اسم نوشته مجله سرگرمی و تفریحی

عکس نوشته،عکس پروفایل،تعبیر خواب،طراحی اسم

انشا جدید در مورد عید نوروز 99

عید با استارت بهار و شورو اکنون خیره کننده گذشته از عید یار و همدم میباشد به عبارتی پر نمک و حالی  که همگی مردم قبلی از عید به تکاپو می‌افتند تا به همگی ی شغل های خویش رسیدگی نمایند تا در تعطیلات نوروزی  ب خیال و خاطر ریلکس در کنار یکدیگر خاطرات جدیدی در سال نو رقم بزنند… عید با  خرید گذشته آن و تنظیم وسایل سفره هفت سین مشتمل بر سبزه، سیر، سنجد، سمنو، سکه، سیب، سماق به یار قران وآینه و شمدان و ماهی قرمز‌رنگ وکوچک و تخم مرغ رنگی یار میباشد که هر یک از این ها مفاهیم یگانه خویش را داراست اکثرا می‌گویند عید میباشد و از تازه شدن یعنی با  آغاز سال نو و بهاری نو مانند بوی ها و خلق و خوی های بدمان و دشمنی و کدورت ها را کنار بگذاریم و در سال نو با خلق و قلبی منزه بهارمان را آغاز کنیم.

عید دارنده ترسیم و رسومات قشنگ و دلنشین منحصر اهل ایران دارااست که مردم چهارشنبه قبلی عید خویش را با پرش از حریق و بیان کردن پاراگراف (سرخی تو از اینجانب و زردی اینجانب از تو) به حریق نشان میدهند.

که می‌خواهند در سال نو با چهره و روی خنده رو و شعف آغاز نمایند و مراسم آجیل خوری و دادن عیدی  بزرگترها به کوچیک ترها ,روءیت کرد و بازدید و گردش و سفر  مراسم های قشنگ در روزها عید میباشد که تا کنون مردم به‌این ترسیم خوشگل  پایبند و آن را اجرا مینمایند.
 

انشا شماره 1

 

 فصل بهار یعنی شکوفایی، تازگی، سرزندگی. فصل بهار فصل رشد و سرسبزی در منش میباشد هنگامی رسد مانند مادری کریم ومهربان دست ناز و نوازش بر رمز گلها و گیاهان می‌کشد و آنان‌را مانند کودکی شاداب و سرزنده مینماید،بهاری مادری میباشد کریم که تمامی چشم به راه آمدنش میباشند هنگامی رسد طبیعت مجدد زنده می‌شود و جان میگیرد.

فصل بهار که میرسد همگی شادابتر از روزهای قبلی به شغل های روزمره سرگرم می گردند شاخه های کم آب درختان جان جدید میگیرند و گلها زیرا نوزادی کوچک متولد می‌شوند و به طبیعت هم اکنون و هوایی مجدد میبخشند،رودها با جوش و خروش از در بین طبیعت می گذرند و با گلها و گیاهان به یبگشسنبکسیبمک و وضع پرسی می‌پردازند.

هم اکنون با هم این شعر را که نوید وارد شدن فصل بهار میباشد میخوانیم:

بوی باران…....بوی سبزه...بوی عید

شاخه هایی شسته باران خورده تمیز…

افق آبی رنگ و ابر سفید، برگ های سبز بید…

بو نرگس …رقص باد…

نغمه ی اشتیاق پرستوهای خنده رو، قابل انعطاف نرمک می‌رسد فعلا فصل بهار خوش بحال زمان…

 
انشا شماره 2

هر سال نزدیک عید باستانی هم اکنون و هوای دوستان عزیز و دور و بری ها عوض می شود و به خیال و خاطر منزل تکانی و فراهم شدن برای عید نوروز جنب و جوش متعددی دارا هستند و در خیابان مردم را می‌بینیم که با گونی های خرید عید به سمت منزل در تکان اند و یا این که ویترین فروشگاه ها را تماشا میکنن و معمولا خانواده های کوچک بصورت مدل جمعی به خرید می‌روند و بابا دست طفل ها را می‌گیرد و با هم جنبش می‌نمایند که صحنه های زیبایی میباشد.
نزدیک سال تحویل کلیه لباسهای جدید به بدن می‌کنیم و برای فرارسیدن سال جدید لحظه شماری می‌کنیم و در آخری دقایق یار خانواده در کنار سفره ی هفت سین می نشینیم و بابا معمولا قرآن می خواند و کلیه کارایی دارا هستند ثانیه های استارت سال را در حالا ذکر و دعا باشند.
هنگامی که سال تحویل می شود روبوسی می کنیم و سال جدید را به همدیگر تهنیت می گوییم و لحظات شعف به وجود میاید.
در تعطیلات به دیدن خویشاوندان و دوستان عزیز می‌رویم و معمولا کوچک خیس ها نخستین به دیدن بزرگترها می‌روند و بعد بزرگتر ها در مجال مطلوب به بازدید کوچک خیس ها می‌روند و این ترسیم خیلی خوب میباشد٬ زیرا هم رویت کرد و بازدید انجام می‌شود و هم آداب و رسوم احترام به بزرگتر زنده نگه داشته میگردد.
در عید نوروز تمامی بوی طراوت میدهند و مخصوصا پسر طفل ها خیلی مواظب اند که شلوار و جامه عیدشان آلوده و خاکی نشود.
ما می بایست در تعطیلات به مرور درسهایی که در زمان سال خوانده ایم بپردازیم زیرا ممکن میباشد این تعطیلات منجر شود آن‌ها‌را فراموش کنیم. با این فعالیت برای امتحانات انتها سال هم فراهم میشویم و فصل‌تابستان نیکی خوا‌هیم داشت.
ما خیلی تعطیلات عید نوروز را دوست داریم برای اینکه معمولا از وسیع خیس ها عیدی می گیریم و پسر عمو و پسر خاله و دای و پسر عمه هایمان را بیش تر می‌بینیم.
برخی ها در عید باستانی به سفر میروند که‌این عمل خیلی خوب میباشد اما می بایست مواظب باشیم در هنگام رانندگی تند نرویم و سرعت مطلوب داشته باشیم زیرا ممکن میباشد تصادف بشود و اتفاقی برای ما و سایر افراد بیفتد و تعطیلاتمان وخیم شود.
در روز سیزده به در به طبیعت می‌رویم و روز خیر را می‌گذرانیم٬ اینجانب مدام دوست دارم روز بعداز سیزده به در هم تعطیل باشد تا بتوانم برای رفتن به مکتب مهیا نحس.
ما نباید در‌این روز طبیعت را آلوده و کثیف کنیم و شاخه های درختان را بشکنیم و یا این که حریق بزنیم.
زمانی تعطیلات تمام می گردد٬ گشوده هم می بایست به مکتب برویم و درس بخوانیم تا بتوانیم در پایان سال نمره های خیر بگیریم و در آینده شغل قابل قبولی داشته باشیم.
 

انشا شماره 3

 

 ن ” مثل عید نوروز، اول روز فصل بهار”. در‌این روز، طبیعت، از خوابی طولانی بر می خیزد و عمل و توشه حیاتیِ خویشتن را از تازه ابتدا می کند. عید باستانی، روزی‌ست تازه، روز، روز به عبارتی روشنی‌ست. پس عید نوروز، یعنی تابش آفتابی جدید در معاش و سرزندگی تازه‌ به‌ نوی بشر و دنیا. عید باستانی، اولیه روز فصل بهار هم می‌باشد. درین روز، طبیعت، از خوابی طولانی برمیخیزد و عمل و توشه حیاتیِ خویشتن را از تازه ابتدا میکند و سال ابتدا میشود که یعنی این ایرانیان‌ اند که هر سال، بیداری طبیعت و آغاز نو‌ی معاش را پایکوبی میگیرند. جشنی که در آن، از دیرباز، روشنی و زیبایی و معاش را ستوده‌ و عید نوروز را جشن و پای کوبی‌ گرفته‌ اند.

در شروع‌ ی عید نوروز، منزل ‌تکانی میکنیم و هم ‌عصر، دل خویش را نیز از عناد‌ ها منزه‌ کرده و مهیا می‌شویم تا در فصلی جدید، بر شاخه‌ های زندگانی‌‌، عشق و علاقه و مهر و مهر انگیزی، جوانه بزنیم و به شکوفایی بنشینیم.

عید باستانی لبخند آفریدگار بر لبان طبیعت میباشد و بعد از آن که معبود به معاش لبخند میزند، گل لبخند بر لبان دنیا هم می‌شکفد.
عید نوروز، یادآور آن میباشد که ما همیشه می بایست جان و خرقه و جامعه‌ی خویش را منزه و بشاش و سرشار از انرژی نا پیدا کرانه‌ی الهی نگه‌ داریم.
عید نوروز، یادآور اهمیتِ دیدن و اعتنا کردن‌ میباشد.

عید نوروز، ابتدا فصلِ تفرج و تماشاست. دیده‌ها را بازکنیم و زیبایی‌ها را ببینیم. گوش‌ها را گشوده کنیم و آواز پرنده‌ها را بشنویم. دل‌ها را گشوده کنیم و دوست‌ بداریم. روز، تازه می شود. سال، تازه می گردد. طبیعت، جدید میشود. مبادا که ما کهنه بمانیم. مبادا که ما محروم بمانیم. نبی گرامی اسلام (ص) فرموده میباشد: ” در معاش شما، روزهایی است که نفس پروردگار بر شما می‌دمد. خویش را در معرض نفس‌های منزه قراردهید. مبادا از آن روبگردانید!”

این نفس‌های تمیز خداست که بر بشر و دانا می‌دمد. دارااست طبیعت از جدید مقدمه می شود. سال دارااست از جدید مقدمه می گردد. روز جدید داراست مقدمه میشود. عید نوروز دارااست از منش می رسد، لبالب از بشارت و تازگی و طراوت و تناوری…

 
انشا شماره 4

 

صبح می‌گردد وقت آن میباشد که خورشید دست از دامن طبیعت بردارد وبه گیسوی سحر آویزد. شب به‌تدریج دامن خویش را از کوچه ها توده می نماید. فصل‌زمستان خیلی وقت پیش از این صحرا رفت ولی انگار رد پایش بر افق ما‌نده میباشد که فعلا اسمان اینگونه زنگار گرفته میباشد…

وقت آن میباشد که به‌تدریج فصل بهار از شیوه رسد، درختان در خویش فرو رفته اند، وقت آن میباشد که رمز را بالا آورند و به فصل بهار یبگشسنبکسیبمک گویند و از تازگی آن سود گیرند.
وقت آن میباشد که پروانه ی چمن از پیله درآید و در نفس باد صبا سینه بگشاید، وقت آن میباشد که شعف در رگ های دشت سوسو زند… وقت آن میباشد که روزی از جدید ابتدا شود، امروز فصل بهار وارد صحرا می گردد و بر درختان شکوفه ی سپیدی و عصمت می‌کارد و از درختان برهنه دشت عروسی قشنگ می سازد.
لکه ی سرخ غروب از کناره ی افق تمیز می‌شود که خورشید از پشت کوه راز بالا میاورد وبه فصل بهار خوشگل خوش آمد میگوید…

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی