- يكشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۴۹ ق.ظ
انشا درباره آسمان شب با مقدمه و نتیجه کلاس هفتم
۱. انشا درباره آسمان شب به شیوه عینی و توصیفی
شب به خیال و خاطر ظلمت آن را اسرار آمیز جلوه میدهد اما با وجود سیاهی و ظلمات زیباییهای خاص خویش را داراست. یک کدام از زیباییهای شب، افق شب میباشد.
افق شب خلاف روز که آبی رنگ میباشد، تیره و تار میباشد، زیرا ادله رنگ آبی رنگ اسمان در روز بازتاباندن فروغ و روشنایی خورشید به وسیله جو زمین میباشد. ولی در شب نور و روشنایی خورشید به عرش نمی رسد تا افق به رنگ آبیرنگ به دیده زمینیان به حیث رسد و حدودا به عبارتی رنگ حقیقی وواقعی خودش را می بینیم.
ماه مهم ترین جزء در اسمان شب میباشد. ماه فقط قمر سیاره زمین میباشد که با بازتاباندن فروغ و روشنایی خورشید شبهای زمین را پرنور میسازد. دریانوردان و مسافران در قدیم از مقام ماه در اسمان برای جهتیابی استعمال میکردند. همینطور چرخش منظم ماه در ساخت و ساز روزنگار قمری نقش مهم داشته میباشد. زیرا ماه گهگاه قرص بی نقص میباشد، گهگاه هلالی میباشد و گهگاه هم به هیچ عنوانً در اسمان پیدا وجود ندارد.
ستارگان دومی جزء اصلی اسمان شب می باشند. ستارگان گونه های و اندازههای متعدد داراهستند و علاوه بر مختصات خودشان، مسافت آنها با زمین انتخاب کننده پهناور و کوچکی آنان در دیده ما و ترازو نوری میباشد که از آنها به دیده ما می رسد. این مختصات سبب ساز صورتگیری دانش نجوم و هیئت شدهاست. نجوم یا این که اخترشناسی از روزگاران نخستین وجود داشته و در اتفاقات و اتفاق ها گوناگون (علمی یا این که خرافی) از آن استعمال میشدهاست. با پیشرفت دستگاههای ستارهشناسی این دانش پیشرفت متعددی نموده است و همچنان در معاش آدم کاربرد دارااست.
جزء دیگر عرش شب که اما برخی مواقع چشم میگردد شهاب میباشد. اجسامی سنگین متشکل از فلزات و سنگ در محیط وجود دارا هستند که به آنان شهابواره می گویند. شهابوارهها چنانچه از جو زمین عبور نمایند و وارد اتمسفر شوند، شهابسنگ اسم می گیرند که وزن و اندازههای مختلفی دارا هستند. تنی چند از آنان بسیار ریز و گرد و غبار به زمین میرسند ولی بعضی شهابهای پهناور هم به زمین میرسند. بعضا از آن ها منجر ساخت و ساز حفره در سطح زمین میشوند.
جزئی از افق شب که همچون پردهای در جلوی دیده میباشد، ابرها میباشند. شبهای ابری دیدن اجزای واقعی افق شب یعنی ماه و ستارگان نقص میباشد و موقع قابل قبولی برای عمل رصدگران و منجمها وجود ندارد. ولی ماه از پشت ابرهای رقیق هم خویش را نشان می دهد.
آشنایی عرش شب و مطالعه دربارهی آن دانش مارا زیاد و با توان آفریدگار و آفرینش وی آشنایمان مینماید.
۲. انشا در مورد آسمان شب به سبک تخیلی و ادبی
اسمان شب محل پرواز خیالات شاعرانه میباشد. میقدرت به افق نگاه کرد و زیباییهای فراوانی را مشاهده نمود. شاید درحالتی که خوب نگاه کنیم، چیزهایی را ببینیم که سایر افراد نمیبینند. به عنوان مثالً یک مجلس عروسی!
از صبح که خورشید طلوع مینماید تا شب از این سو تا آن سوی اسمان را تحت پا می گذارد، انگار دنبال کسی یا این که چیزی میگردد. شب که می شود، خورشید صورت در نقاب می کشد، آنگاه ماه و ستارگان روی دلاویز خود را آشکار می سازند.
با وارد شدن ماه بیان کننده در اسمان جشن و پایکوبی عروسی برپا میگردد. یک عروسی باشکوه که عروس آن و مهمانها یکیاز یک کدام از خویش را به اسمان می رسانند. عروس این طرف و آن طرف دامن میکشد و با لبخند خویش به مهمانها خوشامد میگوید.
سالن عروسی «افق شب» اسم دارااست و ماه از ابتدای شب تا انتها دربین آن می درخشد و این سالن را روشنی و جلا میبخشد.
ستارگان ریز و درشت زیرا زیبارویانی می باشند که گرداگرد این عروس به شعف و جشن می پردازند. گهگاه نیز شهابسنگی هوس رقصیدن مینماید و تند و سریع از این طرف سالن به آن طرف تکان مینماید و رقص خوشگل و اختصاصی از خویش به اکران میگذارد. رقصی آنچنان قشنگ که زمینیان برای دیدن آن صف میکشند.
صحنه عروسی مخملی تر و تمیز میباشد. مخملی که با دستانی هنرمند پولک دوزی گردیده؛ آن چنان لطیف که هر زمینی دوست دارااست بر آن دست بکشد؛ آن چنان قابل انعطاف که پاهای دقیق و زیبای عروس را رنجور نسازد.
البته عروس قشنگ از چیزی دلخور میباشد و آن این میباشد که خانم ماه چشم به راه آقای داماد یعنی خورشید میباشد. خیر اینکه خورشید اورا فراموش نموده باشد، خورشید هم دنبال عروس می شود ولی تا میاید خویش را برساند، ماه به جستجوی وی رفته میباشد. و سالهاست این چرخه تکرار میگردد.
گهگاه می بایست با نگاهی دیگرگون به اسمان شب بنگریم و از این زیبایی بینظیر استعمال نماییم، دیدن یک عروسی بینظیر که در آن عروس دلنگران دیدار داماد میباشد، حقیقتاً تماشایی میباشد.
۳. انشا درباره آسمان شب با ریز موضوع ستارهها
آنچه اسمان شب را خوشگل مینماید، ستارهها میباشند. ستارهها نقش بسیار متعددی در معاش بشر و در ادبیات فارسی داشتهاند.
ستارگان اسامی و گونه های متفاوت داراهستند. یکی ستارگان دارای شهرت «ستاره سهیل» میباشد که در ادبیات و تمدن عامه حضور پر رنگ دارااست. «سهیل» مهمترین ستاره براق عرش شب میباشد. گرچه سهیل بعد از شباهنگ دومین ستاره پرنور اسمان شب میباشد ولی معروفیت آن از شباهنگ بیشتر میباشد چراکه در مدارهای شمالی قابل روءیت وجود ندارد. سنایی غزنوی در مصراع «در دیار تو نتابد عرش هیچ زمان سهیل» بهاین نکته اشاره مینماید.
برای دیدن سهیل می بایست به بخش ها با پهناهای جغرافیایی تحتخیس مهاجرت کرد. به همین ادله در لهجه فارسی عبارت «ستاره سهیل» به طور ضرب المثل برای شخص معدود پیدا درآمده میباشد.
نور سهیل را آبادی هزار برابر خورشید تقریب زدهاند و این نور و روشنایی سبب ساز نمادین شدن این ستاره در اشعار شاعران شدهاست، فردوسی از این ستاره در استعاره رخساره خوشگل نتیجه کرده میباشد:
ز رمز تا به پایش گُل میباشد و سمن
به سرو سهی بر سهیل یمن
یکیاز دیگر از ستارگان دارای اسم و رسم اما در نزد قدما «عیوق» میباشد. عیوق علاوه بر آنکه جزو ستارگان براق میباشد، اما خیر به درخشندگی سهیل، ویژگی مشخصه آن طول بالا در افق شب میباشد و در ادبیات کنایه از غربت فاصله میباشد. سعدی در شعری میگوید:
زیرا شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم
سعدی وصال مهر و محبت به دل و جانش را سبب ساز گرانقدر شدن خود میداند.
منجمان صور فلکی و خوشههای متعدد را در افق تشخیص داده و این ستارگان را با اعتنا به صورت ظاهری آن ها نامگذاری کردهاند؛ «خوشه پروین» از این پاراگراف میباشد. خوشه پروین از ۲۰۰ ستاره تشکیلشده که پیرایش خاصی به خویش گرفتهاند؛ ولی از بین ستارگان خوشه پروین هفت ستاره از سایر پرنورتر و برهان شناسایی این خوشه میباشند. خوشه پروین در ادبیات از ارزشمندی حکایت داراست. حفظ کننده در بیتی میگوید:
افق گو مفروش این عظمت کاندر عشق و علاقه
خرمن مه به جویبار خوشه پروین به دو جو
خواسته نگهدارنده بالا بردن قیمت و جایگاه علاقه در قبال خوشهای از ستارگان میباشد که مظهر عظمت عرش شب شناخته می گردند.
دستگاههای نجومی همچون «اسطرلاب» از موضوعات مربوط به اسمان شب می باشند. اسطرلاب برگه دایره فلزی میباشد که برای مطالعات و محاسبات نجومی مثل یافت کردن طول و زاویه آفتاب، محل ستارگان و سیارات و... در کل دوران شبانه روز و فصلهای گوناگون سال به کار گیری می شود. مولانا در یکیاز شعرهای خویش بدین وسیله اشاره مینماید:
انگیزه شیدا ز انگیزهها جداست
عشق و علاقه اسطرلاب اسرار خداست
یعنی عشق و علاقه صرفا وسیلهای میباشد که بوسیله آن میاقتدار به اسرار آفریدگار پی موفقیت. مولانا درین تشبیه، مقام علاقه را در دانستن به اسرار آفریدگار، همچون مقام اسطرلاب برای دانستن به اسرار عرشها و دانش ستارهشناسی می داند.
ستارههای بیشماری در افق شب وجود داراهستند که آشنا شدن با آن ها به ما یاری مینماید به فهم بهتری از شعر و ادبیات سابق دست پیداکنیم.
انشا در خصوص اسمان شب با پیشگفتار، بدنه و فیض گیری
پیشگفتار: شب، این نعمت بزرگی که هیچکس قدرش را نمیداند. زمانی خاموشی فرا می رسد ادب باطن به نقطع ی عطف رسیده و میاقتدار به عظمت بزرگی عرش پی موفقیت. آسمانی که در روز تحت سلطه آفتاب براق میباشد و حرفی برای اعلام کردن ندارد.
بدنه: فصل تابستان بود و طبق روال هر شب رختخوابم را در حیات پهن کردم. سرم روی بالش و چشمانم به اسمان بود. عرش صافی که گویی به هزاران چراغ چراغانی گردیده بود. آن شب نو به عظمت معبود پی بردم. خدایی که هر لحظه در کنار ماست و ما از وجود آن بیخبریم. کافی دقیقهای مارا به خودمان واگذارد. تعجب آور براق و بی سابقه بودند. با دستم هر ستارهای رو به ستاره دیگر وصل میکردم و تصویری جالب برای خودم رسم می کردم. درباره ی مسیریابی از روش ستارگان مطالبی را خوانده بودم، البته تا به حالا اینگونه غرق در اسمان شب نشده بوده بود. انگار نو امشب دری از درهای عالم به رویم گشوده گردیده بود. تصمیم گرفتم از فردا مطالعه بیشتری راجع به عرش شب و ستارگان داشته باشم. این کلیه شگفتی برایم وصف ناپذیر بود. دلم میخواست همین حال حاضر بال و پر در میآوردم و تا بی غایت پرواز میکردم. روی هر ستاره مینشستم و به دیگری چشمک میزدم. مادرم مدام این آیه را برایم می خواند، البته تا به هم اکنون به معنا آن اعتنا نکرده بودم. فتبارک الله احسن الخالقین
نتیجه گیری: به هر مکان هستی که نگاه کنی میتوانی به وجود سازنده هستی پی ببری. خالقی که بی انگیزه مارا خوی نکرده میباشد.
ان