- يكشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۴۸ ق.ظ
بهترین اسم های دخترانه با حرف س+معنی
فهرست نام های زیبای دخترانه با س. همه نام های دختر آغاز شده با س را در یک لیست مشاهده فرمائید
سابود هاله، خرمن ماه ساتی در مصر باستان، اسم فرشته دربان ارواح ساتیا از نامهای باستانی ساتین دوست داستنی و دوست داشتنی سارگل گل زرد رنگ سارنگ اسم پرندههای کوچک سیاه رنگ، سار، ساری؛ کناره ای در آواز ابوعطا؛ اسم سازی مثل کمانچه سارنیا خالص، منزه، تمیز، بانوی بی دورویی، دختر پاکدامن ساریان اسم روستایی در اطراف مشهد سارینا خالص، تمیز سالی بی ناراحتی و سرخوش، سالمند و دارنده قدمت طولانی، اسم روستایی حوالی خرم آباد سالینا سال + ین (پسوند نسبت) + ا (پسوند نسبت)، منسوب به سال سامه عهدوپیمان، قول، جای امن و امان، پناه، مأمن سامینا مانند مینا؛ اسم گلی سانوا دختر خوش کلام، بانویی که شیرین صحبت می زند. سانیا سایه پرنورِ بیشه ساویس گرانبها، گرانمایه سایه ظلمت نسبی که به باعث دوری تابش بی واسطه فروغ در سطح یا این که اطراف ساخت میشود در مقابلِ پرنور؛ (به مجاز)، اعتنا، عنایت، پناه، حمایت؛ حشمت و بزرگی. سبارو کبوتر سبزبهار اسم یک کدام از الحان قدیم اهل ایران سبزپری بهار سبزه گیاهی که به طور خودرو در جایی سبز شدهاست، سبزه وار، چمن زار، گندمگون سپیتا سفیدترین و پاکترین سپیده روشنی معدود رنگ افق در اسمان مشرق قبلی از طلوع آفتاب سپیده گل گل سفید سپینود در شاهنامه دختر سلطان هند (شنگل) و زن بهرام گور سپیدار درختی از خانواده بید با برگهای درخشان ستاره هرکدام از اجسام نورانی عرش که معمولًا شبها از زمین به طور نقطههای نورانی چشمک زنِ نسبتاً بومی چشم می شوند؛ (به مجاز) اقبال و بخت و آرم فرد مجلس رای ها و زیبارو حمد ستایش و قدردانی پروردگار، شکرگزاری (به درگاه آفریدگار)؛ تعریف ستوده آنکه اورا ستودهاند؛ حمد گردیده سداب اسم گیاهی میباشد سرآویز آنچه به رمز میآویزند طوطیا مخلوطی از کانههای آنتیموان که به رنگ مشکی میباشد و از آن برای آرایش و پیرایش دیده به کار گیری میشود، (به مجاز) سیاهی، ظلمت سَرو از اشکال درختان که مدام سبز میباشد؛ (به مجاز) شاداب و با تازگی سَرور آنکه گزینه احترام میباشد و نسبت به دیگری یا این که بقیه افراد سِمَت بزرگی داراست؛ فرمانده، مدیریت، وسیع سرور شادمانی سرگل اولین گل، شایسته ترین از هر چیز سرنا (تلفظ: sornā) (در موسیقی اهل ایران) نوعی ساز بادی چوبی از خانواده نی سَروگل (سرو = درخت سرو + گل) (به مجاز) قشنگ و با تازگی و شاداب سَروناز سرو نورسته، سروی که شاخههای آن به هر طرف مایل باشد؛ اسم نوایی در موسیقی اهل ایران سَروی منسوب به سرو؛ نوعی از خطوط اسلامی سَروین مشابه سَرو؛ (در کردی) روسری و چارقد سَریرا منسوب به سَریر (تخت پادشاهی)، خوشگل سَاینجانب اسم گیاهی (رازقی)، یاسمن؛ (به مجاز) صورتی سپید و لطیف و همچنین بوی خوش سَمنبر دارنده اندام معطّر زیرا سَاینجانب، یا این که دارنده اندام سپید و لطیف سمن چهر دارنده رخی سپید و لطیف سَاینجانب فیس سمن چهر سمنزار پارک یاسمن سَاینجانب ناز (سَاینجانب + ناز= کرشمه، ناز و غمزه) (به مجاز) زیباروی دارنده ناز و کرشمه سُنبل گلِ خوشهای بلند، به هم فشرده و معطر به رنگهای قرمزرنگ، آبیرنگ، سپید و زردرنگ، (به مجاز) موی، زلف سُنبله نوعی گل آذین که گلهای فارغ از دُمگل آن در حوالی یک محور عده می شوند؛ خوشهی برخی گیاهان مانند گندم و جو؛ رخ ششم از صورتهای فلکیِ حیطه البروج سودابه (سوداوه) در معنای دارایی آب روشنی بخش؛ در شاهنامه همسر که شیدا سیاوش شد. سیرانوش خوشنودی و رضایت مندی جاودان، اسم دیگر شیرین همسر خسروپرویز سلطان ساسانی سی گل سی عدد گل سومیتا لطف و محبت، بخشندگی سومیا دوستداشتنی، دوست داشتنی سمن سیما سمن (فارسی) + سیما (عربی )، سمن رخ سمن گل گل یاسمن سمن ناز مرکب از سمن (یاسمن) + ناز (خوشگل) سوزان دارنده حرارت و گرمای بسیار زیاد، (به مجاز) سرشار از ناراحتی و شوق و اشتیاق سوسن اسم گلی خوشبو قسم پیمان، استواری بر لینک و پیوند، استواری بر بیان کردن و راست بیان کردن سودابه دارایی آب روشنی بخش، اسم زن کیکاووس سهی راست و بلند، اسم زن ایرج سیما روی، فیس، فیس سیمبر دارای اندام سپید سیمروی سپیدروی سیمگون نقره فام سیمین نقره فام، سپید سیمین چهر سپیدروی سیمین دخت دختر سفید و نقره فام، درخشنده سیمین صورت سپیدروی سیندخت اسم دختر مهراب، شاه کابل ساجده مؤنث ساجد حاشیه دریا زمینی که در حاشیه دریا یا این که دریاچه یا این که رودی وسیع واقع شدهاست، مرزبین آب و کم آبی، کرانه ساحله (کنار دریا + ه (پسوند نسبت))، منسوب به کنار دریا ساریه ابری که در شب آید؛ اسم یکی دختران امام موسی کاظم(ع) ساطعه مؤنث ساطع ساعده مؤنث ساعد، امداد کننده، مددکار ساغر ظرفی که در آن شراب می نوشند، استکان شراب؛ دل عارف میباشد که انوار غیبی در آن به چشم می خورد. ساقی آن که شراب در ظرف میریزد و به دیگری میدهد؛ (به مجاز) معشوق؛ در ادبیات عرفانی علامت خدا سامیه مؤنث سامی سامره مؤنث سامر، اسم شهری در عراق که مرقد امام دهم و یازدهم در آن واقع شدهاست. ساهره زمین یا این که روی زمین، زمینی که حق سبحانه در روز جزا آن را مجدداً پیدا سازد، زمین روز رستاخیز، چشمه جاری، ماه، چشمه سرازیر سبا سورهی سی و چهارم از قرآن مهربان؛ اسم شهر بلقیس؛ (در عبری) بشر سِتی عنوانی احترام آمیز برای زنان؛ زن و دختر (مخفف سیدتی) سِتیلا اسم دختر حضرت موسی کاظم(ع)؛ اسم حضرت مریم. سَحر عصر قبلی از سپیده دم؛ صبح سحرگل (عربی فارسی) گل سپیده دم؛ (به مجاز) خوشگل و با تازگی سَحرناز (عربی فارسی) زیبایی سپیده دم؛ (به مجاز) خوشگل سحرنوش (عربی فارسی) دوستدار سحر و نوروفروغ، صبوحی کننده سخاوت عفووبخشش، عطا، کرم سدنا (تلفظ: sadenā) سجده کننده بر منزل پروردگار، مرکب از سدن (عربی) به معنای سجده کردن به کعبه + ابف فاعلی (فارسی) سُرور خوشحالی، شادمانی سُعاد اسم زن محبوبی در عرب، اسم معشوقهای در عرب سَعادت روشن بختی سعاده نیک بختی، روشن بختی سعیده مؤنث سعید سَعناد تصدی خاطر؛ اسم دختر امام حسین(ع) سُلاله نسل؛ فرزند، نطفه سَلامه سلامه یا این که سلافه دارای اسم و رسم به شهربانو دختر یزدجرد ابن شهریار یا این که هرمزان و همسر امام حسین(ع) سلما (تلفظ: selmā) اسم درختی، آشتی، صلح، زنِ صلح و آشتی طلب سَلمی اسم گیاهی میباشد؛ زنی معشوقه در عرب سِلوا گیاهی علفی، خودرو یا این که زینتی از خانواده نعنا، مریم گلی؛ هر چیز که تسلّی دهد؛ انگبین، عسل. سَلوی (معرب از لاتین) گیاهی علفی، خودرو یا این که زینتی از خانواده نعناع؛ مریم گلی سَلیله دختر، دخت، فرزندِ دختر سَلیمه مؤنث سلیم سَما افق سَمانه (مخفف عرش) یعنی سقف منزل؛ اسم پرندهای کوچک که به آن در ترکی بلدرچین میگویند. سَمر حکایت، افسانه، ماجرا؛ پر اسم و رسم و گفتار و حرف سَمن را زن گندمگون سَمیرا زن گندمگون، شمیرا سَمیره سمیرا سمیعه گوش شنوا سُمیه صدای خوش، آوازی که در آن نه باشد، اسم مامان عمار یاسر که از اصحاب رسول (ص) بود و اولی زن شهیده در بالا اسلام. سَنا نور؛ گروهی از گیاهان درخچهای یابوتهای گرمسیری و خودرو از خانواده گل ارغوان سَنیه عالی، خوب سودا تامل، خیال و خاطر، پر نمک و شوق و اشتیاق؛ (به مجاز) عشق و علاقهی شدید به کسی یا این که چیزی، علاقه. سوده ساییده، ساییده گردیده، از همسران فرستاده اسلام(ص) سوره هرمورد از قسمت های صد و چهارده گانه ی قرآن که خویش دربرگیرنده یکسری آیه میباشد. سها (تلفظ: sohā) اسم کوچکترین ستاره ی دب اصغر که در قدیم دیده پزشکان از آن برای امتحان صدق بصیرت به کار گیری میکردند. سیما فیس، رخ، نشان و حالتی در رخ آدم که مبین حالات درونی باشد. سارا خالص، اسم زن حضرت ابراهیم(ع) و مامان اسحاق(ع) ساران (نام دخترانه و پسرانه) مقدمه، در آغاز؛ رمز سارای سارا ساره سارا، امیرهی اینجانب سالومه زوجه زبدی و مامان یعقوب کبیر و یوحنای انجیلی ساچلی دارنده موهای بلند و پرپشت، گیسو کمند ساناز اسم گلی؛ کیمیا، نادره سانای مهنام، بیقرار سانلی نام دار، دارای اسم و رسم، دارای اسم و رسم سایا یکرنگ، بیریا سُلدا پشتوانه، همدم سَلین سیل مانند؛ اسم رودخانهای در آذربایجان سَلینا (سَلین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به سَلین سوگل آیتم عشق و علاقه و محبت زیاد، دوست داستنی سوین تبریک، علاقه، محبت، عشق شدید سویل (تلفظ: sevil) شایسته، دوست داشته گردیده سونیا (سو = نوروفروغ + نیا) نوروروشناییِ نیاکان، (در یونانی) خرد و عقل، دختر نور و روشنایی، دختری که در اجتماع مرتبه بالایی داشته باشد. سونای (تلفظ: sonāy) در معنای پایانی ماه ، قشنگ روی، ماه شب چهارده، قویی که پرهای سرش سبزرنگ بوده وابستگی به ماه داشته باشد. سولماز گلی که پژمرده نمىشود، مدام شاداب ساریسا سختکوش سایان (نام دخترانه و پسرانه) منسوب به سایه، اسم حرفه کوهی در آسیای مرکزی سایدا سایه مامان سَروه بادملایم، نسیم، باد خنک، ایاز. سارال اسم روستایی در حوالی سنندج سابرینا مژده، بشارت سابین سروکوهی سینره گیاهی زینتی و نیز دارویی با گلهایی که در آخرها فصل زمستان و اوایل فصل بهار شکوفا می گردند، پامچال خارجی سی بل اسم ربة النوع خاک سولینا (فرانسه – ترکی) قانونی، مقدس، موقر، با شخصیت ساینا اسم خاندانی از موبدان زرتشتی؛ (در طبری) ساکت و بیصدا؛ سایهای که مشخص و معلوم و قابل رؤیت باشد. در اوستایی در معنای فرشته برد سِتیا گیتی، جهان و زمان سروشا منسوب به سروش، در اوستا سروش در معنای اطاعت و فرمانبرداری دستور پروردگار و اسم فرشتهای میباشد که مظهر تسلیم و رضا در مقابل اهورا میباشد. سالسا تند و تیز، نوعی سسس اسپانیایی سالویا اسم گلی میباشد سیلوانا الهه بیشه، دختر جنگلی سیتا دنیا، گیتی سوژا سویا، گیاهی علفی یک ساله و کاشتنی، (در کردی) سوزان سوریا اهل سوریه، ثریا، خورشید سدا اسم قهرمان یک کدام از داستانهای ارمنی |