه اَز هـــیچی نَتــَرسی
دســــتای گَرم وَ مِهـــــرَبون پـــِدرتـه
هَر کـجای دنیـا هم بـــاشی
چه بـاشه چـه نبــاشه
قَویتــریـن فِرشتــه ی نِگهبـــان پـــِدرته
گفــت : با پدر یه جمـــله بســـاز
گفتــم: من با پدر جمله نمیســازم ،
دنیــــــــامو می سازم
پدر؛ تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست.. اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند؛ و با وجود همه مشکلات, به تو لبخند زند تا تو دلگرم شوی که اگر بدانی … چه کسی ، کشتی زندگی را از میان موج های سهمگین روزگار به ساحل آرام رویاهایت رسانده است؛ “پدرت”را می پرستیدی
من نبودم و تو بودی ،
من شدم و تو تمام وجودت را روی پاهای من گذاشتی ،
من سالهاست که با آن زندگی می کنم ،
شما هر روز ، هر لحظه ، هر لحظه هستید.
...
من را ببخش که بعضی اوقات آنقدر هستی که نمی تواند تو را ببیند ،
تمام جهل و سو mis تفاهم مرا ببخش ،
اعتراض و تعصب من و همه چیزهایی که در سفر بود.
دستان و پیشانی تو را می بوسم ،
چرا نوارهای زندگی من بودی و هستی و خواهی بود ،
من خاک پایم هستم ، خواه باشد یا نباشد.
من به عزت شما احترام می گذارم و تعظیم می کنم
راحت نوشتیم ، بابا نان داد!
بابا بدون اینکه بداند چقدر سخت است ، همه جوانی اش را برای نان داد ...
متن ترسناک درباره پدر
میز چیزی نبود. . .
یخ در پارچ
و
پدر هر دو آب شدند!
چه دنیای بی رحمی . .
بابا مثل خودکار می ماند
شکل نمی تواند تغییر کند
اما وقتی دیدید که نمی تواند بنویسد
مادر مثل مداد می ماند
می بینید که هر لحظه تراشیده شده است
تا اینکه تمام می شود
خداوند !!!
به بخش بزرگی ...
بازتاب جمعی دست.
جای هیچ یک از والدین را خالی نگذارید ..
آمیـــــن
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است