هم خانواده تجربه :مجرّب- تجربیات ، تجربی
معانی:خبرت-آزمایش-آزمودگی-آزمون-محک-
هم خانواده فاصله فصول-فواصل است
هم خانواده اوضاع : مواضع-وضع