- شنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۵۲ ب.ظ
دیوان شمس تبریزی یا این که دیوان کبیر، دیوان مولانا جلالالدین محمد بلخی مشتمل بر غزلها، رباعیها و ترجیعهای اوست. دیوان شمس تبریزی در عُرف قوم مولانا و سلسلهٔ مولویه در روزگاران بعد از مولانا با تیتر دیوان کبیر شناخته میشده است. بیان کننده آنچه در تداول مولویان جریان داشتهمیباشد به عبارتی دیوان یا این که غزلیات بودهمیباشد و ابعاد تیتر دیوان کبیر را بر آن اطلاق کردهاند. همینطور تیتر دیوان شمس تبریزی یا این که کلیات شمس تبریزی نیز از تیترهایی میباشد که در زمانهای آنگاه بدان داده شده است، به اعتبار این که بخش اعظم این غزلها را مولانا خطاب به شمسالدین تبریزی سرودهمیباشد.
ورژنهای مختصر و بدون نقص این دیوان از قدیم نزد اهل سلیقه و اصحاب خانقاه اشاعه داشته که به تناسب مجالس سماع معمولاً به ترتیب بحور وزنی اشعار بوده و بعداز ترویج چاپ هم با تیتر دیوان شمس تبریزی یا این که کلیات شمس تبریزی بارها و بارها در کشورایران و هند به چاپ رسیدهمیباشد. آخری، جامعترین و صحیحترین چاپ آن با فایدهگیری از ۱۲ ورژن سابق و مهم بهترتیب حروف قوافی [صحبت انتها بیت]، توأم با ترتیب بحور هر صحبت، در قریه مجلد به دست بدیعالزمان فروزانفر اولی توشه در مسافتٔ سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۵ بوسیله انتشارات دانشکده تهران منتشر شد. هفت جلد در آغاز از آبادی جلد دیوان شمس تبریزی در چاپ اصلاحگردیدهٔ فروزانفر مشتمل بر غزلیات، ترجیعات و ترکیبات و انتهای جلد هفتم فرهنگ و تمدن نوادر عبارات دیوان و جلد هشتم مشتمل بر رباعیات و دو جلد پایان دربرگیرنده فهرستهای متعدد دیوان کبیر میباشد که روی هم رفته دربرگیرنده ۳۶۳۶۰ بیت، و دارنده ۳۲۳۰ غزل و ۱۹۹۴ رباعی و ۴۴ ترجیع میباشد.
در دیوان شمس تبریزی بعضا غزلها فاقد تخلص میباشد و برخی خمُش، ناپختهُش و خاموش و خمشکن در انتها غزل دارااست که تخلص مولوی میباشد. نزدیک به صد غزل یا این که کمتر با تخلص به اسم حسامالدین چلبی و نیز صلاحالدین زرکوب دارااست، و سایرٔ غزلها به اسم شمس و شمس تبریز و شمسالحق تبریز میباشد.
مولانا در زمان علم آموزی و علماندوزی علاوه بر لهجه پارسی و ترکی ، گویش عربی را هم یادگرفت.و ابیاتی را هم به گویش ترکی و عربی میسراید . ولی عمده ابیات او به لهجه فارسی میباشد . شاید ادله آن این باشد که در آن عصر لهجه اداری و نوشتاری گویش فارسی بوده میباشد برای همین شاهد این هستیم که اشعار او به گویش فارسی سروده شدهاست. جمع ای با استناد به ابیاتی او را رخنه میدانند :
(رها کن سخن هندو را ببین ترکان مفهوم را
اینجانب ان ترکم که هندو را نمیدانم نمیدانم)
و استدلال آنها این میباشد که لهجه اداری و نوشتاری هندوستان در عصر ای پارسی بوده میباشد پس خواسته از هندو به عبارتی عجم ها و ایرانیان هستن ولی در بیتی میگوید :
پارسی گوییم هین ! تازی بهلِ
هندوی آن شکاف باش ای اب و گل
پس با این اکانت از کلمه پارسی و هندو غیر وابسته مصرف شده میباشد پس خواسته از هندو نمیتواند پارسی باشد از طرفی لهجه پارسی حدود هشت قرن پیش وارد هندوستان شد پس در بعدازظهر مولوی هند را راس گویش پارسی پی بردن منطقی وجود ندارد. و از طرفی با دقت به اینکه این بیت در دیوان شمس میباشد میتوان اخذ این بیت در وصف شمس تبریزی میباشد که منظور از هندو خویشِ مولوی(هندو ها بخاطر سیاهی روی به غلام تشبیه گردیده) و شکاف خواسته فرد شمس تبریزی می باشد و و بخاطر سفیدی ظواهر ، به سفیدی درون بشر اشاره دارااست .