منوی اصلی
درباه وب
آخرین مطلب
تبلیغات متنی
دانلود رمان یاسمین بدون سانسور pdf
کاوه چرا اینقدر طولش دادی پسر؟
_ترم تموم شد دیگه حالا کو تا دوباره بچه ها رو ببینم . داشتم ازشون
خداحافظی می کردم . تو چی؟ ! چرا سرت رو انداختی پایین و رفتی؟ یه خداحافظی
ای، چیزی!
کاوه_ هیچ ی نگو ! من مخصوصًاً رفتم یه گوشه قایم شدم ! به هر کدوم از این دخترا
قول دادم که مامانم رو بفرستم خواستگاری شون ! الان همه شون می خوان بهم
آدرس خونه شون رو بدن!
تو همین موقع یه ماشین شیک و مدل بالا پیچید جلوی ما و با سرعت رد شد»
بطوری که آب و گل تو خیابون پاشید به شلوار ما. کاوه شروع کرد به داد و فریاد
.«کردن و مثل زن ها ناله و نفرین می کرد
_اوهوووی... همشیره! حواست کجاست؟! الهی گیربکس ماشینت پاره پاره بشه!
پسر نزدیک بود بزنه بهت ها ! نگاه کن ! تا زیر شلوارم خیس آب شد ! الهی
سیبک ماشینت بگنده ! نگاه ک ن! حالا هر کی رد می شه می گه این پسره تو شلوارش
بی تربیتی کرده!
_می شناسیش؟
کاوه_ همه می شناسنش ! سال اولی یه . خوشگل و پولدار ! به هیچکسم محل نمی
ذاره! بجان تو بهزاد این مخصوصًاً پیچید طرف ما! الهی شیشه ماشینت جر بخوره!
_نه بابا! انگار فرمون از دستش در رفت.
کاوه گاهی با صدای بلند یه نفرین به اون ماشین می کرد ویه جمله آروم به»
.«من می گفت
بشکنه ! مرده شور اون چشمای هیز » جرینگ « کاوه_ الهی لاستیک ماشینت
ماشینت رو بشوره که زیر چشمی ما رو نگاه نکنه!
!این چرت و پرتا چیه می گی؟_
کاوه_ مرده شو ر اون رنگ ماشینت رو ببره که از همین رنگ دو تا زیر شلواری؛ تو
خونه دارم!
.«خنده ام گرفته بود. اینا رو می گفت و بطرف ماشین دست تکون می داد»
_پسر چرا اینطوری می کنی؟
کاوه_ شاید تو آینه مارو ببینه و برگرده!
در همین موقع اون ماشین ایستاد و دنده عقب گرفت که کاوه دوباره شروع»
.«کرد
_الهی روغن سوزی ماشینت بجونم بیفته ! الهی درد و بلای لنت ترمزت بخوره
تو کاسه سر این بهزاد!
_لال شی! اینا چیه می گی؟!
.«دیگه ماشین رسیده بود جلوی ما»
_سلام. معذرت می خوام که بد رانندگی کردم. یه لحظه حواسم پرت شد.