- شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۱۰ ب.ظ
آتاناز (ترکی ـ فارسی) افتخار بابا، موجب آسایش و شادکامی بابا، عزیزِ بابا.
آتریسا 1- حریقگون، آذرگون، مانند حریق؛ 2- (به مجاز) زیبارو.
آتَرین 1- (آتر = حریق + ین (پسوند نسبت))، منسوب به حریق، آتشین؛ 2- (به مجاز) زی...
آتوسا (از یونانی Atossa) 1- (در اوستایی) زَبَردست؛ 2-(اَعلام) 1) اسم تعدادی سلطان...
آدرینا [(آدر = حریق + ین (پسوند نسبت) + الف نام ساز)]، 1- آتشین، سرخروی؛ 2- (...
جمعه روز آدینه، آخری روز هفته.
آتاناز (ترکی ـ فارسی) افتخار بابا، موجب آسایش و شادکامی بابا، عزیزِ بابا. آتریسا 1- حریقگون، آذرگون، مانند حریق؛ 2- (به مجاز) زیبارو. آتَرین 1- (آتر = حریق + ین (پسوند نسبت))، منسوب به حریق، آتشین؛ 2- (به مجاز) زی... آتوسا (از یونانی Atossa) 1- (در اوستایی) زَبَردست؛ 2-(اَعلام) 1) اسم تعدادی سلطان... آدرینا [(آدر = حریق + ین (پسوند نسبت) + الف نام ساز)]، 1- آتشین، سرخروی؛ 2- (... جمعه روز آدینه، آخری روز هفته. آذر (پهلوی) 1- (در قدیم) حریق، نار؛ 2- ماه نهم از سال خورشیدی؛ 3- (در قدیم) (گ... آذرخش 1- صاعقه، برق؛ 2- اسم نهمی روز از ماه آذر. [آذرگشسب را هم گاه آذرخش گ... آذردخت 1- دختر آذر، دختر آتشین؛ 2- (به مجاز) دختر سرخگون؛ 3- (به مجاز) زیبار... آذرنوش (اَعلام) 1) (در شاهنـامه) «نوشآذر» آمده و آن اسم آتشکدهای میباشد در بلخ... آذین 1- زیور، زیب، زینت، پیرایش؛ 2- (در قدیم) دین، ترسیم و قاعده. رای ها (مخفف آراینده)، 1- آرایش کردن؛ زیور، زینت و پیرایش؛ 2- آرایشکننده، آراینده.... تر و تمیز (پهلوی، ārāstak) (صفت مفعولی از آرایش کردن)1- آرایش و پیرایش گردیده و زینت و زیور داده... آهسته 1- سکون، ثبات، آسایش، طمأنینه، آشتی، دوستی، ریلکس؛ 2-(در قدیم) مایهی آهسته... ادب (نام مصدر از آرامیدن و آرمیدن)، فراغت، ریلکس، آسایش، آشتی، صلح و آشتی، ایمنی... آرامه منسوب به آهسته م آهسته. آرامینتا نام فارسی، اسم دخترانه به معنای همنشین و همتای متانت بخش. ادغام دو کلم... آرتادخت (آرتا + دخت = دختر)، 1- دختر راست گفتار و صحیح رفتار، دختر تمیز و مقد... آرتِمیس (معرب از یونانی)، (اَعلام) 1) اسم یکی تعدادی بدن الههی یونانی که بر سکه... آرتینا (آرتین + ا (پسوند نام ساز))، منسوب به آرتین، ( آرتین. 1- و 2- امید (پهلوی، ārzok) 1- خواهش، کام، خواسته، چشمداشت، آرزو، توقع و انتظار؛ 2- م... آرشیدا (آر + شید + الف نام ساز)، آریائی براق. آرمینا 1- (آرمین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به آرمین؛ 2- (اَعلام) اسم ساتراپ ن... آرمینه (آرمین + ه/-e/ (پسوند نسبت))، منسوب به آرمین، آرمین. 1) و 2) آرنوش (آر = آریایی، اهل ایران + نوش = جاوید) روی هم در معنای اهل ایران و آریایی جاو... آرنیکا 1- (در گیاهی) مدام فصل بهار کوهی، تنباکوی کوهی؛ 2- (در عربی) دُخانُالفُو... آریانا 1- منسوب به آریا، آریایی؛ 2- (اَعلام) 1) نامی میباشد که جغرافیدانان یونان... آریاناز 1- مایهی افتخار نژاد آریایی؛ 2- مظهر زیبایی و جمال نژاد آریایی. آریسا (بله = آریایی + سا (پسوند شباهت)) (= آریسان)، ( آریسان. آرینا (آرین+ ا (پسوند نسبت))، منسوب به آرین، ( آرین (؟)؛ [این کلمه و واژه با آرینا/... آزاده 1- آزاد، اصیل؛ 2- (در قدیم) با حجب و حیا، شریف، باتقوا؛ 3- (در قدیم) اهل ایران؛ 4- ... آزرم 1- اعطا کرد، انصاف، رودربایسی، حجب و حیا، لطف؛ 2-(در قدیم) ملایمت، بخشندگی، ارج و قر... آزیتا 1- سوزن کاری کردن؛ 2- نقش زدن با خودکار بر روی اشیاء. آسا 1- آسودن؛2- آسایش دهنده؛ 3- آرامش، ثبات؛ 4- آراینده؛ 5- (در قدیم) صورت ... آساره (لری، دزفولی) ستاره. آسانا دختر قشنگ. اسمان 1- فضای لایتناهی که منظومهها و فیسهای فلکی در آن قرار داراهستند؛ 2- (اَ... آسان (صفت فاعلی از آسودن) استراحت یافته، شل کرده، آهسته گرفته، مستقر، فارغ،... صلح و آشتی رنجشی را از یاد بردن، بعد از قهر از جدید صلح کردن، وفق، تلفیق، ادب. آصفه (عربی ـ فارسی) (آصف + ه (پسوند نسبت))، منسوب به آصف، ه آصف. آفتاب 1- خورشید، شمس، ستارهی نورانی (از ثوابت) راءس منظومه خورشیدی که فروغ و روشنایی و حرا... مخلوق 1- آفریده، خلق و خوی گردیده، از فنا میباشد شده؛ 2- آدم، آدم، آدمی. آفرین 1- تحسین، حمد، مدح، شکر، قدردانی، تبریک، شادباش؛ 2- نوایی در موسیقی؛ 3- ... آگرین 1- آتشین، آذرین؛ 2- (در کردی) کنایه از انسان بسیار شجاع و پرکار میباشد. آلاله (در گیاهی) گیاهی میباشد از تیرهی آلالهها، شقایق، لالهی نعمان، لالهی قرمز رنگ... آلین (آل= سرخ + ین (پسوند صفت ساز))، 1- سرخ گون، قرمزرنگ؛ 2- (اَعلام) (در ... آلینا (به مجاز) قشنگ و سرخ روی. آمیتیس (آمی تیس) (اَعلام) شاهدخت اهل ایران دختر هووخشتر (فرمانروا ماد) و نوهی کیاکسار پاد شاه ما... آندیا (اَعلام) اسم همسر بابلی اردشیر درازدست شهریار هخامنشی میباشد. از وی خبر ز... آنوشا مذهب و کیش. آنیسا [آن در عرفان علاقه و جوهر عشق و علاقه + یای(ی) میانوند + سا (پسوند شباهت)]، به م... موزیک 1- آواز، بانگ، صوت؛ 2- عقیده، رأی؛ 3- صدایی که به آواز خوانده میگردد یا این که... آواز 1- هرنوع صدایی که دارنده موزیک باشد، صدای آهنگین؛ 2- (در موسیقی اهل ایران) ... آویشن (در گیاهی) گیاهی از تیرهی نعناعیان با گلهای سپید یا این که گلی و برگهای کوچک... آوین 1- (آو= آب + ین (پسوند نسبت))، به رنگ آب، مانند آب، زلال، منزه؛ 2- (در ... آهو 1- غزال، غزاله؛ 2- (به مجاز) معشوق خوشگل؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) دیده زی... آی گل (آیگل) (ترکی ـ فارسی) 1- گل ماه، ماه گل، گل قشنگ زیرا ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو... آیتک (ترکی ـ فارسی) 1- ماه فقط، ماه بی همانند؛ 2- (به مجاز) زیبارو. آیتن (ترکی ـ فارسی) 1- در معنای ماه تن، ماه پیکر، برابر با ماه؛ 2- (به مجاز... آیسا (ترکی ـ فارسی) (آی= ماه + سا (پسوند شباهت))، 1- مثل ماه، مشابه به ماه؛ ... آیسان (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + سان (پسوند شباهت))، 1- مثل ماه، همانند ماه،... آیسانا (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + سان (پسوند شباهت) + ا (نام ساز))، 1- همچون ... آیگین (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + گین = جزء پسین برخی از واژه و کلمههای مرکّب به مع... آیناز (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + ناز)، 1- ماه خوشگل و خوشگل؛ 2- (به مجاز) خوشگل... آینه (= آیینه و آئینه)، ) آیینه (آئینه). آیینه (آئینه) (= آیینه و آینه) 1- سطح صاف و صیقل یافته شیشهای یا این که فلزی که تصویر را م... ابریشم (پهلوی) 1- حرفهای که از تارهای پیله برای دوختن و بافتن سازند، حریر؛ 2... احسانه (عربی ـ فارسی) (احسان + ه (پسوند نسبت))، منسوب به احسان، ( احسان. اختر 1- (در نجوم) جرم فلکی، ستاره، کوکب، نجم؛ 2- (در گیاهی) اسم گل و گیاهی ... اَرزنده (صفت فاعلی از ارزیدن) 1- دارنده بها، گران بها، ارزمند، لایق و سزاوار؛ 2... اَرشین 1- دوستترین؛ 2- (اَعلام) اسم یک کدام از شاهدختهای هخامنشی میباشد که در طول... ارغوان 1- (در گیاهی) درختی میباشد زینتی از تیرهی پروانه واران با گلهایی به رنگ س... ارکیده (فرانسوی) (در گیاهی) 1- گلی به صورت های غیرعادی و رنگ های براق، که ... ارنوار 1- آن که سُخنش عفووبخشش میآورد؛ 2- (در شاهنامه) اسم خواهر جمشید که ضحاک وی... اَرنیکا 1- آریایی پسندیده خلق، آریایی پسندیده خوی، 2- آریایی خوب و خوشگل. اریکا 1- (در گیاهی) فوفل، پوفل، درختی از تیرهی نخل ها که در بخشها گرم آسیا م... اطهره (عربی ـ فارسی) (اطهر + ه (پسوند نسبت)) منسوب به اطهر، اطهر. افرا (در گیاهی) 1- درختی از تیرهی افراها، اسپندان، اسفندان، بوسیاه؛ 2- واژه و کلمه... افروز افروختن، افروزنده. افروزه 1- آنچه بدان حریق گیرانند، حریق گیره؛ 2- شهاب. افسانه 1- سرگذشت، داستان، ماجرا، سرگذشت و حکایت گذشتگان؛ 2- افسون، سحر؛ 3- تران... افسون 1- نیرنگ، توطئه، دسیسه؛ 2- سحرانگیزی، جاذبه؛ 3- آنچه جادوگران برزبان می ... اَفشان 1- افشاننده، پریشان، متفرق، پاشان، ریزنده، آشفته و پریشان چنان که زل... السا (ترکی ـ فارسی) (ال= ایل+ سا (پسوند شباهت)) مثل ایل، همانند ایل. السانا (ترکی ـ فارسی) [ال = آل، شهر و ولایت، خویشی + سان (پسوند شباهت) + ا (ا... الماس (از یونانی) 1- (در مواد) کربن خالصی که در دما و فشار زیاد متبلور گردیده ب... المیرا (ترکی ـ فارسی) (ال = ایل + میرا) (به مجاز) فدائی ایل. الناز (ترکی ـ فارسی) 1- مایه افتخار ایل، سبب فخر و تفاخر شهر و ولایت؛ 2- موی... الیسا (= دیدو) ( در اعلام) بانی و ملکهی افسانهای کارتاژ [از مرزوبومهای شمال... الین (ترکی ـ فارسی) (ال= ایل+ ین (پسوند نسبت))، 1-منسوب به ایل؛ 2- (به مجاز... امیده (آرزو + ه (پسوند نسبت) منسوب به آرزو، آرزو. تاءمل 1- آنچه از اندیشیدن نتیجه ها می شود، تاءمل؛ 2- (در قدیم) اعتنا، اندوهخواری. انسی (عربی ـ فارسی) ( اِنس = بشر، آدم + ی (پسوند نسبت))، 1- مرتبط با انس،... انوش بیمرگ و جاویدان. انوشا بیمرگ و جاویدان. انوشه 1- جاوید، باقی، استوار؛ 2- (در وضعیت قیدی) به صورت دائمی، جاویدان، ابدی... انیسا (عربی ـ فارسی) (اَنیس + ا (پسوند نسبت))، منسوب به اَنیس؛ ( اَنیس. اوین (= آوین) 1- آوردن؛ 2- (اَعلام) اسم ناحیهای در شمال غرب تهران، که پیشت... ایدا امداد نمودن. کشورایران 1- نجد (فلات) جمهوری اسلامی ایران، میهن (مرزوبوم) کشورایران؛ 2- آزادگان. |