اسم نوشته مجله سرگرمی و تفریحی

عکس نوشته،عکس پروفایل،تعبیر خواب،طراحی اسم

نگار جان عاشقتم عزیزم

نگار جان عاشقتم عزیزم

نگار جان

 

نازنینم، عاشقانه دوستت دارم و می خواهم بدانی
‏خواستن “تو” تنها خواستنیه که تو دلم ثابت مونده و میمونه

متن های عاشقانه دوستت دارم نگار جان

 

نگار جان

همسر عزیزم؛ دوستت دارم و تا ابد می خواهم در کنارم باشی

 

نگار جان

 

غیر ممکنه که بتونی عشق منو اندازه بگیری، توضیح بدی، بشمری یا به تصویر بکشی
فقط می تونی حسش کنی
دوستت دارم.

 

نگار جان

 

دو کلام حرف حساب باهات دارم نفسم :
دوست دارم

 

نگار جان

 

دوستت داشتم
دوستت دارم
و دوستت خواهم داشت
از آن دوستت دارم ها
که کسی نمی داند
که کسی نمی تواند
که کسی بلد نیست!

 

نگار جان

 

آدم دلش غش می کند
واسه دوستت دارم شنیدن های بی هوا

 

نگار جان

 

‏مامانت میدونه چشمای دخترش دنیای منه؟
دوست دارم زندگیم

 

نگار جان

 

«دوستت دارم» را
من دلاویزترین شعر جهان یافته ام
این گل سرخ من است
تو هم ای خوب من! این نکته به تکرار بگو
این دلاویزترین شعر جهان را همه وقت
نه به یک‌بار و به ده بار، که صد بار بگو
«دوستم داری» را از من بسیار بپرس
«دوستت دارم» را با من بسیار بگو

فریدون مشیری

 

نگار جان

 

نازنینم، عاشقانه دوستت دارم و می خواهم بدانی
‏خواستن “تو” تنها خواستنیه که تو دلم ثابت مونده و میمونه

 

نگار جان

 

 

نه آبم که رد شوم، نه سنگم که سفت !
من از جنس دلم، آدمم، دوستت دارم !

 

نگار جان

 

 

ترجیح می دهم که در قلب تو باشم تا در ذهنت
چرا که ذهن ممکن است فراموش کند ولی قلب هرگز
دوستت دارم

 

نگار جان

 

دم چشم هایت گرم
با آن دوستت دارم های عاشقانه اش
از زیر زبانت که نمی توان حرفی کشید !

 

نگار جان

 

ای کاش قطره اشکی بودم که بر گونه هایت می زیستم
تا بدانی چقدر دوستت دارم

 

نگار جان

 

دوست داشتنت
اندازه ندارد
حجم نمی خواهد
وقتی تمام کشور وجودم
سرزمین حکم رانی توست . . .

 

نگار جان

 

من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شب ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!
من ای حس مبهم تو را دوست دارم
سلامی صمیمی تر از غم ندیدم
به اندازه‌ی غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم
جهان یک دهان شد هم‌آواز با ما:
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم

قیصر امین پور

 

نگار جان

 

طُ تنها پسری هَستیـ که میشه با بودنِش لبخَند زد!
دوستت دارم عشقم

 

نگار جان

 

دوس داشتَن جمله ضعیفیه واسِه اون احساسی که من بِت دارم!

 

نگار جان

 

چقد دوس داشتنى میشی وَقتى مالِ مَنى!

 

نگار جان

 

نمی دانم چه حسی هست این عاشقی
وقتی می نشینم، وقتی راه می روم، وقتی می خوابم
دوستت دارم
وقتی صدایی می آید
دوستت دارم
وقتی سکوت است
دوستت دارم
چه می کنی با من که چنین راحت همیشگی شده ای

 

نگار جان

 

مرد کہ تو باشـے
زטּ بودטּ خوب است …!
دوستت دارم شوهر عزیزم

 

نگار جان

 

تو من را بهتر می شناسی
وقتی لبخند می زنم
یعنی دریاچه ای آرام در صبح ام
یعنی
آنقدر دوستت دارم
که هیچ سنگریزه ای
خوشبختی ام را به هم نمی زند !

 

نگار جان

 

از طلوع عشق تا غروب سرنوشت
دوستت دارم

 

نگار جان

 

دوست داشتنت
تنها کار عاقلانه ای است که
از دلم بر می آید

 

نگار جان

 

دوستت دارم به اندازه ی
پلک هایی که در زمان خیال پردازی هایم زدم
و چه بسیار خیالاتی که در ذهن پروراندم

 

نگار جان

 

گل سرخ زیبای زندگی من
دوست دارم

 

نگار جان

 

تمام دوستت دارم ها را قطار کرده ام تا مرا به تو برساند …

 

نگار جان

 

ببخشید که دوستت دارم
ببخشید که ناگهان پیدایم شد
ببخشید که حس خوبی به تو دارم
ببخشید که بد بودم، کم بودم، یا دیر رسیدم
که انتظار زیادی از تو دارم
ببخشید که حتی
هر چند لحظه‌ای کوتاه
نتوانستم بگویم دوستت دارم
ببخش و در یک قدمی دوست داشتن این پا و آن پا نکن
دیگر نمی‌خواهم فعل‌هایم ماضی شوند
نمی‌خواهم «دوستت دارم»، «دوستت داشتم» شود
در هر حال اما
ببخشید که من دوستت دارم

بهنود فرازمند

 

نگار جان

 

دوست دارم تنگ در آغوشت بگیرمت
دوست دارم هر روز و هر لحظه با تو باشم
چون دلتنگ ات می شوم و دوستت دارم

 

نگار جان

 

سلام علاقه‌ی خوبم
علاقه جان من
می‌دانی!
دوستت دارم
به هزار هزار و هزاران هزار دلیل
دوستت دارم چون دوست داشتنَ‌ت حال می‌دهد
خوب است، کیف می‌دهد
چون موهایَ‌ت ناز بر شانه ات می‌افتد
می رقصد! در باد وِل می‌شود وُ می‌رقصم!
چون خنده‌هایِ تو جان است
تو می‌خندی،
من تازه می‌شوم، روز نو می‌شود وُ
جهان تازه آغاز می‌شود
دوستت دارم، چون دوست داشتنَ‌ت مرا بزرگ می‌کند
بزرگ می‌شوم بزرگ دیده می‌شوم
دردهام خوب می‌‌شود وُ دلتنگی‌هام
انتظار،
انتظارِ این‌که دوباره بیایی
دوباره بگویی سلام
دوباره دوستت دارم مُدام
سلام،
می آیی برویم بهار بیاوریم،
آخر امسال دیر کرده است
می‌ترسم!
با این زمستانِ بی برف وُ هوایِ دم کرده‌‌یِ محبوس
می‌ترسم راه را خطا روَد وُ
به خانه‌یِ ما نیاید
چه قدر تو مهربانی!
چه‌ خوب است که این‌همه دوستت دارم

افشین صالحی

 

نگار جان

 

می پرسی : چقدر دوستم داری؟
می خندم : جهان را متر کرده ای؟

 

نگار جان

 

در صفحه ی شطرنج زندگیم
تمام مهره هایم مات مهربانیت شد
و من با اسب سفید قلبم به سوی تو تاختم
تا بگویم شاه دلم دوستت دارم

 

نگار جان

 

صبح ها که از خواب بیدار می شوم به تو فکر می کنم
و شب ها با یاد تو به خواب می روم
تو همیشه و همه جا با من هستی

 

نگار جان

 

اومدن تو معجزه ای بود برای خوب شدن حالمـ ^^

 

نگار جان

 

انرژیِ مثبت فقط ضربانِ قَلبت ♥️

 

نگار جان

 

تُ نباشی …
نفسَم بند و دِلم تنگ و جهانَم سردَست
تا ابد دوست دارم عشقم

 

نگار جان

 

عاشقانه هایم تمامی ندارد وقتی تو دنیای منی

 

نگار جان

 

من هر نفَسم بر نفسِ نازِ ×طُ× بَند است

 

نگار جان

 

{ تنها لوکیشنی که دوس ندارم کسی جز خودم توش باشه چهار وجب بغلته *.* }

 

نگار جان

 

آرام جانم
عِشقت مُدام تو قلبَم میشِه جُستجُو.! ^•^

 

نگار جان

 

می خوام در آغوشت بگیرم تا تپش همزمان قلبمون رو حس کنم همسر دوست داشتنی من

 

نگار جان

 

زمانی که به تو می گم دوستت دارم از روی عادت نیست
این جمله رو می گم که یاد آوری کنم بهترین اتفاقی هستی که تا بحال برای من افتادی

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی