منوی اصلی
درباه وب
آخرین مطلب
تبلیغات متنی
اینو گفتم و به طرف میانه رودخونه رفتم. آب تا بالای سینه ام رسیده بود چقدر خنک و زلال
کتی و مگی ندیمه های دو قلو من بودن اما همه میدونستن از پس من بر نمیاد نه اونا نه هیچکس دیگه حتی پدرم لرد آنسل از پس کوچکترین بچه اش و تنها دخترش ، سوفیا بر نمی اومد. آروم خندیدم که حرکت نی های کنار رودخانه نظرمو جلب کرد دقیق نگاه کردم.... انگار یه نفر اونجا بود و به سمت من میومد با دیدن دوتا چشم آبی خیره به من هل خوردم آب تا جایی بالا بود که بدنمو بپوشونه .. اما .. اما زیادی زلال بود برای حفظ بدنم با دستم جلو سینه و زیر دلم رو پوشوندم و عقب عقب رفتم اما اون چشم های آبی انگار داشت نزدیک میشد
با صدای امید برادر بزرگم از جا پریدم - سوفیا ... تو اون وسط چکار میکنی سریع برگشتم سمت صدا، امیت کنار ندیمه هام عصبانی ایستاده بود سریع گفتم - امیت روتو کن اونور و منو دید نزن - دختره پر رو، زود بیا بیرون تا خودم نیومدم دنبالت - دارم میام .... چشم هاتو ببند اینو گفتمو برگشتم سمت چشم های آبی اما دیگه اونجا نبود سریع به سمت ساحل رفتم و با عصبانیت زیر لب به مگی گفتم - پس چرا بهم نگفتی برادرم داره میاد - متوجه نشدیم خانم امیت با عصبانیت گفت
- فقط همینو کم داشتیم که بگن دختر لرد آنسل لخت تو رودخونه شنا میکنه شانه بالا انداختن و گفتم - اگه نگران خیس شدن لباس زیر هام نبودم مجبور نمیشدم لخت شما - الان یعنی مقصر مائیم که تو لخت شدی؟ - دقیقا - اوه خدای من پدر باید زودتر تورو شوهر بده قبل از اینکه بیشتر از این آبروریزی کنی سریع اونهمه لباس رو با کمک دخترا پوشیدم و گفتم - به همین خیال باش امیت امیت برگشت سمتم و سر تا پامو برانداز کرد
خیالش که راحت شد لباس هام مرتبه گفت - بیا به مهمان ویژه از آمریکا داریم، پدر میخواد تو رو معرفی کنه !
مهمون از آمریکا ... همون قاره ای که با کشتی فقط میشد بهش رسید جالب بود ... قلبم شروع به تند تر زدن کرد ... کلی سوال راجب کشتی و سفر داشتم
از زبان دیوید : در عمرم دختری به این زیبایی ندیده بودم موهای طلایی و چشمانی زمردی .. لبهاش غنچه اما پر که انگار فریاد می زد تا بوسیده بشن و پوستی به سفیدی و روشنی روز اول فکر کردم خیاله اما وقتی پسر بزرگ لرد آنسل اونو با اسم سوفیا صدا زد فهمیدم واقعیته سوفیا .... پس تنها دختر لرد آنسل آنقدر زیبا بود با یادآوری تصویر بدنش تمام تنم داغ شد دختر های زیادی رو لخت دیده بودم اما این دختر واقعا زیبایی بهشتی داشت