اسم نوشته مجله سرگرمی و تفریحی

عکس نوشته،عکس پروفایل،تعبیر خواب،طراحی اسم

زیباترین اسم دختر ایرانی اصیل با معنی 99

زیباترین اسم دختر ایرانی

 

در این مطلب برای شما زیباترین اسم دختر ایرانی آماده کردیم دوستان نظرات خود را برای ما کامنت کنید.

اسامی دخترانه دنیای رنگارنگ و متفاوتی دارا هستند، زمانی ندای وارد شدن مسافری کوچک به گوش میرسد، زمانی مامان، بابا و پدر و مادر میفهمند که‌این مسافر کوچک که میل داخل شدن بدین جهان را داراست دختر میباشد، موضوع تعیین نام اهمیت پیدا مینماید، شاید دشوار ترین عمل جستجوی بی انگیزه فی مابین اسامی دخترانه باشد، دنیای اسامی دخترانه پهناور میباشد و بر طبق ذوق وسلیقه، فرهنگ و تمدن و اعتقادات شما، مورد های متفاوتی را در مقابلتان قرار میدهد. در حالتی که شما این ایام معطل داخل شدن مسافر کوچکتان می‌باشید و یا این که یک گام نورسیده دارید سفارش ما به شما این میباشد که پیشنهادات تانمایی را برای تعیین جدیدترین اسامی دخترانه از دست ندهید. شاید یک نام دخترانه قشنگ و اسامی دخترانه نو کادو تانما به مسافر نو از منش رسیده شما باشد پس برای یافتن اسامی دخترانه قشنگ با ما هم پا گردید.
 

 

آترین :آذرین مانند حریق، خوشگل و مالامال انرژی

آتنا :در اساطیر یونان، خدای تاءمل، هنر ، علم و صنعت

آتوسا :اسم دختر کوروش فرمانروا هخامنشی و در معنای توان و توانمندی میباشد. نام ریشه یونانی دارااست ولی از پیشین بدور در فرهنگ وتمدن اهل ایران بوده میباشد.

آتیه : آینده

آدرینا :آتشین، سرخ رو، دختر خوشگل رو، بانوی آتشین

آدونیس :آدنیس، گلی به زرد و قرمز رنگ که صرفا هنگام تابش خورشید گشوده میگردد.

آذین : زینت، زیور، اسم یکی فرماندهان سپاه بابک خرم آیین، اسم پهلوانی در ویس و رامین

آهسته : سکون، ثبات، آسایش، طمأنینه، صلح و دوستی، صلح و دوستی، ریلکس، (در قدیم) مایه ی ادب، ادب بخش، تسلی بخش - آرام ساکت سنگینی و آرامش مکان خلوت

آرامیس : ادب ، راحتی

اسرین:(کردی) اشک، سرشک - اشک

آساره :اسم دختر به گویش لری بختیاری در معنای ::ستاره

آرشیدا مفهوم: بانوی براق آریایی، بانوی مرتب و براق (آر به دومعنی به عمل می رود: اولیه مخفف آریایی و دیگری مخفف رای ها به معنای آراینده)

آرنیکا آریایی نیک خو

آریانا :منسوب به آریا، آریایی، اسم قدیم کشور‌ایران

آرمیلا: نامی دخترانه در جمهوری اسلامی ایران باستان

آزالیا :گلی خوشبو که معمولاً به صورت قیف یا این که زنگوله میباشد و به رنگهای سپید، صورتی، زردرنگ، قرمز‌رنگ، و ارغوانی مشاهده می شود

ارون : خنده رو و خوشحال

اسنا : بانوی بزرگوار و والا

اسراء : نام یک کدام از سوره های قرآن، در معنای معراج رسول

عرش :فضای بالای راز که آبی‌رنگ به لحاظ میرسد، اسم روز بیست وهفتم از هر ماه خورشیدی در کشور ایران قدیم

آرمیلا : نام دختران در کشور‌ایران باستان (شاهدخت)

آزیتا :آزیتا اسم دخترانه ی اهل ایران ای میباشد در معنای «الهه ی حریق»

موزیک:ندا و صدا ،نغمه

اصیلا : بانوی با اصالت

آمتیس :آمیتیس، اسم دختر خشایار پاد شاه هخامنشی که با بختنصر سلطان بابل وصلت کرد.

آناشید :مرکب از کلمه و واژه ترکی آنا به معنای مامان و واژه و کلمه فارسی شید به معنای خورشید. دختر زیباروی مامان، مایه دلگرمی و فروغ و روشنایی معاش مامان

آوینا : عشق و علاقه

آیدا : بشاش، خوش

آیسان : آی (ترکی) + سان (فارسی) قشنگ، مانند ماه

آلا : نعمتها ، خیر و خوبی ها

اِلِنا : هلن و هلنا

اِلسانا :مثل ایل، مثل مردم ایل و شهر و ولایت، زیرا بستگان

اِلینا: نیکویی و نعمت برای ما

الیسا : دختری که مانند گل انار لطیف میباشد + مرکب از الیس (عربی) به معنای گل انار و الف تانیث فارسی

الیانا :مترادف و هم معنی دختر خوب به ترکی ،شخصیت الهه عشق و علاقه در عصر ادبیات کلاسیک

الحان : نواهای خوش ، نغمه های دلکش ، صدای موزون و خوش آیند

آنیتا : آراستگی، بخشندگی، خوشرویی - آناهیتا، ازبین غالب ناپاکی و زشتی، اسم ایزد آب که در اوستا به طور مادمازل ای بسیار قشنگ و بلند بالا تعریف شده‌است

آنسه : مانوس، همنشین پسندیده

اَنوشا : بیمرگ و جاویدان

امیرا : بانوی قاضی

امانه : اطمینان و وقار قلب ، دختری که وجودش مایه قوت قلب میباشد

امینه : مؤنث امین

ایرانا : جمهوری اسلامی ایران + ا (پسوند نسبت)، منسوب به جمهوری اسلامی ایران، مرتبط با کشور‌ایران، اهل ایران

آیه : آرم ، علامت پروردگار

آینور:نام ترکیبی ترکی_عربی در معنای نوروروشنایی ماه ، نورانی مثل ماه ، نوروروشنایی ماه ، دختری که رخ اش مانند ماه قشنگ و براق میباشد

ایلماه:یعنی ماه ایل ، ریشه ی نام لری ، لری بختیاری

بَرفین : برفی، از مال برف؛ سپید مانند برف؛ (به مجاز) خوشگل فیس

بَصیرا : منسوب به بصیر؛ منتسب به درایت؛ (به مجاز) دختری که بینا و فهمیده باشد.

بُشرا: بشارت، مژده، مژدگانی؛ از کلمه و واژه های قرآنی

بِهشید : تابناک و دارنده نوروروشنایی

باران : قطره های آب که بر اثر مایع شدن بخار آبِ جانور در جو زمین ساخت میشود؛ (در عرفان) باران کنایه ازفیض حق بزرگ و عفووبخشش اوست. غلبه عنایات را نیز که در وضع و اوضاع سالک نتایج شود از فَرَح و تَرَح باران گویند.

بارلی : توشه(فارسی) + لی (ترکی) میوه دار، با فایده

بنیتا : دختر بی همتای اینجانب

بهارا ، فصل بهار، بهاران : بهار

بهارک : به معنای مانند فصل بهار، همچون فصل بهار؛ (به مجاز) خوشگل با تازگی

بهارگل : گلی که در فصل بهار می‌روید.

بهارناز : موجب فخر و نازش فصل بهار

بهارین : منسوب به فصل بهار، بهاری

بهدیس : مانند به (به میوه ای خوش رایحه و رایحه)

بهکامه : مرکب از به (بهتر، خوبتر) + کامه (امید)

بیتا : بی مانند، بی همانند، یکتا

اسامی دخترانه

پَرَند : پروین، در قدیم نوعی پارچه ی ابریشمیِ بی آلایش و سوای نقش و نگار، حریر بی آلایش؛ گروهی از گیاهان

پَرَندیس : (پَرَن + دیس (پسوند شباهت) )، مشابه به پَرَن پَرَن، زیبارو، قابل انعطاف و لطیف زیرا پرند

پَرَنسا : (پَرَن = پروین (ستاره)، دیبای منقش و لطیف، پرنیان، پارچه ابریشمی + سا (پسوند شباهت))، مشابه ستاره پروین؛ همانند ابریشم و دیبا؛ قشنگ و لطیف

پَرتو : شعاعی که از منشاء نورانی یا این که گرما ساطع می‌شود، درخشش، تلألؤ، فروغ؛ اثر، تأثیر

پَردیس : فردوس؛ فضای سبز و گل کاری شدهی حریم ساختمان.

پَرنیان : پارچه ای ابریشمی دارنده نقش و نگار؛ نوعی پارچه ی حریر که برای تایپ کردن به فعالیت می بردند؛ پرده ی نگارگری

پادمیرا : جاویدان، پاسبان مهر، حافظ عشق و علاقه

پارلا: (ترکی) در معنای درخشنده و نورانی - درخشنده و نورانی

پادینا : در زبان همدانی به گل پونه یا این که پودینه گفته می گردد.

پامچال : گلی زینتی به رنگهای سپید، صورتی، یا این که نارنجی رنگ

پانیذ : پانید، قند مکرر، شکر، شکر برگ، شکر خودکار، نوعی از حلوا که از شکر و روغن بادام تلخ و خمیر می ساختند.

پدیده :آنچه حادثه می افتد یا این که موجود است و می قدرت آن را تجربه کرد، پدیدار، (به مجاز) فرد، چیز یا این که اتفاق ی چشمگیر - آنچه حادثه می افتد یا این که موجود هست و می اقتدار آن را تجربه کرد، فرد، چیز، یا این که اتفاق چشمگیر

پرگل : (به فتح پ) هرمورد از گلبرگهای گل

پرمون : زینت و پیرایش

پروا : مراعات، مجال و دوره پرداختن به کاری، فراغت و آسایش، دقت

پریچهر : فرشته رو، خوشگل مثل پری؛ زیبارو

پریسان : مانند پری، دختری که مثل پری خوشگل میباشد، بانویی خوشگل زیرا پری

پریماه : خوشگل زیرا ماه و پری

پیچک : گیاهی زینتی که ساقه ای بالا رونده داراست.

پینار : به چشمه، سرچشمه

تَرلان : مرغی از متاع گشوده شکاری را گویند؛ (در کردی) به خوشگل؛ اسم نوعی اسب میباشد.

تَرنّم : تلاوت شعر، آهنگ، و مانند آن ها به موقعیت موسیقایی و معمولًا با صدای زیر، زمزمه کردن یک نغمه؛ آواز، نغمه، سرود.

ترمه : پارچه ای قیمتی و با ارزش

تَندیس : مجسمه؛ بت، تصویر پررنگ، تمثال؛ (به مجاز) زیباروی.

تُمشقت : بالنگ؛ برنامه ای مرکّب از طرح های اسلیمی و گل و بوته ای که معمولًا در میانه نقش قالی، تذهیب، و مانند آنان به عمل می رود.

تِلما : گندمگون

تاتیانا : تاتینا، پرنده شکاری

تامیلا : از روی امیدواری، امیدوارانه؛ در بعضا منابع به بخشنده

تبسّم : لبخند، خنده ی خموشی؛ (به مجاز) درخشیدن

تسنیم : رودی در پردیس (سوره مطففین)

آهنگ: سرود

تکتم : اسم چاه زمزم،اسم مامان امام رضا ،بانوی رازدار و رازنگهدار

تمنا: خواهش، درخواست، امید

توتیا : از آبزیان دریایی که در بستر دریا معاش مینماید؛ گردی که تحت عنوان سُرمه استعمال میکنند.

توسکا : توسا، درختی بلند و جنگلی که در بخشها مرطوب و کنار آبها میروید.

تیارا : تیه در زبان لری به معنای دیده و رای ها به معنای آراینده است، دیده رای ها، خوشگل

تیسا : در لهجه مازندران خالص

تینا : در عربی (طین) در معنای گِل سرخ
اسامی دخترانه

تازه ترین اسامی دخترانه

ستایش : ستایش، شکر، قدردانی

ثمر : ثمره، میوه

ثمره : میوه

ثمینا : با ارزش و گرانبها (ترکیبی عربی -فارسی)

ثمینه : گران بها

ثمین : ارزشمند

جُمانه: یک دانه مروارید، یک دانه لؤلؤ؛ اسم دختر ابوطالب و خواهر حضرت علی(ع)
جانا: ای جان، ای عزیز
جانان : معشوق، دوستداشتنی؛ خوب
جوانه: نو، تازه؛ برنا
جیران آهو؛ (به مجاز) معشوقِ خوشگل؛ دیدهِ قشنگ (ریشه ترکی)

چکامه :شعر به ویژه قصیده

چکاوک : پرنده ای خوش آواز و یه خرده وسیع خیس از گنجشک که تاج بر رمز داراست.

چیچک مفهوم: گل

چیستا: اسم فرشته علم و معرفت

چیکا :نوعی پرنده (ریشه گیلکی)

حامده : سپاسگزار،حمدکننده خداوند

حره : دختر آزاده ،از اسامی حضرت زهرا، از القا‌ب بانوان اشرافی،(حر نام اولی شهید کربلا هم می‌باشد)

حدیث : سخنی که از رسول(ص) یا این که بزرگان آئین نقل می‌نمایند ، ماجرا، سرگذشت، حرف

حدیثه : جدید و جدید

حسنی : پسندیده،نیکو

حسنیه : نیکوتر، کار خوب، سرانجام پسندیده

حسیبا : مرکب از حسیب به معنای منزه نژاد و پاکزاد و الف نسبت ، دختر با اصل و نسب

حِلما : عده حَلیم، بردباران، صبوران

حنا : گیاهی درختی که گل های سپید و معطر دارااست، گرد بسیار قابل انعطاف سبز رنگی از گیاهی به همین اسم.

حلیا : آنچه در دیده خوش می درخشد (حلی+ا)

حورا : حور، زن زیبای بهشتی؛ زنِ سپید پوستِ سیاه دیده و گیسو. ریشه: عربی

حَلیا : زیور و آرایش و پیرایش

حنیفا : حق ،راست(کنیه ادیان توحیدی و مسلک حضرت ابراهیم)

حنیفه: حق ،راست(کنیه ادیان توحیدی و مسلک حضرت ابراهیم)

حنان : بسیار کریم و مهربان ،یکی‌از نامهای معبود ،در دعای جوشن کبیر می تونید ملاحظه کنید

حنانه : ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ، ﺑﺨﺸﺎﯾﻨﺪﻩ ، ﺑﺴﯿﺎر ﻧﺎﻟﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ، ستونی که پیشین از ساختن منبر فرستاده اسلام(ص) هنگام وعظ به آن توکل می فرمودند

حوریا : آنکه زیرا حور زیباست
اسامی دخترانه

اسامی دخترانه خوشگل

خَضرا مفهوم: (مؤنث اخضر) در معنای سبز، کبود، نیلگون، و آبی رنگ و سبز؛ سبزه زار، چمن زار.
خاطِره : یادبود، حافظه، ذهن، خاطر، خیال و خاطر.
خاطرآسا : خیال (عربی) + آسا (فارسی) آسایش دهنده خیال
خزان: اسم سومی فصل سال، بعداز فصل‌تابستان و پیش از فصل زمستان، فصل پاییز
خوشین : خوش و قشنگ

خزر: فتان – دختر که عشوه هایی زیرکانه می ریزد

خضرا: سبز ،جدید

خوردیس: مانند خورشید، براق

دَریا و دورویی : (در جغرافیا) جمع ی بسیار بزرگی از آب، دریاچه، (به مجاز) فرد بسیار باخبر و دانشمند، (به مجاز) (در تصوف) واقعیت یا این که سرشت حق

دُرسا : دُر= مروارید، لؤلؤ + سا (پسوند شباهت)، مشابه به دُر؛ (به مجاز) لاکچری و باارزش.

دُرنا: پرنده ی آب چرِ وسیع، وحشی و حلال گوشت، کُلنگ.

دِنا : قسمتی از کوهستان شمال غربی عجم که قلهای دارای شهرت به همین اسم دارااست؛ اسم شهرستانی در شرق استان کهگیلویه و بویراحمد.

دایانا : (دایا (زر سرخ و طلا و جواهرات) + پسوند نام سازِ (نا)) در معنای مثل زر سرخ و (به مجاز) خوشگل روی، قشنگ و گرانمایه مانند زر سرخ، همینطور اسم دیگر آناهیتا الهه آب

دُرین: دُر + ین (پسوند نسبت)، از دُر، درست شده از دُر؛ (به مجاز) با ارزش و قیمتی

دل رای ها : موجب وقار و شعف دیگر افراد؛ دوستداشتنی، معشوق، اسم همسر دارا (داریوش سوم) و مامان روشنک سازه بر احادیث اهل ایران

دل آهسته: موجب ادب و آسایش خیال

دل آسا : موجب تسکسن و وقار دل

دلناز : موجب فخر و مباهات دل

دلنواز : مایه ی ادب دل، ادب بخش؛ نوازشگر، کریم ومهربان و دلسوز، دوست داستنی و معشوق.

دلوین :رباینده دل و علاقه

دنیز : نام ترکی به معنای دریا

دیبا : نوعی پارچه ی ابریشمی معمولًا رنگین.

دینا : داور، داوری؛ (در اوستایی) آئین؛ (در عبری) (= دینه) انتقام یافته؛ اسم خواهر یوسف(ع)

ذَلفا : دختر سپید روی؛ شاعره معاصر خلفای عباسی، دختر ابیض زن و معشوقه ی نجده ی ابن اسود.

راحل : دختر مهاجر

رافعه : نقط ی اوج دهنده، رفیع کننده (افتخار آمیز)

رایان : نام کوهی در حجاز

راحیل : اسم یک فرشته، راحیل عربی گردیدهٔ لغت عبری رَجِل به معنای بی گناه میباشد. راحیل همسر دوم و دوست داستنی یعقوب و مامان یوسف میباشد. اسم وی در کتاب پیدایش در تورات ذکر گشته میباشد. راحیل دختر لابان و خواهر کوچک خیس لیاه میباشد. مامان یعقوب، ربقاه ، خواهرلابان بوده میباشد. راحیل در اطراف بیت لحم یهودیه مدفون میباشد.

رامینا : رامین + الف (نسبت)، منسوب به رامین؛ دخترِ طربناک

عطر :بو خوش(بو الجنت) ،بو حضرت زهرا

رایا : رای، تاءمل، تفکر، تأمل

رخساره: فیس ، رخ، سیرتکامل

رخشان: براق

رسپینا : فصل‌پاییز

رستاک:شاخه نو ای که از بیخ درخت برآید

روشان: پر‌نور

روشنک : پر‌نور، اسم گیاهی میباشد، در احادیث اهل ایران اسم دختر دارا (داریوش سوم) که اسکندر با وی وصلت کرد.

رَستا : رَستن، رهیدن + ا (پسوند)، رستگار گردیده، رهایی یافته و خلاص گردیده

رُزا : گل رز

رزیتا : نامی فرانسوی در معنای گل رز کوچک

رُکسانا : روشنک، اسم دختر دارا که اسکندر به موجب وصیت دارا او‌را به وصلت خویش در آورد.

رُونیا : آن که رخ اش مثل نیاکان میباشد؛ (به مجاز) اصیل

روژیا : روز و نوروروشنایی

روجا : منسوب به روج (روز،آفتاب)؛ (به مجاز) زیباروی و آفتاب فیس؛ روجا اسم دهی در تنکابن

روناک : پر‌نور، تابناک

رونیکا : روی قشنگ، زیباروی

رویا : رویا، تیم ای از تصاویر، اذهان و احساسات که در موقعیت خواب بطور غیرارادی از ذهن می گذرد، آنچه حقیقت ندارد و صرفا در فهمیده خاطر مییابد.

رها: نجات یافته، آزاد

ریحانه :گیاهی خوشبوی که در زمین قابل انعطاف روید

ریرا : در لهجه مازندرانی به گوش باش ، به هوش باش

زردیس : به شکل زر

زرگل : زرین گل

زرناز : مرکب از زر( طلا جواهرات) + ناز(کرشمه)

زُلفا: (زلف = گیسو بلندِ رمز، موی + الف (پسوند نسبت))، منسوب به زلف؛ (به مجاز) زیبایی زلف معشوق؛ ریشه عربی)

زمرد : اسم سنگی قیمتی به رنگ سبز

زوفا : گیاهی پایا و معطر از خانواده نعناع

زویا : زویا در لهجه روس در معنای عزیز بابا می‌باشد. در زبان محلی طبرستان، در معنای براق، پر‌نور و نورده میباشد. معانی دیگر: معاش، زنده، دوست داشتنی

خوشگل: آن که یا این که آنچه دیدنش دیده نواز و خوشایند میباشد، دلنشین، مطبوع

زیتون : از اسامی قرآنی و یک کدام از میوه هایی که در قران به آن قسم خورده گردیده،آرم فلسطین و همینطور دوستی و آدم دوست

ژاکلین : کنتس هنوت و هلند

ژالین : شعله حریق

ژاله: شبنم ، قطره باران که روی برگ درختان می نشیند

ژامک: نام باستانی به معنای آینه

ژانیا : از نامهای باستانی

ژرفا : عمیق، عمیق ترین یا این که دورترین نقطه جایی

ژیکان : قطره ی باران (به مجاز) زلال و روشن، قشنگ و وقار بخش

ژینا : رند، با نخبه، ژنیک

ژیلا: ژاله تگرگ

ژینوس : زرنگ، نخبه، ژینا
اسامی دخترانه

اسامی دخترانه یگانه

ساهره : چشمه سرازیر

سالمه : سوای عیب، در کمال سالم

سامره : اسم شهری در عراق که مرقد امام دهم و یازدهم در آن واقع شده‌است

ساجده : دختر سجده کننده(عابد خداوند)

ساعده : دختر مددیار، امداد کننده

سامیرا: سمیرا، زن بزرگوار، اسم محلی در اطراف مکه،اسم عمه شیرین در روایت خسرو و شیرین ترجمه عربی مهین بانو میباشد

سامیه : یعنی بانوی بزرگ و از لقب ها حضرت زینب

سابرینا : مژده، بشارت

ساتیا: از اسم های باستانی کشور ایران زمین

ساویز : خوش‌اخلاق و نیک خو

ساتین : دوستداشتنی و دوست داشتنی

سارینا : خالص، تمیز

ساغر : ظرفی که در آن شراب می نوشند، استکان شراب؛ دل عارف میباشد که انوار غیبی در آن دیده میشود.

سامینا : مانند مینا؛ اسم گلی

ساناز : اسم گلی؛ کیمیا، نادره

سانیا : سایه پر‌نورِ بیشه

سایان : منسوب به سایه، اسم فن کوهی در آسیای مرکزی

ساینا: سیمرغ ، عنقا

سبا : سوره 34 قرآن مهربان، شهری در یمن که بلقیس ملکه آنجا بوده، در عبری در معنای آدم

سپیدار : درختی از خانواده بید با برگهای درخشان

سپینود : در شاهنامه دختر سلطان هند (شنگل) و زن بهرام گور

سپیده : روشنی معدود رنگ عرش قبلی از طلوع آفتاب

سپیدار: درختی از خانواده بید با برگهایی درخشان

ستیلا (satila) : اسم دختر امام موسی کاظم و کنیه حضرت مریم

سِتیا : گیتی، جهان و زمانه

ستاره : اجسام نورانی عرش

ستاک: شاخه جدید رسته و نازک

حمد: ستودن ، تمجید

سَحرناز : (عربی فارسی) زیبایی سپیده دم؛ (به مجاز) خوشگل

سدنا: (Sednā) سجده کننده بر منزل خداوند – مرکب از سدن(عربی) به معنای سجده کردن به کعبه + ابف فاعلی (فارسی)

سَروناز : سرو نورسته، سروی که شاخه های آن به هر طرف مایل باشد؛ اسم نوایی در موسیقی اهل ایران

سَروین : مشابه سَرو؛ (در کردی) روسری و چارقد

سُرنا: نوعی ساز بادی

سلاله : نسل، از ا‌لقاب حضرت زهرا

سلوا (سلوی) : نوعی پرنده(بلدرچین) در قرآن که در پردیس هم می‌باشد

سلین : اسم رودخانه ای در آذربایجان که از قره داغ سرچشمه می‌گیرد

سمن: رازقی ، یاسمن

سَما : اسمان

سنا : نوروروشنایی

سندس (sandas): پارچه ای ابریشمی و لطیف ، در قرآن آمده میباشد که جامه ابرار از محصول سندس تشکیل شده استدمعنی دیگرش میشه دختری که پوشاننده بهشتیان میباشد

سودابه : از شخصیتهای شاهنامه

سوفیا: اسمی با ریشه یونانی به معنای خرد

قسم و سوگند : عهدوپیمان

سونیا : (سو = فروغ + نیا) نور و روشناییِ نیاکان، (در یونانی) خرد و عقل، دختر نوروفروغ، دختری که در اجتماع جایگاه بالایی داشته باشد

سوره : سوره قرآن

سوین :(ترکی) تهنیت - عشق و علاقه، محبت، عشق و علاقه شدید

سَهی : صفت سرو

سُها: ستاره ی معدود نوری در کنار ستاره ی عناق در رخ فلکی دُب اکبر که در قدیم قوت دیده و دوربینی آن را با این ستاره آزمون می کردند

سیمیا: شیوایی ، شیوایی

سی گل : سی عدد گل

سیتا : عالم، گیتی

سینره : گیاهی زینتی و نیز دارویی با گلهایی که در آخرها فصل زمستان و اوایل فصل بهار شکوفا می‌شوند، پامچال فر
اسامی دخترانه

اسامی دخترانه

شاپرک : نوعی پروانه وسیع که معمولاً شب پرواز مینماید.

شادان : خنده رو، مسرور؛ (در وضعیت قیدی ) باحال خنده رو، شادمانه

شادلی : خنده رو روی نرمخو و آهسته

شادناز : خصوصیت آن که خنده رو میباشد و با عشوه و ناز میباشد.

شادیا : بانوی خنده رو، دختر خنده رو و سرخش، منسوب به شعف

شارونا : مرزو بوم پربار و حاصلخیز

شایلی : بی همانند

شایا: شایان

شایلین :اسمی ترکی در معنای بی همانند

شبنم: از اسامی دخترانه قطره ای که شباهنگام روی برگ گل می نشیند

شاینا : شاهدانه

شبدیس : مانند شب

شروین : اسم قلعه ی شروان، (در اعلام) اسم انوشیروان دادگر، اسم دو بدن از پادشاهان طبرستان - اسم یکی‌از فرزندان ملک کیوس اخوی انوشیروان فرمانروا ساسانی، اسم یکی سرداران معاصر شاپور ذوالاکتاف فرمان روا ساسانی، اسم سلسله جبالی در اطراف دیلم و گیلان

شکوفه: گل براق میوه دار

شکوفا: شکفته گردیده

شکرانه : شکرگزاری

بردبار : از اسامی دخترانه در معنای بردبار، موفقیت توشه، باشکیبایی

شمسا : دختری که مانند خورشید میباشد،براق و پرتوافشان

شمیس : خورشید کوچک

شمیم : از اسامی دخترانه در معنای بوی خوش

شمیلا: باد‌ملایم و باد شمال

شوکا : نوعی گوزن مستقر اروپا و آسیا؛ در مازندرانی به آهو و غزال

شهگل : شایسته ترین گل، گلِ شاهانه

شهرزاد: اسم دختری قشنگ در داستان هزار و یک شب

شیده: نوروروشنایی ، خورشید

شیلا : اسم نهری در سیستان و بلوچستان که از دریاچه ی هامون به بیرون از آن جریان دارااست، از نامهای متداول هندی

شِیدا : شیدا، عاشق؛ آشفته و پریشان

شیما : زنی که روی زنخدان اش خال داراست ، زن زیبای عرب، اسم دختر حلیمه سعدیه دایه نبی(ص)

صَبا : باد‌ملایم ملایم و خنکی که در برخی نواحی از طرف شمال شرق میوزد در مقابلِ دَبور؛ (به مجاز) پیام رسان بین شیدا و معشوق

صالحه : دختر و زن درستکار

صهبا: شراب انگوری . شرابی که مایل به سرخی باشد

صُراحی : کاسه شراب، پیاله شیشه ای شراب؛ شراب زلال؛ در تصوف منزلت انس را گویند.

صبرا : بردباری کردن در قبال سختیها و ناملایمت ها، طاقت

صبورا : شکیبا + ا (الف نسبت یا این که تعظیم)، در معنای شکیبا، شکیبا

صحرا : کویر؛ محلی بیرون از ناحیه مسکونی، که دارنده پوشش گیاهی میباشد.

صدف : از اسامی دخترانه و نوعی موجود قابل انعطاف بدن که قدما یقین داشتند درصورتی که قطره باران در آن جا بگیرد به مروارید تبدیل میشود ، اسم سه ستاره به صورت مثلث

صنم: بت خوشگل

صنوبر: اسم درختی مدام سبز

صوفیا : منسوب به صوفی نوایی در موسیقی

صونا : هجران از گناه ، خویشتنداری از گناه

ضحی : سپیده صبح،در قرآن بهش قول خورده گردیده
اسامی دخترانه

اسامی دخترانه قشنگ

طاهره : طاهر، زن تمیز و مبرا از عیب، کنیه فاطمه زهرا (ع) و کنیه خدیجه همسر نبی (ص)

طَراوت : خیس و طراوت؛ (به مجاز) سامان و رونق

طُلوع : دمیدن و برآمدنِ خورشید و مانند آن؛ اولِ روز

طنین : منعکس شدن صوت، پژواک؛ حالتی از صدا که دارنده تأثیر و نفوذ باشد؛ خوش آهنگی

طناز: از اسامی دخترانه بسیار قشنگ، دلنشین و فریبنده

طنان : پرطنین، بلندآوازه، دارای شهرت

طهورا : پاکیزه، تمیز کننده ، از اسامی قرآنی (شرابا طهورا)

طیلا : شرابی که از جوشاندن فشرده انگور، رطب یا این که مویز نتایج می گردد. می پخته گردیده، اسم زیبای پارسی.

عارفه : زن دانا و عارف

عادله : مؤنث عادل، بانوی با انصاف

عرفانه : عرفان (عربی) + ه (فارسی) مرکب از عرفان (معرفت) + ه (پسوند نسبت)

عسل : مایعی خوراکی که زنبور عسل می سازد، بسیار شیرین و دوست داشتنی

عطرین : منسوب به بو، دل انگیز، معطر، خوشبو

عطیه : انعام، عفو وبخشش

عقیله(عربی) (مؤنث عقیل)، 1- زن بزرگوار؛ 2- هر چیز گرامی و ارجمند، نفیس.

غدیره : گیسوی بافته گردیده، مونث گردیده واژه و کلمه (غدیر)

غَزل : نوعی شعر، شعر عاشقانه؛ در موسیقی اهل ایران هر گونه صحبت آهنگین که به آواز یا این که یار و همدم سازها خوانده می شده‌است.

غزاله : نوعی آهو

غزال : نوعی آهوی دقیق اندام و بسیار تندرو با چشمان درشت سیاه
غزل ناز : غزل (عربی) + ناز (فارسی) مرکب از غزل (شعرعاشقانه) + ناز (قشنگ)
سروصدا : صدای بلند، بانگ و فریاد

غنچه: گلی که شکفته نشده

فائزه : نائل ، رستگار، از اسامی قرآنی

فائقه : موفق گردیده

فارهه : دختر قشنگ و با نمک

فاتیما : فاطیما، اسم شهری میباشد در اروپا که حضرت فاطمه در آنجا ظهور نموده است

فارهه : دختر قشنگ و با نمک

فاطمه : اسم دختر فرستاده(ص) ، زنی که کودک خویش را از شیر گرفته باشد

فانیذ: قند وشکر

فرانک : پروانه از شخصیتهای شاهنامه

فریسا: پریسا ، خوشگل زیرا پری

بهشت :از اسامی دخترانه در معنای بهشت ، یهشت

فرشته: موجودی آسمانی

فرنیا: دارای اصل و نسب

فروغ و روشنایی: روشنی – پرتو

فرانک : پروانه، از شخصیت های شاهنامه، اسم دختر برزین و زن بهرام گور، اسم مامان فریدون فرمانروا پیشدادی و همسر آبتین

فرسیما : فر (فارسی) به معنای شکوه + سیما (عربی)، آنکه صورتی باشکوه دارااست.

فرمهر : هر که شکوه و عظمتی زیرا خورشید دارااست.

فرناز : دارنده ناز و غمزه، خوشگل و باشکوه

فرنوشا : شکوه و عظمت ابدی ریشه: فارسی

فریال : دارنده اندام و هیکل باشکوه، کارکشته و باشکوه، مرکب از فر (شکوه) + یال (گردن، بالای بازو)

فلورا : فلوریا، در حافظه موقت باستان، الهه گل ها و بارآوری

فصیحه : فصیح و بیان کننده،بانوی دانا

فهیمه : فهیم

فیروزه: اسم سنگی قیمتی به رنگ آبی‌رنگ یا این که سبز
اسامی دخترانه

جدیدترین اسامی دخترانه

قاصدک: گیاهی از گونه کمپوزاسه دربرگیرنده گونه های متفاوت میباشد که در چیره نقاط یافت می‌گردد، گل پیام رسان

قصیده: اسم یکی قالب های شعر فارسی وعربی

کاترینا : کاترین ، در معنای تمیز و ساده

کارولین : اسم حیطه ای در آمریکای شمالی

کاملیا : گلی درشت و خوشگل سپید و صورتی رنگ که در فصل بهار ظواهر میشود.

کامیلا : حافظ محل عبادت، اسم دختری مبارز در افسانه تروا نام دختر

کبریا: بزرگی وعظمت

کتایون: دختر قیصر روم و زن گشتاسب و مامان اسفندیار

کرانه : کنار دریا کناره

کردیا: دختر کرد

کرشمه: ناز و غمزه، اسم نوایی در موسیقی

کلارا: دیده مردمک دیده

کمند:آنچه بوسیله آن کسی را گرفتار می‌نمایند

کوثر : نه کثیر

کیارا : غم و ملالت، میل شدید به میل کردن گونه های خوردنی جات

کیانا : طبیعت

کم یاب : از اسامی دخترانه در معنای اکسیر، هر چیز نادر و دست نیافتنی، افسون

گراناز : گران ناز

گل رای ها : زینت دهنده گل، از شخصیت های شاهنامه، اسم مامان روشنک سازه به برخی ورژن های شاهنامه

گل آسا : مانند گل

گلبرگ : هر کدام از اجزای پوششی گل، فیس و رخسار

گلپونه : گلهای کوچک معطر به رنگ صورتی یا این که بنفش، پونه برنا و نو

گلدیس : زیرا گل، مانند گُل؛ (به مجاز) زیبارو و لطیف

گلسا : گلسان، مانند گل

گلمهر : (گل + مهر = خورشید)، (به مجاز) آفتاب، گل خورشید، گل آفتاب، گل آفتابگردان

گلناز : دارنده ناز و عشوه ای زیرا گل

گلنوش : مرکب از گل + نوش (عسل)، اسم یک کدام از لحن های قدیم موسیقی اهل ایران

گلوریا: با شکوه ، سرفراز

گلرخ: خوشگل رو ، دختری که رخ ای قشنگ زیرا گل داراست

گلسا: گلسان، مانند گل

گل شید : گلی که زیرا خورشید میدرخشد

گلاره: مردمک دیده، حبه انگور

گندم : دانه خوراکی بی نیاز از نشاسته

مو : مو بلندسر

گیتا: گیتی

گیلدا : طلا و جواهرات

اسامی دخترانه

لادن : اسم نوعی گل

لاله: گلی به صورت لیوان و سرخ رنگ، سیرتکامل سرخ و گلگون

لامیا:معنا: اسم شهری بوده میباشد در یونان بنا شده در کنار خلیج لامی از دریای اژه دارنده ۳۸/٠٠٠ بدن سکنه. نزاع \"لامیاک\" که بعد از مرگ اسکندر در سال ۳۲۳ م . فی مابین یونان و مقدونیه در گرفت اسم خویش را از این شهر گرفته میباشد.

لاریسا: نوعی سکه زینتی که در عجم ضری میشد

لاوین: نوازشگر ، آواز تلاوت همپا با مهرورزی

لبخند : خنده ، تبسم

لبینا: اسم یکی‌از لحنهای قدیم موسیقی اهل ایران

لعیا: اسم زن حضرت یعقوب

لنیا : (فارسی- سنسکریت) دختر ملیح، نمکین، مرکب از لن (سنسکریت) + ی نسبت (فارسی) + الف

لیا:دختر وسیع \'لابان\' که یعقوبِ رسول او را به همسری پذیرش کرد - خوش یمن، اسم همسر یعقوب (ع)

لیانا : بانوی براق و زیباروی، مرکب از لیان به معنای براق و الف تأنیث

لیدا : خانم، بانوی گرامی

لیندا : خوشگل، قشنگ

لیلا: شب طولانی و بسیار بدون نور

لینا : آبشار کوچک

ماه سمین : ماه + سمین = (به مجاز) باارزش ، خوب ، عالی) ماهِ خوب ، عالی و گرانبها ؛ (به مجاز) ماه روی ارزشمند و باارزش

مائده (Mā-‘ede) : خوردنی، خوراک، اسم سوره ای در قرآن کریم ومهربان

ماتینا: اسم ساتراپ نشین ولایت زیر دستور قاضی با والی در زمانه هخامنشی

ماجان: مانند ماه

مارال : گوزن، آهو

مانلی: مازندرانی(بمان برایم)

مانیا: منزل و سرای امن

ماریا : مریم، ماریا نوعی گشتار موزیک شناختی از مریم در لهجه های اسپانیایی و آسیایی میباشد. ریشه: عبری
مارینا : دارای ی هر چیز با ارزش، جوی‌بار، آب

مالیندا: با تقوا, دورازشوخی,خنده رو
مانا : ماندنی، استوار؛ (در پهلوی) مانند و مانند بودن
ماندانا : به عنبر سیاه؛ زن کمبوجیه ی اولیه و مامان کوروشِ کبیر
ماهک : خوبروی کوچک، معشوقک زیباروی و یا این که خوبروی دوست داشتنی
مایا : خط مش نیک، بخشنده؛ (در روم باستان) اِلهه ی فراوانی سبزه و فصل بهار در نزد رومیان
مایسا : اسم گیاهی کوچک و یک ساله که بسیار دقیق میباشد.
ماهرخ: هر که فیس ای مانند ماه داراست
ماهوَر: دارنده صفت ماه
مبینا : آشکار و پر‌نور، از اسامی سخن وحی
متینا : دختر متین و باوقار
محدثه : مؤنث محدث، گوینده کلام

محنا : ﺑﻪ ﺣﻨﺎ ﺧﺿﺎﺏ ﮐﺮدﻩ، به ضم میم و فتح ح و تشدید نون
محیا : یک کدام از صفات آفریدگار ،زنده و پویا
محیصا : رستگار گردیده ، تمیز و آمرزیده (به فتح میم). در قرآن مهربان به معنای محل فرار و گریز و پناهگاه آمده میباشد (دارنده ریشه پارسی و مذهبی)
مرسانا : کادو آفریدگار
مروا : فال نیک و دعای نه
مرسا: پایدار وثابت
مروارید: در ، سنگی گرانبها و قیمتی
مرسده : خوشگل ، با تازگی و خرم
مژده : خبر خوش و شور
مستانه: سرخوش وشاد
مستوره: مخفی ، پوشیده
مشکات: (قدیم) چراغدان، از کلمه و واژه های قرآنی ، مکان نورانی – طاقی بلند که لامپ را در آن گذارند
معینا: منسوب به مشخص، یاریگر ، امداد کننده
ملیسا : وقتی در بین مغرب و نماز عشا؛ ماه صَفر؛ ماهی در میان انتها گرما و فصل زمستان
ملیکا : نام رومی، مامان امام مهدی
ملودی: توالی تنی چند از اصوات در موسیقی

ملیکه: زن مالک منیبا: رجوع و برگشت کننده به سوی حق
موژان : مالامال کرشمه ، خمار، گل نرگش نیم شکفته
مونا : تک، یکتا، در متن‌ها کشور ایران باستان به مُحبَّت هم مضمون‌ شده‌است، گل یاس، آرزو
مهنا (mohanna ) : گوارا و خوش
مَهدیس : مانند ماه؛ (به مجاز) زیبارو

مِهرسا : (مهر = خورشید + سا (پسوند شباهت))، مثل خورشید؛ (به مجاز) زیبارو

مَهرو : ماه رو، (به مجاز) قشنگ رو

مَهگل : (مَه = ماه + گل)، گلِ ماه؛ (به مجاز) زیبارو

مِهرنیا : (مهر = بخشندگی، محبت + نیا)، از نژادِ مهربانان؛ (به مجاز) کریم و مهربان و با محبت

مهرآنا : (مهر = محبت و صلح و آشتی ، بخشندگی + آنا (ترکی)= مامان)، بخشندگی و محبت و صلح مامان؛ (به مجاز) کریم و بامحبت
مه دخت: دختری که مانند ماه میباشد
مه نگار :معشوقه زیبارو
مهان: منسوب به ماه
مهتاج: زیبای زیبایان
مهدا: ادب شب

مهبان: پاسبان ماه
مهدیا: دختر هدایت گردیده
مهرانا: منسوب به مهران ، دارای مهر
مهر نوش: قشنگ ، جاوید و دائمی

مهرگل : آنکه در بین گل ها زیرا خورشید میدرخشد

کریم و مهربان: دارنده محبت و عاطفه
مهسان: همانند ماه
مهفام: به رنگ ماه
مهکامه: به مجاز آرزوی خوشگل روی

میشکا: در زبان مازندرانی به معنای گنجشک

مینا :پرنده ای مشابه سار با پرهای رنگارنگ که به راحتی قوی به تقلید صدای آدم و حیوان‌ها میباشد، مرغ تقلید کننده، مرغ مینا، (در گیاهی) گلی معمولاً سپید با گلچه های گل برگی که گونه های مختلف دارااست، (در گیاهی) گیاه یک ساله و بوته ایِ این گل با برگ های دندانه دار، (در صنعت های دستی) لعاب شیشه ای واضح و رنگی که برای تزئین فلزات و کاشی آیتم به کارگیری قرار میگیرد، نوعی شیشه رنگی به ویژه سبز که از آن اشکال ظروف می‌سازند، (در قدیم) ظرفی که از این شیشه ساخته می‌گردد، (در قدیم) (به مجاز) شراب، (در قدیم) کمیاب - گلی معمولاً سپید با گلچه های گلبرگی، پرنده ای مشابه سار با پرهای رنگارنگ
میگل: قشنگ روی

مینوش: نوشنده می ، می نوشنده

اسامی دخترانه

نورا : براق ،تابان(از فروغ و روشنایی میاد)

نها : عقل و خرد (نام قرآنی)

نادیا : زن خوش آوتز

نارینا: منسوب به حریق

نازلی : ناز دار

نازیلا: با کرشمه وکرشمه

نازنین : بسیار دوست داشتنی، عزیز و گرامی، قشنگ، دقیق، (به مجاز) گرانمایه، گرانبها، (در قدیم) (به مجاز) معشوق و دلبر، (در قدیم) فرد خوشگل و دقیق، (در قدیم) نازکننده، نازنده - بسیار دوست داشتنی، عزیز و گرامی، خوشگل و دقیق

نارگل : گل انار، آن که زیرا گل لطیف و قشنگ میباشد.
نارمیلا : (ترکی- فارسی) شکوفه، غنچه، خصوصا شکوفه گل انار
نارین : منسوب به نار، خیس و نو
نازان : فخرکننده، نازکننده
نافه : ماده ای با رایحه خوش عطر و استوار
نجلا : زنی که دارنده چشمان درشت میباشد.
نجوا : حرف آرام

نرگس : اسم گلی قشنگ
نسترن : گلی مشابه رز به رنگهای صورتی، سپید و زردرنگ
نسرین : گل های رنگ زرد یا این که سپید خوشه ای معطر که یکی‌از انواع نرگس میباشد

باد ملایم : باد بسیار آهسته و دلپذیر

نعیما : مالامال نعمت ، برخوردار

نغمه : ترانه یا این که ملودی

نکیسا: اسم یک کدام از رامشگران و نوازندگان عهدوپیمان خسرو پرویز

نگار : دختر خوش فیس
نگارا : بانوی قشنگ، دختر خوش رخ، کنایه از دوست داستنی میباشد.
نگین: سنگ یا این که فلز زینتی

نگینا : موسیقی، آواز
آهنگ : صدای موسیقی ، نغمه

نوال : عطا، عفو وبخشش، منفعت، قسمت

جدید فصل بهار: فصل بهار ، فصل رشد

نورا : نور و روشنایی (عربی) + ا (فارسی)، مؤنث انور براق، تابان
نوژان : درخت صنوبر و کاج
نوشین : شیرین، خوشایند، دلپذیر، گوارا، خوش گوار

نوشاد : اسم شهری که خوشگل رویان آن دارای شهرت بودند
نیروانا : نهایی مرحله سلوک در نزد \"بودا” که مرحله محو شدن جنبه حیوانی وجود و وصال به کمال میباشد.
نیکا : چه خوب میباشد، خوشا، اسم رودی در شمال کشور‌ایران
نیکتا : خوب، پسندیده ریشه: فارسی
پسندیده : خوب، قشنگ

نیلای: ماه نیلگون
نینا : زیبایی، خوش اندامی و نازکی

نهال: درخت یا این که درختچه نورس

نیایش: دعای هم پا با تضرع و ناله

نیکناز: دارنده عشوه گری و زیبایی
نیوشا : شنوا، مستمع

وانیا : کادو با شکوه معبود

واله: شیفته ، بیقرار دلداده

ورونیکا : اسم تیره ای از گیاهان که پوپک از آن گونه میباشد.

وندا: حمد کننده

ونوس : سمبل زیبایی و عشق و علاقه در یونان باستان

ویانا : فرزانگی، بخردی، دوراندیشی

ویدا : آشکار و هویدا

وینا: رنگارنگ، پر‌نور و آشکار

ویشکا : اسم روستایی نزدیک رشت

ویکتوریا : غالب شدن، الهه برد در روم باستان

وفا: وفاداری

اسامی دخترانه

هاله: رینگ نورانی

هانا: بخشید خواهی ، آرزو ،بصیرت

هانیا : مسرور و بشاش

هانیه: ذوق زده خوش اقبال

هدی: هدایت گردیده

کادو: تحفه ای که به آرم محبت به کسی داده میگردد

هستی : معاش، وجود، زندگانی

هلما : خیلی بردبار

هلن : فرانسه از یونانی نور و روشنایی، فروغ، در اساطیر یونان همسر منلاس فرمانروا اسپارت که نبرد تروا به خیال و خاطر وی اتفاق افتاد.

هلنا معنا: هلن

هلناز: قشنگ و خوش عطر

هلیا : خورشید

هما : فرخنده

همتا: همانند، همدم وهمنشین رفیق

همیلا: اسم یکی‌از ندیمه های شیرین در خسرو و شیرین نظامی

هنا : شادمانی و خوش بختی

هنگامه: واقعه پهناور

هونیا : دارنده نیای خوب

هوران : آفتاب

هورناز : خورشید قشنگ

هیلا: پرنده ای کوچکتر از گشوده

هیلدا : نیرومند، کار کشته

یامین : کنیه راحیل ، همسر حضرت یعقوب (مامان بنیامین و یوسف)

یاسمینا : یاس و مینا گلی به رنگهای سپید، رنگ زرد و کبود

یافا : زیبایی، جمال، اسم شهری دیرین در حاشیه دریا مدیترانه

یانا: خیر رسان ، نیکویی بخش

یسری: راحتی، سادگی، گشایش، دختر خوش گام (یسرا)

یسنا : پرستش، بخشی از اوستا

یکتا: مختص ، بی سابقه

مختص : صمیمی ، همدل

یلدا : پایانی شب فصل‌پاییز

یوکابد : جلال معبود، آفریدگار مجد و بزرگی میباشد، اسم مامان موسی (ع)

اسامی دخترانه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی