اسم نوشته مجله سرگرمی و تفریحی

عکس نوشته،عکس پروفایل،تعبیر خواب،طراحی اسم

صبحت بخیر نگار عشقم

صبحت بخیر نگار عشقم

عشقم نگار

هیچ صدایی

زیباتر از صدای تو

وقتی تازه از خواب بیدار شدی، نیست

صبحت قشنگ عشق من …

متن های عشقم نگار صبح بخیر

عشقم نگار

صبح می‌ بوسم تـو را شب توبه می‌گیرد مرا

صبح مشـتاقـم ولی شب حالِ استغفار نیست!

عشقم نگار

پرنده احساساتم در این صبحگاه

حنجره اش پر از صوت دلتنگی توست …

من به همراه نسیم اشتیاق دیدار تو را خواهم خواند …

صبحت بخیر زیبای من …

عشقم نگار

سلام …

صبح نفسش حق است

به هر بهانه بیدارت میکند

که روز تازه راشروع کنی

به نوری،عطر چای و صدای گنجشکی

هر چه هست زندگیست و زیبا

سلام صبحتان بخیر

عشقم نگار

سلام صبح شده، شیشه مه گرفته ی زندگیت را پاک نمی کنی؟

منظره قشنگی در انتظارته… امروز، اولین روز بقیه ی زندگی توست.
صبح بخیر تمام زندگی من !

 

عشقم نگار

 

 

صبح زمانیست که تو بیدار میشوی …
ساعت من به وقت چشمان تو تنظیم است !

عشقم نگار

میخواهم تمام شهر را باخبر کنم

که بدانند صبح بخیر هایت با من چه میکند

عجب آشوبی میشود دلم …

عشقم نگار

صبحی دیگر رسید و من در انتظار تو چشم میگشایم
و دلم لبریز است از دیدن خورشید جانم
تا جان ببخشد و ذوب کند یخهای کسالت و اندوه را تو با چشمانت زندگی
و شادی را برایم به ارمغان می اوری ساده می ایی
و پر شکوه و چه میدانی از غوغا و بلوایی که بپا میکنی دردرونم .
چشانم سخت تورا میجویند ای جاری زلال . ای تابیده بر دلت مهر.
و من باز هم از دستانت شکوفه مهربانی میچینم امروز .
صبح بخیر عزیزم

عشقم نگار

عطر یاس

آواز نسیم

رقص شاپرک ها

انوار عاشقانه ی آفتاب

گویند :

سلام

صبح زیبایتان بخیر

امروز و هر روزتان بکام

عشقم نگار

هیچ صدایی

زیباتر از صدای تو

وقتی تازه از خواب بیدار شدی، نیست

صبحت قشنگ عشق من …

 

عشقم نگار

 

 

صبح بخیر عشقم

باز صبح شد چشمانت

مرا به آشیانه بیکرانت دگرگون ساخت

از این پس چشمانه تورا نگار خواهم کرد…

عشقم نگار

صبح است چه بی تابانه می خواهمت

و برای گفتن دوست دارم

لحظه شماری میکنم

بیدارشو …

عشقم نگار

هر روز عاشقانه تر می نویسم…
تا تمام زنان این سرزمین “تب” کنند
در حسرت داشتن معشوقه ای شبیه “تو”
سلام زیبای من, صبحت به قشنگی اسمون پر ستاره
و لبخندت به زیبایی گلهای شکفته…
“دوستت دارم”

عشقم نگار

هرچیزی یک آخری دارد و آخر آرزوهایم باتوبودن است.

به وسعت آخرعشق،دوستت دارم

صبحت بخیر عزیزترین آدم دنیای من

عشقم نگار

کاش دنیا بفهمد که زمین ثابت است …

هر روز …

خورشید به عشق زیباترین دختر دنیا

زمین را دور می زند…

سلام زیباترین دختر دنیا …

صبحت بخیر

 

عشقم نگار

 

 

چقد زیباست چشمامو که باز میکنم اولین چیزی که میبینم صورت تو هست

هستیه من شبامو به عشقه دیدن تو صبح میکنم.

صبحت بخیر عشقم….

عشقم نگار

صبح است چه بی تابانه می خواهمت

و برای گفتن دوست دارم

لحظه شماری میکنم

بیدارشو …

عشقم نگار

دلم می خواهد
صبح ها
تو
بیدارم کنی
نه ساعت شماطه دار!…
سلام قربون اون چشمای نازت، صبحت بخیر

عشقم نگار

سلام دوستان صبح بخیر

آرامش یعنی درمیان صدها مشکل

خیالت هم نباشد

لبخند بزنی چون میدانی

خدایی داری که هوایت را دارد..

امروزتون پر از الطاف خداوندی

عشقم نگار

یک استکان بوسه داغ…
یه بشقاب بزرگ عشق بی پیرایه…
یه پیاله گل سرخ…
یه کف دست نان صداقت…
از شکر خودت هم کمی بریز تا شیرین شود…
این صبحانه”عشق”است باتو خوردن صفا دارد…

“صبح نازت بخیر عشقم”

عشقم نگار

 

 

صبح قشنگتون بخیر

صبحانه تون سرشار از عشق

قشنگترین چشمها بدرقه راهتون

زیباترین لبخندها بر لبانتون

بالاترین دستها نگهبانتون

عشقم نگار

صبح بخیر هستیم

صبح بخیر تمام دل بستگیم

صبح بخیر امید فردا

صبح بخیر تمام سهم من از دنیا

عشقم نگار

صـــــبح ،
اتفاق قشنگی است
بیخودی نیست !
که گنجشــکها
شلـــــوغش میکنند

صبح بخیر

عشقم نگار

هر روز عاشقانه تر می نویسم…

تا تمام زنان این سرزمین “تب” کنند

در حسرت داشتن معشوقه ای شبیه “تو”

سلام زیبای من,صبحت به قشنگی اسمون پر ستاره

و لبخندت به زیبایی گلهای شکفته…

“دوستت دارم”

عشقم نگار

هر طلوعی تولدی دوباره است

و هر تولدی شروعی دوباره!

صبحتون بخیر

لبتون خندون

دلتون بی غم

زندگیتون پر از عشق و امید

عشقم نگار

 

 

باید بر لب های تو بوسه زد…
که هنوز هَم…
در اوج آلودگی ها…
می توانَم پاک تَرین هَوا را از آن تنفس کنَم…
هَوای عاشقی…!!!
سلام عشقم صبحت بخیر

عشقم نگار

“خوشبخت ترین”

مخلوق خواهی بود…

اگر روزت را

آنچنان زندگی کنی،

که گویی نه فردایی

وجود دارد برای دلهره،

و نه گذشته ای برای حسرت…!!

صبح بخیر

عشقم نگار

هر صبح!
پلکهایت؛
فصل جدیدی از زندگی را ورق میزند،
سطر اول همیشه این است:
“خدا همیشه با ماست”

عشقم نگار

دلنشین ترین صدا برای من

صدای خواب الود توست

وقتی بهم صبح بخیر میگی …

صبحت بخیر تنها عشقم ….

عشقم نگار

چه بگویم سحرت خیر؟ تو خودت صبح جهانی
من شیدا چه بگویم؟که تو هم این و هم آنی
صبح بخیر  

 

عشقم نگار

 

 

صدای گام های تو
ضربان زندگی من است
با من راه بیا با تو تشنه ی زنده بودنم..
سلام صبح بخیر دلیل بودنم

عشقم نگار

دستهایم آنقدر بزرگ نیست

که چرخ دنیا را به کامتان بچرخانم

اما یکی هست

که بر همه چیز تواناست

از او تمنای لحظه های زیبا

براتون دارم …

صبح بخیر

 عشقم نگار

الان که چشمای قشنگت رو باز کردی

یادت باشه که دیشب

یکی به یادتو چشماشو بست …

عشقم نگار

روزی دیگر صبحى دیگر

و حکایتى دیگر با تو

توى نگار لبریز از حسم از عشقم

گلپونه های وحشی دشت خیالم همه تقدیم تو باد

عشقم نگار

صبح بخیر هستیم
صبح بخیر تمام دل بستگیم
صبح بخیرامید فردا
صبح بخیر تمام سهم من از دنیا

 

عشقم نگار

 

هر روز صبح که چشم می‌گشایی

یعنی قرار است که باشی …

یعنی هنوز باید نقشت را در این صحنه شگفت زندگی بازی کنی

یعنی هنوز فرصت داری تا زندگی کنی

و هر روزی جدید می‌تواند آغازی جدید باشد …

نگاهی نو

حضوری نو

تجربه‌ای نو

برای تو …

امروزت را زندگی کن …

سلام صبح زیباتون سرشار از عشق و عطر خدایی

 

پروردگارم …

شکوفایی روزت را سپاس میگویم که تاریکی شب را پایان می بخشد

و تاریکی شب را نظاره گرم که هیاهوی روز را سرانجام است

در این میان این “من” هستم که بالا میروم

پایین می آیم

خوشحال و غمگین می شوم

تهی و سرشار می شوم و باز

همان میشوم که بودم

پروردگارم بندگی ام را بپذیر

با یه بغل هوای تازه

سلام،صبح زیباتون بخیر

عشقم نگار

صبحا که تو می خوابی

من همیشه بیدارم
تو خواب بد می بینی

من دنبال یه کارم
تو تنبلی و بدحال

من خوشحالم و سرحال
پاشو دیگه تنبل

پیشاپیش صبحت بخیر

عشقم نگار

زیباترین اتفاق صبح اون موقع ست که چشم باز کنی

و بین تاریکی و روشنایی حضور یارت رو حس کنی …

اهسته دستش رو لمس کنی, نفس بکشی

و با خودت بگی بیشتر از همه ی دنیا عاشقتم

صبح زیبایت بخیر…!

عشقم نگار

هرچیزی یک آخری دارد و آخر آرزوهایم باتوبودن است.
به وسعت آخرعشق،دوستت دارم
صبحت بخیر عزیزترین آدم دنیای من

 

عشقم نگار

 

 

ساعت امروز را به وقت عاشقی کوک کن

این صبح لبخندهایت را روی مدار خوشبختی تنظیم کن …

نفسهایت را با بوی مهربانی آغشته؛ کن …

و صبح را زیبا آغاز کن …

صبح قشنگتون بخیر

عشقم نگار

سلامی از صمیم قلب به تو ای نگار نازنینم…

چشمانت را  صبح باز کن تا صبح من نیز آغاز شود

صبح بخیر نفسم

عشقم نگار

صبح زمانیست که تو بیدار میشوی …
ساعت من به وقت چشمان تو تنظیم است !
صبحت بخیر

عشقم نگار

سلام به قاصدک های خبر رسان که محکوم به خبرند

و سلام به شقایقهایی که محکوم به عشقند

و سلام به تو که محکوم به دوست داشتنی

عشقم نگار

خدا هر روز صبح

زنگ بیدار باش را می‌زند !

خورشید می‌تابد و

شهر، خمیازه می‌کشد

گل‌ها رو به سوی تو می‌کنند و

شاداب می‌شوند

سلام

گل همیشه بهارم !

صبحت بخیر

 

عشقم نگار

 

 

صبح ها…
یکی از خاطراتت
که بیشتر از همه دوستش دارم
برایم شعر جدید دم می کند!
می نوشم
” دوستت می دارم ”
و زندگی شروع می شود . . !

 عشقم نگار

سلام من به بهترین

عزیز ترین،قشنگ ترین

بذار بگم تنهاترین

فرشته ی روی زمین…

سلام گلم…

صبحت بخیر

عشقم نگار

سلام من به هر چه وبه هر کــــسی که

با نگار تمام جسم و جان او پر از نماز می شود

 

این همه فاصله

اما من صبح بخیر هایت را می خواهم

تو مکرر تکرار کن

صبح یعنی عشق

و عشق یعنی سلامتی تو

و سلامت تو یعنی قشنگی این دنیا…

و من امروز دنیایی قشنگ آرزو دارم…

سلام گلم.صبحت بخیر و شادی

عشقم نگار

ﭼـﺸـﻤـﻬـﺎ ﺭﺍ بستم …
و باز،باز کردم
این صبح ﺟـﻮﺭ ﺩﯾـﮕـﺮ ﺩﯾـﺪﻡ …
ﺑـﺎﺯ ﻫـﻢ ﻓـﺮﻗـﯽ ﻧـﺪﺍﺷـﺖ …
ﺗـــــﻮ ﻫـﻤـﺎﻥ عزیز،عزیزی
سلام عزیزم.صبحت بخیر

 

عشقم نگار

 

 

خداوندا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییرده

شهامتی که تغییر دهم آنچه را که میتوانم

و دانشی که تفاوت این دو را بدانم

صبحتان لبریز از آرامش

عشقم نگار

هر صبح طلوع دوباره خوشبختی

و امید دیگری است

بگشای دلت را به مهربانی

و عشق رادر قلبت مهمان کن

بی شک شکوفه های خوشبختی

درزندگیت گل خواهدکرد!!

سلام صبحتون بخیر

 

عشقم نگار

 

 

روزی که خورشیدش چشمان توست

طلوعش زیباترین اتفاق دنیاست

سلام عزیزم.صبحت بخیر

عشقم نگار

فرقی نمیکند خورشید در وسط آسمان باشد یا پشت ابر …

خورشید که ملاک صبح بودن نیست

همینکه تو چشمهایت را باز کنی از هر صبحی صبح تر است

خورشید نازم صبت بخیر

عشقم نگار

امیدوارم روزت رو با یه دنیا امید، یه بغل آرزو
و یه عالمه انرژی مثبت شروع کنی…
صبح نازت بخیر عشقم

 

عشقم نگار

 

 

هر روز عاشقانه تر می نویسم …

تا تمام زنان این سرزمین تب کنند

در حسرت داشتن معشوقه ای شبیه تو

سلام زیبای من, صبحت به قشنگی اسمون پر ستاره

و لبخندت به زیبایی گلهای شکفته…

دوستت دارم

عشقم نگار

چرا من هر صبح خودم را در آینه تو سبز میبینم

و تو خودت را در آینه من آبی

بیا برویم باورمان را قدم بزنیم

تا شانه های خیابان خیال کنند

جنگل و دریا بهم رسیده اند . . .

 

عشقم نگار

 

 

مهربان که باشی

صبح هم زیباست

خورشید هم زیباست

آسمان رنگ دیگری دارد

روزت رویایی است

اگرتوبخواهی ‎برای مهربانی

همیشه بهانه پیدامی‌شود

صبح بخیر

عشقم نگار

صبح یعنى صراحت ابراز عشق

به آنهایی که دوستشان داریم

امروز همه را دوست بدار

ببخش

ایمان داشته باش

ترسها را بیرون بریز

خدا را صدا بزن

سلام صبح بخیر

عشقم نگار

یه سلام قشنگ به کسی که یه دونه است…

ویه صبح بخیر داغ به کسی که گرمای وجودم از اونه….

دوباره صبح شد

یک شروع تازه

زمانی برای با هم بودن

مهرورزی را دوره کردن

از زندگی لذت بردن

گل خنده به یکدیگر هدیه دادن

سلام روزتون زیبا

 

عشقم نگار

 

 

از صدای پای صبح میفهمیم

اتفاق تازه‌ای در راه است

خدا کند این صبح زیبا

همه غرق

در نگار اجابت شویم

فقط خدا باشد و ما

یک چتر آرامش

سلام صبحتون بخیر

عشقم نگار

صبح است

صبح خیلی زود

و بیدار شده ام

تا دوست داشتنت را

زودتر از روزهای قبل

شروع کنم …

عشقم نگار

سلام به قاصدک های خبر رسان که محکوم به خبرند

و سلام به شقایقهایی که محکوم به عشقند

و سلام به تو که محکوم به دوست داشتنی

عشقم نگار

صبح ها…
یکی از خاطراتت
که بیشتر از همه دوستش دارم
برایم شعر جدید دم می کند!
می نوشم
” دوستت می دارم ”
و زندگی شروع می شود . . !

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی