اسم نوشته مجله سرگرمی و تفریحی

کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم میرسد یعنی چی

در دوران باستان ، دو روستای مجاور وجود داشته است که هر کدام در دامنه کوهی واقع شده اند ، که به کوه های بالا و پایین معروف هستند. گفته شد که چشمه آب خنک روستای بالاکوه را آبیاری می کند و در روستای زیر خم ساخته می شود. این چشمه آبیاری مزارع کشاورزی هر دو روستا را آغاز کرد و از اهمیت زیادی برخوردار بود. روزی فرمانروای روستای بالا کوه تصمیم به تصرف زمین های روستای بالا کوه گرفت.

 جلسه سفارش ترتیب داده شده و از همه مردم روستا دعوت شده و دعوت می شود تا با صدای بلند صحبت کنند. این چشمه در داخل روستای ما واقع شده است و دلیلی ندارد که ما به شما آب رایگان بدهیم! مردم با او موافقت کردند و تصمیم گرفتند مسیر آب روستای پایین را ببندند.

چند روز بعد اهالی روستا در پایین کوه متوجه شدند که حاکم روستای بالای کوه جلوی آبراه مسدود شده و آب به سمت اهالی روستا هدایت نمی شود. وی خبر را به حاکمشان گزارش داد و با او به روستای بالا کوه رفت و از او خواست که مانع ورود آب به روستای آنها نشود. خدایان روستا سرانجام به خواسته های شما توجهی نکردند و به آنها گفتند اگر می خواهید آب بگیرید ، اگر نباید دست من باشید ، در غیر این صورت اگر آب را به روستای خود بکشید ، اگر خواهر هستید و باید از دهکده بالای کوه حاکم بپرسید شما هستید. و شما باید از من اطاعت کنید و این دو کوه هرگز بهم نخواهند رسید. اهالی روستای کوه پایین با شنیدن سخنان حاکم کوه فوقانی عصبانی شدند و به روستای خود بازگشتند.

او مدتی این روند را پشت سر گذاشته است و یک روز حاکم پایین آمده است تا راهی برای حل این مشکل پیدا کند و در صورت درست بودن دستور دهد. اهالی روستا نیز از دستور او اطاعت کردند و چندین قنات حفر کردند. پس از چند روز ، کار چاه ها به پایان رسید و دوباره آب وارد روستای آنها شد و به مردم آنجا خوشحالی کرد. وجود این قنات باعث می شود که چشمه روستایی با گذشت زمان بیش از یک بار خشک شود. افراد بالای سرشان هم خشک شدن چشمه ها و هم ساخت قنات هایشان را در طول ده پایین پایین آوردند و خدای خود را آگاه کردند.

حاکم بالا آکوه که چاره ای جز تسلیم نداشت راهی روستای پایین کوه شد و به ارباب گفت که احداث قنات باعث خشک شدن چشمه روستای ما شده و مردم ما از کمبود آن رنج می برند. از آب. لطفا اجازه دهید ما از آب شما استفاده کنیم.

حاکم در پایین کوه خندید و به او گفت که این درخواست شما برآورده نمی شود و آب از پایین به بالا حرکت نمی کند و اگر ذکر شود ، گفت که کوه در کوه نمی تواند . حق با شما بود و این دو کوه هرگز نمی توانند کنار هم باشند ، اما می توانید از آنها انسانی استفاده کنید.

از آن زمان تا امروز ، اگر شخصی نسبت به شخصی ترسو است ، از این ضرب المثل برای او استفاده کنید.

    کوه به کوه نمی رسد اما یکی تشویق می شود