- جمعه, ۸ فروردين ۱۳۹۹، ۰۲:۵۰ ب.ظ
بیوگرافی و عکسهای جدید لعیا زنگنه 99
لعیا زنگنه هنرپیشه سینما و تلویزیون متولد 1344 در تهران میباشد و حال 53 سال سن دارااست.
بابا او مهندس یاشار زنگنه نائب رئیس اسبق نظام مهندسی استان اصفهان و مادرش مهدیه موسوی میباشد (اصالت لر بختیاری ناحیه اقلید عجم)
تحصیلات
لعیا زنگنه دارنده لیسانس تاتر از دانش گاه هنر تهران هست. وی همینطور یک زمان یادگرفتن نگارگری را نیز گذرانده میباشد.
استعداد بازیگری وی بوسیله امین تارخ در سال 1371 کشف شد و آن گاه با ارشادوراهنمایی های زیاد بوسیله مدرس محمد علی کشاورز و ثریا قاسمی وارد فعالیت بازیگری شد.
استارت بازیگری
اولی توشه در سال 84 با بازی در سریال در پناه تو با این که اولی سریال وی بود توانست به خیر چشم شود و به آوازه رسد . سریالی که در آن عصر یکیاز پربازدید ترین گروه های تلویزیون بود که از کانال دو پخش میشود.
لعیا زنگنه کار سینمایی خویش را در سال 1375 با بازی در فیلم سر مینا ساخته عباس رافعی مقدمه نمود.
پایانی کار وی هم در تلویزیون حضورش در سریال بابا به کارگردانی بهرنگ توفیقی میباشد که در رمضان 97 از کانال دو پخش میشود.
تزویج و همسر
لعیا زنگنه وصلت نموده است و یک فرزند دختر هم داراست . اون تا کنون درباره ی معاش فردی اش مصاحبه و توضیحی نداده میباشد.
لعیا زنگنه در شبکه های عمومی از گزاره اینستاگرام هیچ کاغذ ای ندارد.
نسبت وی با ثریا قاسمی و یک دهانزد ای
چند روز قبل خبرها در بعضی از تارنما و شبکه های مردمی بر طبق این که لعیا زنگنه دختر ثریا قاسمی میباشد منتشر شوید . ولی این خبر خبرپراکنی ای بیش نبود و شاید هم ادله آن عشق ی بسیار متعددی لعیا به ثریا قاسمی میباشد به این دلیلکه وی او را وارد این رشته نموده است.
گفت و گو با لعیا زنگنه در مورد فن نقاشی اش
برای مخاطبان هنرهای خیالی، شما صورتای آشنا در موضوع نگارگری محسوب نمیگردید و شاید خیلیها با نمایشگاه«جورچین» بود که فهمیدند لعیا زنگنه نگارگری هم میکند. نظرتان دراینباره چه چیزی است و بفرمایید این چندمین نمایشگاه شما بود؟
نمایشگاه اولیه اینجانب سال 2010 در تورنتو برپا شد. سپس دو نمایشگاه سری برپا کردم و بعد از آن هم در نمایشگاه جورچین در تهران کمپانی داشتم.
نقاشان مختلفی در نمایشگاه جورچین کمپانی داشتند. بهطورکلی این نمایشگاه را چطور دیدید؟
در نمایشگاه «جورچین» زیرا اشکال مصاحبه و گونه های نگاهها، شرکت کردن و حضور فعال داشتند، بودن در آن برایم جذاب بود. نقاشانی از نسلهای مختلف و دیدگاههای گوناگون با سبکهای متعدد در کنار یکدیگر برایم قابلتحسین میباشد. از این دست نمایشگاه هاکمتر چشم گردیده. نگاه گوناگون و ساخت موضوع برای عیب گیری آن می تواند منجر پرورش و گرانقدر دراین حوزه شود.
طی سالهای پیشین ورود بازیگران به حوزه عکاسی و نگارگری عکس العملهایی را یاور داشت، با اعتنا به اینکه اثر شما با مبلغ بالایی هم برای فروش در لحاظ گرفته گردیده بود.
اینجانب اعتقادی به جداسازی و دیوار ندارم.در میان هنرها دیواری نیست. فارغ از اعتنا به برخوردها، اینجانب همانقدر که خودم را هنرپیشه می دانم، همانقدر و شاید اضافه، یک نقاش میدانم. به این دلیلکه در روزگار گذشته از دانشجوییام، از زمانه کودکی با نگارگری معاش کردم و کلیه شم کودکیام را با نگارگری بیان می کردم. به عهدوپیمان نصرت رحمانی (با اندکی تغییر تحول) «اینجانب آدمیام که در لبه معاشام نگارگری می کنم البته با نگارگری معاش می کنم.»
گفته شده قیمت اثرتان را خودتان انتخاب کرده بودید، از علت آن بگویید؟
اینجانب در آن سوی مرز هم نمایشگاه و عمل برای فروش نهادهام، در آنجا بهبه دور از لبهها، بهاگذاری و فروش کارهایم به طور دلار، همین اندازه بود. شاید در آینده در نمایشگاه انفرادیام بسته به تکنیک و اندازه کارهایم، ارزش نیز زیرخیس یا این که حتی فراتر شود.
توضیحاتی در رابطه سبک نقاشیتان بدهید؟ آبشخور اصلی این سبک از کجا بود؟
خاطر روایتی از آقای «واحد خاکدان» میفتم که مضمون کلیاش این بود: در آغاز امروزی و آبستره فعالیت میکرده، البته برای گذراندن روزگار سربازی به خارج از تهران میروند، آنجا با آن روی دیگر حقیقت اثر هنری که مخاطب میباشد مواجه میشوند، که آن عدم رابطه و شعور شغل های ایشان بوسیله عوام مردم میباشد. برای رابطه اضافه سبک کاریشان را تغییر و تحول میدهند و به رئالیسم روی میاورند. اینجانب همواره به مخاطبانم احترام میگذارم
. اینجانب کارهایی تجربه کردهام که بسیار امروزیخیس از سبک امپرسیون این تابلو می باشند ولی به عبارتی دلشوره آقای «خاکدان» را نیز دارم. در بعضا از کارهایم که فیگوراتیو میباشند، گهگاه آدم را دفرمه میکنم و مدام سوال «چرا اینچنین کردی؟» را میشنوم. احتمالا فکر می کنند پباده سازیام خوب وجود ندارد! بایستی بیان کنم پباده سازی و آناتومی آدم را از آقای «یعقوب عمامهپیچ» فراگرفتهام. نکته تعجب آور برای اینجانب در رابطه با عوام مردم، زاویه دیدشان اس.
شما به فروشگاه فرشفروشی و بازار فرش بروید. در ساعاتی که آنجا می گذرانید اشخاصی را میبینید که یادگرفتن سواد بصری امروزی ندیدهاند، البته فرشها و نقش و رنگمایه فرشها را ارزیابی می کنند. درخصوص ادغامبندی حیث می دهند؛ ولی همین که نگاهشان را از روی زمین به سمت خط اسمان تغییر تحول میدهند، زیباشناسیشان تغییر تحول مینماید، شغل های امروزی را فهم و شعور نمیکنند، دیالوگ برقرار نمیکنند، این عجب وجود ندارد؟!
این خیره کننده میباشد و میپندارم دلیلش به عبارتی عدم یادگرفتن سواد بصری امروزی میباشد که به آن اشاره کردید. در حالتی که موافق باشید، بپردازیم به تابلویی که در نمایشگاه «جورچین» ارایه کردید. ادغامبندی اثر ها امپرسیونیستها را تداعی میکرد؛ خصوصا با اعتنا به به کار گیری از رنگ و شدتهای نوری. چه شد به سمت این مدرسه هنری کشیده شدید؟
اینجانب استارت هنر امروزی را بسیار دوست دارم و میپسندم. به حیث اینجانب شاید این سبک امپرسیون هم زمان، علمیترین و احساساتیترین سبک مورخ نگارگری و بسیار هم متنوع میباشد.
در عمل امپرسیونیستها بهطور بدون واسطه کاربرد فروغ و رنگ مهم میباشد، شما در نگارگریتان رنگهای گرم را در لحاظ گرفتهاید ولی چشم میگردد کهاین اثر تنوع رنگی ندارد و رنگبندی نتوانسته وجهه امپرسیونیستها را نشان دهد. عکس العمل شما چه میباشد؟
موقعی که کلام از امپرسیون میگردد تمامی خاطر «مانه» «مونه»، «دگا»، «ونگوک» «پیسارو»، «سزان» و… می افتند. اینجانب شغل های این هنرمندان را از نزدیک چشمام و بخت این را داشتهام به عبارتی مکانها را نیز از نزدیک ببینم (لوکیشنهای نگارگریگردیده را).
روح پاریسی در امور موج میزند. اینجانب دوست داشتم که موقعی که در جمهوری اسلامی ایران و تهران نگارگری می کنم، عمل و رنگهایم حس تهران و کوچه «درکه» را بیان نماید. بهخیال و خاطر همین میباشد که شاید شما تفاوتی را شم میکنید، ولی این تفاوت آگاهانه میباشد. می پندارم شما عمل مرا از نزدیک ندیدهاید زیرا همت کردهام تنوع رنگی را در چارچوب نوری به عبارتی عصر تولید و محافظت کنم. متاسفانه عکسی که از عمل اینجانب منتشر گردیده را ریزه کاری را حذف کرده و تنوع رنگی و ضرب مدادها را نشان نداده و حتی رنگهای تابلو نیز در عکس بهشدت بد میباشند.
در نگارگری شما ردپای آبرنگهای علیاکبر صادقی و علی گلستانه چشم می گردد. آیا تاثیری از این استادان گرفتهاید؟ و در اصل منشأ هنریتان چه بوده؟
آلبوم «سبز» روبهروی بوستان ساعی، یکی آلبومهای موردعلاقه اینجانب برای دیدن اثرها هنرمندان بوده میباشد. در طبقه بالا آقای «صادقی» مدام کارهایشان معلق بود یا این که سرگرم فعالیت تازه بودند. اینجانب سبک کاری و تکنیکی قدرتمند ایشان را میپسندم و دوست دارم.
البته شغل های آقای «گلستانه» را کمتر چشمام، البته آنهایی را که چشمام بسیار دوست داشتم. تکنیک و جسارت زیباست. استمرار آقای «گلستانه» و مداومت حضورش را بسیار ارج مینهم. اینجانب صرفا در کلاسهای آقای «عمامهپیچ» و «پاکباز» بودهام. و با مطالعه در شغل های دیگر استادان تاکنون خاطر گرفتهام.
ممکن میباشد اثر شما پشت اسمتان نهفته گردیده باشد. درینباره چه نظری دارید؟
چشمشدن اثر نقاش، دیدنی و هیجانانگیز میباشد. استقبال از فعالیت هنری و داشتن مخاطب یک ضرورت میباشد. بهخیال و خاطر هنرپیشه بودنم شاید تابلو اینجانب زیادتر چشم شود، البته دوست دارم مانند یک نقاش چشم نحس و کارم را عیب گیری نمایند. درین مرحله اثر به واسطه خودش سرپا می ماند و موردتوجه قرار میگیرد. عصر شایسته ترین حکم کننده میباشد.