اسم نوشته مجله سرگرمی و تفریحی

عکس نوشته،عکس پروفایل،تعبیر خواب،طراحی اسم

جواب درس یکم شُکر نعمت فارسی دوازدهم

* منّت خدای را عزّ و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت . هر نفسی که فرو می
رود ، ممدّ حیات است و چون برمی آید ، مفرِّح ذات . پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی
شکری واجب .
قلمرو زبانی: را : حرف اضافه تخصیص )ازبرای(/ عز و جل : جمله معترضه / به شکر اندر: یک متمم با دو
حرف اضافه ) از ویژگی های نثر قدیم(/ ش: خداوند/ حذف فعل به قرینه لفظی : به شکر اندرش مزید نعمت
]است[... مفرح ذات]است[...واجب]است
قلمرو ادبی : قربت – نعمت: آرایه سجع / به شکر اندرش.. : تلمیح به آیه » لئن شکرتم الزیدنکم« سوره
ابراهیم. / فرو می رود- برمی آید: تضاد
قلمرو فکری :سپاس مخصوصِ خداوند گرامی و بزرگ است که اطاعت و فرمانبرداری از او سبب نزدیکی به
او میشود و شکرگزاری از او باعث افزایش نعمت میگردد .هر نفسی که فرو برده میشود، یاری رسان و
ادامه دهنده زندگی است وزمانی که بیرون میآید، شادیبخش وجود است. بنابراین در هر نفسی دونعمت
وجود دارد و برای هر نعمتی هم شکرگزاری واجب است .
* از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به درآید ؟
قلمرو ادبی: دست: مجازازکردار، عمل /زبان: مجازازگفتار/ از دست وزبان کسی برآمدن: کنایه ازتوانایی
داشتن /پرسش انکاری.
درس یکم : شُکر نعمت
4 جزوه فارسی3 / تهیه کننده: نصراله احمدی مهر
قلمرو فکری: هیچ کس قادر نیست که شکر نعمت های خداوند را آن طور که شایسته است به جای آورد.
 * اِعملوا آلَ داودَ شکراً و قلیلٌ مِن عبادیَ الشکور .
قلمرو ادبی: آرایه تضمین
قلمرو فکری : ای خاندان داود شکرگزار باشید و عدهی کمی از بندگان من شکرگزارند .
 بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد
 ورنه ســـزاوار خداوندیش کس نتواند که به جای آورد
قلمرو زبانی: به: بهتر / ورنه : مخفف »اگرنه« /حذف فعل به قرینه معنوی : بنده همان به ]است[.
قلمرو ادبی: درگاه: مجاز از خدا
قلمرو فکری:همان بهتر است که بنده به خاطر کوتاهی در عبادت و شکرگزاری، از درگاه خداوند طلب
آمرزش و بخشایش کند وگرنه هیچ کس نمیتواند خداوند را آنگونه که شایسته است ، شکرگزاری و
عبادت کند .
* باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده .
قلمرو زبانی: را: حرف اضافه / حذف فعل به قرینه معنوی:همه را رسیده ]است[...همه جا کشیده ]است[.
قلمرو ادبی: باران رحمت: اضافه تشبیهی / خوان نعمت: اضافه تشبیهی / رسیده،کشیده: آرایه سجع ) دو
جمله آرایه ترصیع دارند.(/ تلمیح به آیه: ربّکم ذو رحمه واسعه /باران رحمت بی حسابش همه را رسیده:
کنایه از بخشندگی یزدان / خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده: کنایه از بخشندگی یزدان
قلمرو فکری: رحمتِ بیاندازهی خداوند همانند بارانی بر همه نازل شدهاست و نعمتِ فراگیر اومانند سفرهای
همه جا گسترده است.)مفهوم : رحمت و نعمت خداوند شامل حال همهی بندگان و موجودات می شود .(
* پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزی به خطای منکَر نبُرد .
قلمرو زبانی: به: به سبب /دریدن: پاره کردن )بن ماضی: درید، بن مضارع: در( / فاحش: آشکار، واضح /نبرد:
قطع نکند.
قلمرو ادبی: پرده ناموس: اضافه تشبیهی / پرده دریدن: کنایه از رسوا کردن، فاش کردن راز / ندرد، نبرد:
سجع / پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد: اشاره به ستارالعیوبی خداوند / وظیفه روزی به خطای
منکر نبرد: صفت رزاق بودن خداوند.
قلمرو فکری :آبروی بندگان را به دلیل گناهِ آشکارشان نمیریزد و رزق و روزیشان را به سبب خطای زشتی
که مرتکب میشوند، قطع نمیکند .
*فرّاش باد صبا را گفته تا فرش زمرّدین بگسترد و دایه ی ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد
قلمرو زبانی: دایه: زنی که به جای مادر به کودک شیر میدهد یا از او پرستاری میکند/ بنات: ج بنت، دختر
/ را: حرف اضافه »به« .
قلمرو ادبی: )فراش باد صبا، دایه ابر بهاری، بنات نبات، مهد زمین (هر چهار ترکیب، اضافه تشبیهی اند. /
فرش زمرّدین: استعاره از سبزه و چمن / فراش، فرش، بگسترد: مراعات نظیر / فراش، فرش: اشتقاق / باد
5 جزوه فارسی3 / تهیه کننده: نصراله احمدی مهر
صبا، ابر بهار، نبات، زمین: مراعات نظیر / دایه، بنات، مهد، بپرورد: مراعات نظیر / کل عبارت آرایه تشخیص
دارد./ بگسترد، بپرورد: سجع / مهد زمین: تلمیح به آیه » الم نجعل االرض مهادا «.
قلمرو فکری: خداوند به بادِ صبا فرمان داده تا گُلها و سبزهها را شکوفا و سرسبز کند و به ابر بهاری نیز
دستور داده تا گیاهان را در زمین پرورش دهد .
* درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع کاله شکوفه بر
سر نهاده.
قلمرو زبانی: ورق: برگ / شاخ: شاخه / قدوم: آمدن، قدم نهادن، فرارسیدن .
قلمرو ادبی: )قبای سبز ورق، اطفال شاخ، کاله شکوفه(، اضافه تشبیهی هستند. / اطفال شاخ را: »را« فک
اضافه »بر سرِ اطفال شاخ« / قدوم موسم ربیع: تشخیص / شاخ، درخت، ورق، شکوفه، نوروز، ربیع: مراعات
نظیر نوروز، خلعت، قبا: مراعات نظیر / اطفال، کاله، سر: مراعات نظیر/ بر، سر: جناس / گرفته، نهاده: سجع.
قلمرو فکری: خداوند به عنوان هدیهی نوروز، قبایی سبزرنگ از برگها را بر تن درختان پوشانده است و به
واسطهی فرارسیدن فصل بهار، شکوفهها را همچون کالهی بر سر شاخههای درختان گذاشته است .
* عصاره ی تاکی به قدرت او شهد فایق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته .
قلمرو زبانی: حذف فعل به قرینه معنوی: فایق شده ]است[....باسق گشته ]است[.
قلمرو ادبی: نخل باسق: تلمیح به آیه »والنخل باسقات« / تخم خرما، نخل باسق: مراعات نظیر،) اشاره به
صفت قادر بودن خداوند(.
قلمرو فکری: شیرهی انگور به واسطهی قدرت خداوند به شیرینیِ ممتاز و برتر تبدیل شده و هستهی خرما
به سبب توجه و پرورش او، درخت خرمای بلندی شده است .
 ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
 همه از بهــر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
قلمرو زبانی: از بهر: حرف اضافه مرکب)برای(
قلمرو ادبی: ابر و باد و مه و خورشید و فلک: مراعات نظیر* مجاز از همه جهان / در کار بودن: کنایه از در
تکاپو / نان: مجاز از روزی / به کف آوردن: کنایه ازبه دست آوردن/ هر دو بیت تشخیص دارند./ تلمیح به
آیه شریفه: »و سخرلکم الشمس و القمر دائبین« / کف: مجاز از دست.
قلمرو فکری: ۱-تمام پدیدههای هستی در فعالیت و تکاپو هستند تا تو رزق و روزی خود را به دست آوری و
در عین حال از یاد خدا غافل نباشی.۲ -همهی پدیدههای هستی برای تو در تالشاند و مطیع و فرمانبردار
تو هستند، بنابراین از انصاف به دور است که مطیع خداوند نباشی.
)مفهوم : انسان باید همیشه به یاد خدا باشد و شرط بندگی و فرمانبری را به جای آورد .(
* در خبر است از سرور کاینات و مفخَر موجودات و رحمت عالمیان و صَفوَت آدمیان و تتمّۀ دور زمان محمد
مصطفی – صلّی اهلل علیه و آله و سلَّم –
6 جزوه فارسی3 / تهیه کننده: نصراله احمدی مهر
قلمرو زبانی: خبر: حدیث / کاینات : جمع کاینه
قلمرو ادبی: رحمت عالمیان: تلمیح به آیه شریفه: » و ما أرسلناک إلّا رحمه للعالمین«
قلمرو فکری: در حدیث و سخنی از سرور جهانیان، مایهی افتخار موجودات، رحمتِ خداوند بر اهل عالم ،
برگزیدهی آدمیان و نقطهی اوج و کمال گردش روزگار، حضرت محمّدِ مصطفی – که سالم و درود خداوند
بر او و آلش باد – چنین آمده است :
*شفیعٌ مُطاعٌ نبیٌّ کریم قسیمٌ جسیمٌ نسیمٌ وسیم
قلمرو ادبی: قسیم، جسیم، نسیم، وسیم: جناس / واج آرایی
قلمرو فکری:شفیع : شفاعت کننده | مطاع : فرمانروا . کسی که از فرمانش اطاعت می کنند . | نبی :
پیامبر | کریم : بخشنده | قسیم : زیبارو | جسیم : خوش اندام | نسیم : خوشبو |
وسیم : دارای نشان پیامبری
*شاعر در این بیت هشت صفت برای پیامبر اسالم )ص( ذکر کرده است .
* بلغ العلی بِکمالِهِ ، کَشَفَ الدُجی بجمالِهِ حَسُنَت جمیعُ خِصالِهِ ، صلّوا علیهِ و آلِهِ
قلمرو فکری: به واسطهی کمال خود به مرتبهی بلند رسید و با جمال نورانی خود، تاریکیها را برطرف کرد.
همهی صفات و خصلتهای او زیباست. بر او و خاندانش صلوات بفرستید .
* چه غم دیوار امّت را که دارد چون تو پشتیبان؟ چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان؟
قلمرو زبانی: را: حرف اضافه »برای/ حذف فعل به قرینه معنوی ) چه غم ]است[ دیوار امت را (*چه باک
]است[ از موج..
قلمرو ادبی: دیوار امّت: اضافه تشبیهی / مصراع دوم: تلمیح به ماجرای حضرت نوح )ع( / نوح، بحر،
کشتیبان: مراعات نظیر / پرسش انکاری / پشتیبان،کشتیبان: جناس / پشتیبان : ایهام تناسب ) پشتیبان
به معنای چوبی که پشت در نصب می کنند، با »دیوار« تناسب دارد.(
قلمرو فکری: ای پیامبر! مسلمانان غم و اندوهی ندارند چون پشتیبانی مانند تو دارند. کسی که کشتی بانش
حضرت نوح) ع ( باشد، از امواج دریا هراسی ندارد.
* هرگه که یکی از بندگان گنهکار پریشان روزگار دست انابت به امید اجابت به درگاه حق– جلّ و عال – بردارد
قلمرو زبانی: جلّ و عال: جمله معترضه / دست انابت: اضافه اقترانی
قلمرو ادبی: پریشان روزگار: کنایه از بدبخت / انابت، اجابت: جناس
قلمرو فکری:هرگاه که یکی از بندگان گناهکار و آشفتهحال، به امید قبولیِ توبه، دست خود را به درگاه
خداوندِ بزرگ بلند کند.

* ایزد تعالی در او نظر نکند . بازش بخواند ، باز اعراض کند . بار دیگرش به تضرّع و زاری بخواند .
قلمرو زبانی: ش: »مفعول«، جهش ضمیر / خواندن: صدا کردن
7 جزوه فارسی3 / تهیه کننده: نصراله احمدی مهر
قلمرو ادبی: باز، بار: جناس
قلمرو فکری: خداوندِ بلندمرتبه به او توجه نمیکند .آن بنده دوباره خدا را صدا می زند، ولی باز هم خداوند
از او روی برمیگرداند و توجهی نمیکند .بار دیگر خداوند را با زاری و التماس صدا می زند .
*حق – سبحانه و تعالی – فرماید : یا مالئکتی قد اِستَحیَیتُ من عبدی و لیسَ لَهُ غیری فقد غَفَرتُ لَهُ .
قلمرو ادبی: آرایه تضمین
قلمرو فکری: خداوندِ پاک و بلندمرتبه می فرماید: ای فرشتگانم ! من از بندهی خود شرم دارم، او جز من
پناهی ندارد. پس او را آمرزیدم.
دعا و زاریِ بنده شرم دارم .
*دعوتش اجابت کردم و امیدش برآوردم که از بسیاریِ
قلمرو فکری : دعایش را مستجاب کردم و آرزویش را برآورده ساختم؛ زیرا از این همه دعا و نالهی بنده ام
شرم می کنم.
کرم بین و لطف خداوندگار گنه بنده کرده ست و او شرمسار
قلمرو زبانی: او: خداوندگار
قلمرو ادبی: تلمیح به »یا مالئکتی قد استحییتُ من عبدی .....«
قلمرو فکری: بزرگواری و مهربانی خداوند را مشاهده کن؛ بنده گناه میکند ولی او )خدا( شرمنده می شود.
* عاکفان کعبه ی جاللش به تقصیر عبادت معترف که : ما عَبَدناکَ حق عبادتِک . و واصفان حِلیه ی جمالش به
تحیّر منسوب که : ما عَرَفناکَ حقَّ مَعرِفَتِک
قلمرو زبانی: منسوب: نسبت داده شده )منصوب: نصب شده(
قلمرو ادبی: کعبه جالل، حلیه جمال: اضافه تشبیهی / عاکف، کعبه، عبادت: مراعات نظیر / جالل، جمال:
جناس / ما عبدناک حق عبادتک، ما عرفناک حق معرفتک: آرایه تضمین
 قلمرو فکری: پرستشکنندگانِ خداوند )عابدان( به کوتاهی در عبادت اعتراف دارند و میگویند: تو را
آنگونه که شایسته است، پرستشنکردیم .ووصفکنندگان زیباییِ خداوند به سرگشتگیو حیرت منسوب
شدهاند و میگویند : تو را آنگونه که شایسته است ، نشناختیم .
 گر کسی وصف او ز من پرسد بی دل از بی نشان چه پرسد باز ؟
 عاشقان کشتگان معشّـوقند بـــرنیاید ز کشتگان آواز
قلمرو زبانی: مرجع او: خداوند / بیدل: عاشق )در اینجا خود سعدی( / بی نشان: منظور خداوندِ بی نشان
است / پرسش انکاری
قلمرو ادبی:بیت اول تلمیح به »إنّ اهلل ال یوصف و ال یدرک« / بیت دوم تلمیح به حدیث »من عرف اهلل کلّ
لسانه« کسیکه خدارا شناخت زبانشکند میشود ونمیتواند چیزی بگوید. / کشتگان: واژهآرایی)تکرار(
/ عاشق، معشوق: اشتقاق
قلمرو فکری:۱-اگر کسی توصیف معشوق )خدا( را از من بخواهد، پاسخی برای او ندارم؛ عاشق و دلداده
8 جزوه فارسی3 / تهیه کننده: نصراله احمدی مهر
چگونه می تواند خدای بی نشان را وصف کند؟ ۲ -عاشق حقیقی در برابر معشوق)خدا( مانند یک مُرده
است و کسی که فانی و مُرده باشد، نمی تواند سخن بگوید.
)مفهوم: عاشق واقعی، بی ادعا و خاموش است و اسرار الهی را نزد دیگران بازگو نمی کند. مولوی :
هر که را اسرار حق آموختند مُهر کردند و دهانش دوختند (
* یکی از صاحبدالن سر به جیب مراقبت فرو برده بود و در بحر مکاشفت مستغرق شده ؛ آنگه که از این معاملت
باز آمد ، یکی از دوستان گفت : از این بوستان که بودی ،ما را چه تحفه کرامت کردی ؟
قلمرو زبانی: مکاشفت: کشف کردن و آشکار ساختن، در اصطالح عرفانی پی بردن به حقایق است./ انبساط:
حالتی که در آن احساس بیگانگی و مالحظه و رودربایستی نباشد؛ خودمانی شدن
قلمرو ادبی: سر به جیب فروبردن: کنایه از گوشه نشینی / جیب مراقبت: اضافه اقترانی / بحر مکاشفت:
اضافه تشبیهی / معاملت: استعاره از اعمال عبادی، احکام و عبادات شرعی، در متن درس مقصود همان
کار مراقبت و مکاشفت است / / بوستان: استعاره از معرفت الهی یا همان حالت خوش عرفانی که عارف
داشته / ما را: حرف اضافه»برای ما«
قلمرو فکری: یکی از عارفان در حالت تفکّر و کشف و شهودِ عرفانی فرو رفته بود ؛ هنگامیکه از این حالت
عرفانی بیرون آمد، یکی از دوستان به او گفت : از این حالت عرفانی و نورانی که در آن قرار داشتی، برای
ما چه هدیهای آوردی ؟
* گفت : به خاطر داشتم که چون به درخت گل رسم ، دامنی پر کنم هدیه ی اصحاب را . چون برسیدم ، بوی گلم
چنان مست کرد که دامنم از دست برفت .
قلمرو زبانی: »م« در گلم : جهش ضمیر ) بوی گل چنان مستم کرد..( / هدیه اصحاب را: را به معنای»برای«
حرف اضافه / اصحاب: ج صحابه.
قلمرو ادبی: درخت گُل: استعارهازمعارف و حقایق الهی، مشاهده جمال حق، حالت عرفانی حاصل ازمراقبه
و مکاشفه / بوی گُل: استعاره از جلوه جمال حق / دامن از دست رفتن: کنایه از اختیار از دست دادن، از
خود بی خود شدن، در اینجا فنای کامل / بوی گلم چنان مست کرد: استعاره مکنیه / مست، دست: جناس
/ واج آرایی » س«.
قلمرو فکری: گفت: در نظرم بود که وقتی به اسرار و معارف الهی دست یابم، بهرهای از آن را به عنوان هدیه
برای دوستان بیاورم. ولی وقتی ]به آن حالت عرفانی[ رسیدم، عنایت خداوندی چنان من را مست و
شیفتهی خود ساخت که اختیار خود را از دست دادم .
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
این مدّعیان در طلبش بی خبرانند کان را که خبر شد ، خبری باز نیامد
قلمرو زبانی: کان: که آن / شد: رفت، نابود شد / را: فک اضافه )جان آن سوخته( / آواز: صدا
قلمرو ادبی: بیت اول تشخیص دارد. / مرغ سحر: بلبل نماد عاشق ظاهری / پروانه: نماد عاشق راستین /
9 جزوه فارسی3 / تهیه کننده: نصراله احمدی مهر
خبر: واژه آرایی)تکرار( / تلمیح به »من عرف اهلل کلّ لسانه« /مدعیان : کنایه از کسانی که دعوی شناخت
خدا دارند. /کان را که خبر شد: کنایه از کسی که خدا را شناخت.
قلمرو فکری:۱-ای بلبل! عشق ورزی واقعی را از پروانه بیاموز؛ زیرا جان خود را در راه معشوق از دست داد
امّا صدایی از او شنیده نشد.۲ -کسانی که ادعای شناخت خدا را دارند، در واقع افراد غافلی هستند که به
هیچ شناختی نرسیده اند؛ چون هر کس به معرفت الهی رسید، خود بی نشان و ناپیدا شد و اسرار را فاش
نمی کند.

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی