پانیذنوع: دخترانهریشه اسم: فارسیمعنی: (تلفظ: pāniz) (= پانید ) قند مکرر قند برگ قند و شکر و قلم و غیره. نوعی از حلوا که از شکر و روغن بادام تلخ و خمیر ساخته شده است - شکر ، فانیذلغت نامه دهخداپانیذ. (یک) پانید. شکرقلم. به نحوی ازحلوا. و فانیذ قوانین آن است. (برهان ). اشاره به بانیذشود. فانیذ : و [ اندر سلابور هند ] قند و انگبین و پانیذ و جوز... سخت بسیار. (در مورد اخبار ). و از این ناحیت [ سند ], پوست, چرم و ابانکها سرخ و معایب و تاریخ و پانیذ یک هفته خوب. (در مورد اخبار ). کلید., کوشک و شکر و غیره. به ( ؟ ) سد ( ؟ ) درک اسکف این همه شهرهائیند از حدود مکران و اکثر پانیذها که اندر جهان سود از این حل و فصل ایستاده است. (در مورد اخبار ).من هیئت مدیره حاتم یکی نیکمردطلب ده درم سنگ, فانیذ گفت.
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است